آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است.
در کتاب ۶۰ درجه مشاهده میکنیم که از تمام وادیها به عنوان قوانین نام برده شدهاند. بنابراین، باید قوانین را تا مرحله چهاردهم کاملاً رعایت و به کار ببریم در این صورت، شاهد نتایج زیبا و آرامبخشی در زندگی خود خواهیم بود و تا حد زیادی روابط ما با اطرافیانمان اصلاح میشود.
در وادی چهاردهم، صحبت از عشق به میان میآید؛ عشقی که به واسطه جاذبه، حس و سایهها به وجود میآید و نتیجه آن، جوانههای محبت در وجود ماست. آقای مهندس میفرمایند که محبت، صورت مسئله است و حل آن عشق است، که این عشق انتها ندارد. ما باید عشق خود را بررسی کنیم که آیا این عشق واقعی است یا منافع شخصی. گاهی عشق با منافع ما ارتباط مستقیم دارد؛ زمانی که منافع ما تأمین شود، عشق وجود دارد و زمانی که تأمین نشود، عشق در کار نیست در نتیجه، عشق نباید با منافع ارتباط داشته باشد.
محبت باید به تدریج و ذره ذره ادامه پیدا کند تا در نهایت عشق به وجود آید. برای هر چیزی باید در ابتدا الفبای آن را آموخت و برای به وجود آمدن عشق نیز باید مسائل زیادی را در طول زمان بیاموزیم تا عشق واقعی نمایان شود. عشق، گذشتن و عبور کردن است؛ یعنی باید از خودمان بگذریم و عبور کنیم تا به انسان کاملی تبدیل شویم. در این هنگام، ما به عشق واقعی خود یعنی قدرت مطلق میرسیم.
آقای مهندس دژاکام در وادی چهاردهم بر این نکته تأکید میکنند که عشق نه جسم است و نه جان؛ بلکه یک حالت والای روحی و معنوی است. زمانی که پا به هستی گذاشتیم، خداوند قطرهای از عشق خود را که همان قطره نیز بیانتهاست، نزد ما به امانت گذاشت تا ما عشق به هستی و نیستی را درک کنیم و از آن بهره ببریم. این عشق، ما را به درک عمیقتری از روابط انسانی و معنوی سوق میدهد.
انسان بودن یعنی سپاس از هستی، سپاس از قدرت مطلق و شکرگزاری بابت زمین و زمان و هر آنچه در آن است. جناب آقای مهندس میفرمایند انسان بودن یعنی وادی چهاردهم بودن؛ یعنی بخشیدن گناه کسی که به شما ستم کرده و گذشتن از خود. این عمل بخشندگی، نه تنها به ما آرامش میدهد بلکه به ما کمک میکند تا از زنجیرهای گذشته رها شویم و به سمت آیندهای روشنتر حرکت کنیم.
دفتر عشق هیچگاه بسته نمیشود، بلکه هر روز گسترش پیدا میکند و شعاعی به آن اضافه میشود. در این هنگام است که ما با کمک عشق، قدرت و توان پیدا کردهایم و کار نیروهای تخریبی در وجود ما رو به زوال و نابودی است. عشق به ما این قدرت را میدهد که بتوانیم بر مشکلات و چالشهای زندگی غلبه کنیم و به دیگران نیز کمک کنیم تا در مسیر رشد و تعالی قرار بگیرند.
به دستور خداوند متعال، عشق در دل ذرات به کمک امواج دمیده میشود و مرکز تمام هستی بر مبنای عشق بنا شده است. این مرکز در انسان، جایگاه عشق است و قلب نامیده میشود. عقل، ایمان و جسم انسان به فرمان قلب حرکت میکند، زیرا کششهای این عشق کاملاً آگاهانه است. مفهوم واقعی آن عشقی که قطرهای از آن در وجود ما نهاده شده است، روز به روز آشکارتر میشود و خود را نشان میدهد.
عشق نه تنها ما را به یکدیگر متصل میکند بلکه ما را به منبع اصلی عشق، یعنی خداوند، نزدیکتر میسازد در این راستا، ما باید یاد بگیریم که عشق را در زندگی روزمرهمان جاری کنیم. باید با محبت به دیگران، خود را در مسیر عشق قرار دهیم و از این طریق، به رشد و شکوفایی خود و دیگران کمک کنیم.
در نهایت، نتیجه میگیریم که تمام این صحبتها نشان از پایه و ریشه حیات دارد که این حیات نشانه عشق است و باید محبت به تدریج پخته شود و تبدیل به عشق گردد، زیرا عشق بدون محبت هیچ معنا و مفهومی پیدا نمیکند. عشق باید به عنوان نیرویی سازنده و مثبت در زندگی ما عمل کند و ما را در مسیر تعالی و رشد هدایت میکند.
نویسنده: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر عطیه(لژیوناول)
رابطخبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر عطیه(لژیوناول)
ویرایش و ارسال: همسفرالین نگهبان سایت
همسفران نمایندگی محمدیپور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
289