English Version
This Site Is Available In English

شنیدن صدای عشق با معرفت، شناخت و آگاهی

شنیدن صدای عشق با معرفت، شناخت و آگاهی

همسفر منیره
«آن‌چه باور است محبت است و آن‌چه نیست، ظروف تهی است».
اوایل که به کنگره آمدم، معنی این جمله را نمی‌دانستم و مفهوم آن برایم گنگ و نامفهوم بود؛ اما با آموزش‌هایی که از کنگره دریافت کردم و با نوشتن سی‌دی‌ها یاد گرفتم، زندگی بدون عشق و محبت، مانند ظروف خالی است که وجود دارند ولی هیچ ارزشی ندارند. من همسفر آن‌قدر ذهن و فکر خود را با افکار منفی و خراب پر کرده بودم که نمی‌توانستم به اطرافیانم محبت کنم و عشق بورزم؛ چیزی‌ که در کنگره یاد گرفتم، عشق و محبت بدون چشم‌داشت بود. در این‌جا عشق بلا‌عوض را از دوستان و راهنمایان یاد گرفتم و آموختم که اگر همراه باورهای من عشق نباشد، ارزشی ندارد. وقتی از کینه، نفرت و ضدارزش‌ها دوری کنم و به سمت عشق، محبت و بخشش بروم، قطعاً درهای مهر، محبت و بخشندگی خداوند و هستی به‌روی من باز می‌شود.

عاشق را حساب با عشق است، با معشوق چه حساب دارد و عشق پاداش عشق است. هرکسی فهمیده‌تر، باشعورتر و آگاه‌تر باشد، محبت در او جریان پیدا می‌کند، انسان هرچه بیشتر از عشق و محبت درس گرفته باشد، در مراتب بالاتری قرار می‌گیرد. ما از وجود خداوند هستیم؛ خداوند تماماً عشق واقعی است و هستی را بر مبنای عشق آفریده است. یادمان باشد که تصویر زندگی‌مان، همان چیزی است که با قلم افکارمان، ترسیم می‌کنیم؛ اگر نقصی در تصویر زندگی‌‌مان می‌بینیم، بهتر است با بخشش، گذشت و انرژی مثبت، آن را پاک کنیم و دوباره با قلم عشق، محبت و عاطفه، شروع به طراحی و رفع آن نقص کنیم تا به آرامش برسیم.

ای که می‌پرسی نشان عشق چیست؟
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
هرکجا عشق آید و ساکن شود 
هرچه ناممکن بود، ممکن شود

همسفر سمیه
«آن‌چه باور است محبت است و آن‌چه نیست، ظروف تهی است»؛ بارها این جمله در جلسات تکرار می‌شد و من چندان برداشتی از این مطلب نداشتم تا این‌که به‌مرور زمان، سیزده وادی را پیمودم تا به وادی چهاردهم رسیدم‌، با خواندن آن، فهمیدم که هر آن‌چه در گذشته سپری کرده بودم و همیشه می‌گفتم امتحان الهی و تقدیر است، این‌گونه نبوده؛ بلکه اضداد برای بیداری من بوده است که اگر آگاه و هوشیار می‌بودم و به فرمان عقل می‌رسیدم، حضورشان در زندگی‌ام کمتر بود. خدا را هزاران‌بار شکر که در مسیر کنگره قرار گرفتم تا آموزش بگیرم و بقیه عمرم را در پوچی و تفکرات نادرست نمانم.

هرکدام از ما نسبت به دنیای اطراف خود دیدگاه‌های متفاوتی داریم. قدرت جاذبه و دافعه در هستی وجود دارد که آن را با حس دریافت می‌کنیم؛ پس انسان می‌تواند با معرفت، شناخت و آگاهی، صدای عشق را بشنود و آن را جذب کند، به‌طوری‌که از خود بگذرد و عاشق شود تا به قدرت مطلق وصل گردد و هدایت شود. عشق به‌معنی دوست‌داشتن بی‌حدومرز است، دوست‌داشتن به دو صورت شکل می‌گیرد: یکی غریزی مانند دوست‌داشتن فرزند یا بالعکس و دیگری غیرغریزی؛ یعنی انسان برای به‌دست‌آوردنش تلاش می‌کند و موانع را کنار می‌زند، حتی برای رسیدن به آن از خودش هم می‌گذرد و از هیچ‌چیز هراسی ندارند؛ مانند راهنمایان که آموختند و به دیگران نیز می‌آموزند که رسیدن به عشق خالق را در عشق بلاعوض به مخلوق ببینید.

همسفر مریم
وادی چهاردهم به من یادآور شد که بیهوده آفریده و به‌ حال خود رها نشده‌ام؛ یادآور شد، قدرت مطلق از روح خودش در من دمیده و تمام ویژگی‌های زیبای خودش را در مقیاس کوچک‌تر در وجود من قرار داده است؛ این‌که چرا در من الطاف خداوند و خصوصیات او دیده نمی‌شود؛ دلیل بر مسیر و تفکر اشتباهی است که در من به‌وجود آمده است. مسیر عشق و محبت را که خداوند مهربان، رو‌به‌روی من گذاشته است را گم کرده‌ام؛ به‌واسطه فسق و فجور و نا‌آگاهی، این خصوصیات زیبای خداوندی را در خود محو کرده‌ام و مسیر ضدارزش‌ها را پیش گرفته‌ام.

این وادی به من یادآور شد، خداوندی دارم که خدای عشق و محبت است و بی‌دلیل، بدون چشم‌‌داشت و بی‌غرض به همه آفریدگان خود عشق می‌ورزد، نعمت می‌دهد، سخت نمی‌گیرد، می‌بخشد و جولان آفریده‌‌هایش را فراموش می‌کند، به‌شرط این‌که خودش بفهمد و بداند که چه می‌کند و بخواهد به مسیری که قدرت مطلق برایش مهیا و مقدر کرده است، برود. او باید خودش بخواهد و تلاش کند، آن‌گاه قدرت مطلق هم، مسیر را برایش هموارتر خواهد کرد. انسانی که از مسیر ضدارزش‌ها عبور کند، به‌ خودش ظلم کرده و دود آن هم به چشم خودش خواهد رفت. خداوند انسان و تمام مخلوقاتش را با عشق خلق کرد و عاشق آنان بوده است؛ اگرچه در مسیر آن‌ها گاهی هم سختی‌هایی قرار داد؛ اما سختی‌ها را پله‌ای برای عروج بیشتر او خلق کرد تا ساخته و پرداخته شود.

انسان باید به آن‌چه که بوده، هست و خواهد شد، تفکر کند و بداند مأمور رساندن عشق و محبت به همه موجودات، چه انسان و چه دیگر مخلوقات خداوند است؛ کسی‌ که محبت کند و عاشق باشد، آرامشی را تجربه می‌کند که دیگران از حس آن عاجز هستند، او بلاعوض می‌بخشد و شاکر تمام وقایعی می‌باشد که برایش اتفاق افتاده است. او آرامش دارد و گویی در بهشت موعود به‌سر می‌برد و طعم بهشت را به‌معنای واقعی آن تجربه می‌کند. او عاشق همه زیبایی‌ها و زشتی‌ها است؛ چون به خدایی رسیده که خالق عشق است یعنی رسیدن به همان یگانگی قدرت مطلق.

گردآوری: رابط خبری همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون چهارم)
ویرایش: همسفر اعظم و همسفر مریم رهجویان راهنما همسفر راضیه (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زینب (دبیر سایت)
همسفران نمایندگی وکیلی یزد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .