English Version
This Site Is Available In English

مرکز تمام هستی بر مبنای عشق بنا شده است

مرکز تمام هستی بر مبنای عشق بنا شده است

همسفر فاطمه (راهنمای لژیون پنجم):
آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است. دستور جلسه این هفته در مورد وادی چهاردهم و وادی عشق و محبت است. این وادی به ما می‌آموزد که مرکز تمام هستی بر مبنای عشق بنا شده است. همه ما انسان‌ها به عشق، محبت و دوست داشتن نیاز داریم؛ بنابراین باید دیگران را دوست داشته باشیم تا آن‌ها و خداوند هم ما را دوست بدارند. زمانی ما می‌توانیم نسبت به دیگران عشق داشته باشیم و دیگران را دوست بداریم که این عشق درون ما باشد؛ یعنی باید وجودمان را از کینه، نفرت، حسادت، دروغ، خودخواهی و ... پاک کنیم و به‌جای آن عشق، محبت، دوستی و گذشت را وارد صحنه کنیم.
در مورد محبت باید بگویم که بر دو نوع است؛ محبت عام و محبت خاص‌. محبت خاص این است که انسان آن چیزی که متعلق به خودش است و نسبت به آن احساس مالکیت دارد را دوست دارد؛ به‌عنوان‌مثال خانه، ماشین و فرزندش را دوست دارد که این نوع محبت پایین‌ترین نوع محبت است و برای موجودات پایین‌تر از مرحله انسانی یا حیوانات هم صدق می‌کند.
محبتی که مدنظر وادی چهاردهم است، محبت عام است. این محبت، محبتی است که همه انسان‌ها و همه موجودات را دوست بداریم؛ مانند خورشید که بی‌دریغ به همه‌چیز اعم از گل و خار می‌تابد و یا مانند باران که بر بام همه انسان‌ها می‌بارد. محبت در این مرحله کار ساده‌ای نیست و باید به مرحله تزکیه، پالایش و دانایی لازم رسیده باشیم. امیدوارم وادی‌های گذشته را خوب درک کرده باشیم تا بتوانیم به وادی چهاردهم که وادی عشق و محبت است برسیم.

همسفر عاطفه:
به نام حضرت دوست که همه عشق و محبت هستی از اوست. وادی چهاردهم، وادی عشق است. این وادی به ما می‌آموزد که اساس هر چیزی عشق و محبت است. محبت واقعی توأم با معرفت، عقل و ایمان است و امواج آن در همه هستی وجود دارد، به‌طوری‌که هر انسانی موج آن را دریافت می‌کند و بر سر راه او قرار می‌گیرد.
پیش از این وادی اگر محبتی یا کاری برای کسی انجام می‌دادم دوست داشتم دیگران هم برای من جبران کنند؛ اما این وادی به من آموخت که عشق باید بلاعوض باشد. از آن زمان اگر محبت یا کار بلاعوضی در حق کسی انجام دادم، از آن لذت برده‌ام. امیدوارم همه ما به مرحله‌ای برسیم که به تمام هستی و انسان‌های اطراف خود حس خوبی داشته باشیم و بتوانیم عشق و محبت خود را به دیگران منتقل کنیم.

همسقر سکینه:
عشق با محبت آغاز می‌شود و آنچه باور است محبت است. همان‌طور که می‌دانیم ما در کنگره ۳ سفر داریم؛ سفر اول رهایی از جهان تاریکی‌ها و رسیدن به نور است، سفر دوم رسیدن به خود است و سفر سوم هم رسیدن به قدرت مطلق است. ما این سفر را با وادی اول آغاز می‌کنیم که وادی تفکر است؛ سپس با آموزش‌هایی که می‌گیریم به وادی دهم می‌رسیم. در وادی دهم اشاره شده است که با چرخه تزکیه، از تفکر سالم به ایمان سالم، از ایمان سالم به عمل سالم، بعد به حس سالم، سپس عقل سالم و درنهایت به عشق سالم می‌رسیم. در این مرحله جام‌های ما پرشده‌اند یا اگر هم نیمه‌پر باشند در ادامه مسیر پر خواهند شد و ما در سفر دوم قرار می‌گیریم.
سفر دوم به معنای رسیدن به خود است. ما در سفر اول آموزش گرفتیم تا به خودمان برسیم. حال باید از خود گذشتن را بیاموزیم. در وادی سیزدهم به مثلث انسان سه‌بعدی اشاره شده است که اضلاع این مثلث عبارت از عقل، عشق و ایمان است و خط سوم و نامرئی دراین‌بین وجود دارد که نام آن خمر است. اگر خط خمر درست کار نکند، این مثلث همیشه دچار مشکل خواهد بود. ما برای رسیدن به شناخت و آگاهی که از پایه‌های اصلی عشق است باید این مراحل و ۱۳ وادی را گذرانده باشیم تا بتوانیم به مثلث عشق برسیم و در وادی چهاردهم قرار بگیریم.
وادی چهاردهم با ۳ خطابه آغاز شده است؛ خطابه اول اضداد از استاد سردار، خطابه دوم امواج از استاد عقاب سفید و خطابه سوم زنجیره‌های عشق از استاد رعد است. در ادامه مثلث عشق مطرح می‌شود. اضلاع مثلث عشق عبارت‌اند از سایه‌ها، جاذبه و حس. عشق ۳ مرحله دارد؛ عشق مخلوق به مخلوق، عشق مخلوق به خالق و عشق خالق به مخلوق. در مرحله آخر قدرت مطلق یعنی خداوند عاشق مخلوق خود می‌شود.
دروازه ورود به رحمت خداوند، قلب انسان‌ها و موجودات کل هستی است. زمین و آسمان در عشق شناورند و هرکس در هر جایگاهی می‌تواند دریچه قلب خود را بگشاید تا مهماندار امواج عشق گردد و طعم آن را بچشد. من در کنگره با چشمان خود انسان‌هایی را دیدم که بدون هیچ چشم‌داشتی از عصاره جان و مال خود می‌بخشند و آنان همان وادی چهاردهم یا وادی عشق هستند.

همسفر مرضیه:
به نام خدایی که عشق را آفرید و اولین عاشق اوست. من به‌نوبه خودم خوشحال هستم که فرصتی به من داده شد تا چندخطی درباره وادی چهاردهم که همان وادی عشق است مشارکت کنم. مرکز تمام هستی بر مبنای عشق بنا شده؛ این سخن بزرگ و عظیمی است. گفتیم مرکز که همان قلب است عشق را در خود جای می‌دهد. عشق به معنای گذشتن از خویش و آنچه او به شما داده و بخشیدن از عصاره جان است. اگر انسانی آن‌قدر گذشت دارد که این کار را انجام دهد پس او عاشق است. از عشق چه بگویم که به‌ظاهر سوختن است؛ اما نه برای خاکستر شدن، بلکه برای تبدیل‌شدن. گاهی عشق یعنی پا گذاشتن بر روی گداخته‌های آتش.
خداوند عشق را آفرید تا انسان‌ها را به هم نزدیک‌تر کند. اگر عشق و محبتی بین ما در کنگره نبود، چگونه دورهم جمع می‌شدیم؟ چگونه راهنماها از علم خود به ما می‌بخشیدند یا وقت گران‌بهای خود را برای نجات جان همنوع خود می‌گذاشتند تا آن‌ها را از تاریکی و ظلمت نجات دهند؟ عشق کلمه‌ای است با معنای چندگانه؛ آرام‌آرام آغاز می‌شود و سپس ادامه می‌یابد، کم‌کم معنای محبت پیدا می‌کند و در طول زمان خالص می‌شود. کسی که عاشق باشد تمام هستی را دوست دارد و هرگز راضی نمی‌شود که هیچ‌گونه آسیبی به آن برسد، حتی زباله کوچکی در طبیعت به‌جا نمی‌گذارد تا آنجا را آلوده نکند.

همسفر طوبی:
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.
نخستین روزی که وارد کنگره شدم به‌واسطه همین وادی جذب کنگره شدم؛ چراکه با آغوش باز و محبت پذیرای من شدند و همین عشق و محبت باعث شد که من انگیزه دو برابری برای وارد شدن به نمایندگی داشته باشم. محبت واقعی و به‌دوراز هر چشم‌داشت بزرگ‌ترین نعمت الهی است که به اعضای کنگره‌۶۰ داده شده و این نعمت را می‌توان در چهره و سیمای تک‌تک بچه‌ها به‌وضوح مشاهده نمود. محبت و دوست داشتن واقعی را تنها در اینجا می‌توان فهمید و درک کرد.
آدمی برای گذراندن زندگی خود، نیاز به خوردن، آشامیدن و ... دارد. همچنین برای حفظ بقاء خود احتیاج به همدم دارد؛ همدمی که به او محبت، عشق و آرامش هدیه بدهد. به اعتقاد بنده این اعمال باید دوسویه باشند؛ چراکه در یک رابطه ۵۰ درصد برای زن و ۵۰ درصد برای مرد تعریف‌شده است. عشق کلمه به‌ظاهر سهل و آسانی است؛ اما درواقع کلمه‌ای است که حتی تنفس آدمی به آن وابسته است.
عشق وجودش محبت است و اگر وجود نداشته باشد زندگی فرد تبدیل به روزمرگی می‌شود. من به‌شخصه در این وادی به خداوند رسیدم. خدای مهربان خود عشق و محبت است. عشق توصیف‌ناپذیر است. عشق به لمس بدن نیست؛ زیرا قابل‌لمس نیست. قراردادی نیست و حدی نمی‌توان برای آن قائل شد. اساس عشق را با هیچ‌چیزی نمی‌توان قیاس کرد. بزرگ‌ترین هدیه خداوند به ما می‌تواند همین عشق باشد. به نظر من تمام اعضای کنگره و در رأس آن‌ها، آقای مهندس با قلبی توصیف نشدنی و مالامال از محبت الهی هستند. محبت و عشق یعنی رسیدن به خداوند و چه چیزی بالاتر از این وجود دارد؟

مشارکت گروهی لژیون پنجم
تهیه، تنظیم و ویراستاری: همسفر طوبی رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر مطهره رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
همسفران نمایندگی دهخدا قزوین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .