آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است و تنها پیوند محبت است که ما را به هم متصل نگاه خواهد داشت. سرفصل وادی چهاردهم، محبت است و کنگره۶۰، برای درمان اعتیاد افراد، چهارده وادی دارد که با تفکر آغاز میشود و قطعا این وادیها ما را به محبت میرساند. پیمودن و عبور کردن از این وادیها به معنای آموزش، یاد گرفتن و عمل کردن به این وادیها است. معمولا صحبت از محبت و دوست داشتن و عشق ورزیدن برای افرادی که به دانایی نرسیدند؛ فقط بازی با کلمات بدون احساس و بدون درک و معنای آن است. محبت واقعی همراه معرفت و عقل و ایمان است. محبت؛ یعنی عشق ورزیدن و گذشتن از خویش است. همانند راهنمایان که از وقت گرانبهای خویش میگذرند تا رهجویی را به رهایی برسانند. برای رسیدن به این وادی، دل و روح بزرگی میخواهد. ما اعضا کنگره۶۰، عشق و محبت را در کنگره لمس کردهایم و این همان دلیل ماندگاری ما در کنگره است.
وادی چهاردهم میگوید: وقتی محبت با باورها عجین شود، عشق و محبت واقعی تجلی پیدا میکند. مثل: عشق مادر به فرزند. کسانی که به کنگره میآیند؛ حتما این محبت را احساس کردهاند. این وادی به من میگوید: محبت؛ باید بدون توقع باشد و هر کاری که برای دیگران انجام میدهیم؛ باید برای رضای خدا باشد. آن وقت احساس لذت و دوست داشتن میکنیم. مثل: همین کنگره، اگر خوب ببینیم؛ میبینیم که همه خدمتگزاران بدون هیچ چشم داشتی خدمت میکنند و در عوض چقدر حال درونیشان خوب است و چقدر ما از آنها انرژی میگیریم. افراد بدون محبت مانند: ظرفهای خالی هستند. پایه اصلی هستی، محبت است. ما دونوع محبت داریم. محبت خاص و عام. محبت خاص؛ فقط بین اشخاص خاص یا اعضا خانواده است؛ اما محبت عام؛ یعنی دوست داشتن و عشق ورزیدن به تمام مخلوقات خداوند، گیاهان و حیوانات و... است.
محبتی که وادی چهاردهم در نظردارد؛ همان محبت عام است که همه چیز و همه موجودات و انسانها را در بر میگیرد و برای رسیدن به آن راهی جز، کسب معرفت و علم و آگاهی نیست و این آگاهی و دانایی همراه تزکیه و پالایش است. وقتی این سیزده وادی را پشت سر میگذاریم و به وادی چهاردهم میرسیم، تازه متوجه پیام این وادی میشویم (دربهای بسته، روزی باز خواهند شد مانند: قلبهایی که الیاژ آنها از سنگ سیاه است).
خطابه بعدی در وادی چهاردهم، در مورد اضداد است. اضداد در زندگی ما خیلی تاثیرگذار هستند؛ چون ما همه چیز را به واسطه ضدش میتوانیم؛ ببینیم و حس کنیم. مثلا: اگر تاریکی نبود، روشنایی برای ما مفهومی نداشت یا تا زمانی که بیمار نشویم، معنی عافیت و تندرستی را نمیدانیم یا اکنون که به واسطه کنگره، به این آرامش رسیدهایم، دلیلش سختیهای زمان اعتیاد است که تحمل کردهایم. اضدادی که روزی آنها را لعنت خدا میدانستیم، الان چیزی جز بیدار کردن و درس دادن و نشان دادن راه برای ما نیستند؛ گویی هیچ چیز بدی در این هستی نیست. حقیقت هم به این صورت است این؛ یعنی خداوند محبت است. خداوند عشق است. خداوند خود حیات است و چقدر آفریدهاش (انسان) را دوست دارد و همه آفریدههایش را در اختیار او قرار داده است و همچنین خورشیدی را بر بالای سرمان قرار داه تا راه روشنایی را پیدا کنیم و به اعماق ظلمات نرویم تا به صلح و آرامش دست یابیم.
موضوع بعدی درمورد امواج است. انواج دلیل ماتدگاری ما در کنگره است. همین امواج عشق و محبت است که بین اعضا وجود دارد و هرچقدر این رد و بدل موجهای عشق، بیشتر باشد، این امواج بزرگ و بزرگتر و نیرومندتر میشوند و این باعث میشود نه تنها به موجودات و انسانها؛ بلکه به درختان، نسیم، جویبار، کوه و دشت و... احساس نزدیکی کنیم و از وجود آنها لذت ببریم و بر خود وظیفه بدانیم که از آنها نگهبانی کنیم تا زمانی که وجود ما پر از ناخالصیها باشد. صدای محبت را نمیشنویم، صدای محبت بین صدای ناشی از ضدارزشها و احساسات منفی شنیده نمیشود. تزکیه و پالایش تنها راهی است که صدای ضد ارزشها و احساسات منفی ضعیف میشود. آنگاه صدای محبت را احساس میکنیم. پایه محبت، معرفت است. کسی که محبت دارد، معرفت دارد و بدون معرفت محبت به وجود نمیآید؛ پس بیاید به همدیگر محبت کنیم نه تنها به انسانها؛ بلکه به تمام آفریدههای قدرت مطلق.
نویسنده: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون پنجم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مهری رهجوی راهنما همسفر پروین (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی قیدار
- تعداد بازدید از این مطلب :
۹۱