تعدادی از همسفران لژیون سوم نمایندگی پرند مطالبی را در خصوص دستور جلسه «وادی چهاردهم و تاثیر آن روی من» در قالب مشارکت مکتوب ارائه کردند که تقدیم شما میگردد.
مشارکت راهنما همسفر الهه:

در وادی چهاردهم امواج عشق و محبت نیز در کائنات یکدیگر را مییابند و با جمع شدن و جذب شدن بههم یک خط درست میکنند که این خط انسان را به مرکز دایره نزدیک میکند تا انسان از بعد زمین خارج شود و به مرحله بالاتر برسد. هر فردی که در وادی چهاردهم قرار بگیرد در واقع توانسته است تمام درسهای خودش را پاس کند و به حلقه بعد وارد شود؛ اگر محبت و عشق نباشد زندگی هیچ مفهومی ندارد، انسان در خسران بهسر میبرد و در جهل باقی میماند؛ زیرا خودش را از انرژیهای خاص محروم و نور را احساس نمیکند. فردی که عشق و محبت را در درون خودش دارد و با دیگران در صلح است در واقع عدالت دارد که همان تعادل میشود. در وادی چهاردهم نوشته شده است که خداوند خود محبت، خود عشق و خود حیات است بهراستی؛ اگر انسان دوست دارد وجود خداوند را احساس کند باید از دروازههای بخشش عبور کند تا بتواند در وادی چهاردهم قرار بگیرد؛ وقتی تمام هستی در حال خدمتکردن به بندگان خداوند هستند؛ چرا انسان که این همه توانایی دارد بخشنده نباشد؟ فردی که عاشق باشد میبخشد آگاهی و دانش خودش را مالی و معنوی را که قدرت مطلق به انسان بخشیده است و این همه نعمت را که انسان در مرحله عشق و محبت قرار میدهد متوجه میشود که پلههای رسیدن به عشق خالق، عشق بلاعوض به مخلوقین او است.
این بستر در کنگره60 فراهم شده تا بفهمیم دستهایی که کمک میکنند مقدستر از لبهایی هستند که دعا میکنند؛ وقتی که دست یک درد کشیدهای را میگیریم، راه نور را به او نشان میدهیم و اشک او تبدیل به لبخند میشود و آنجا است که میتوانیم لحظاتی شادی خداوند را احساس کنیم؛ زیرا دروازههای ورود به رحمت خداوند قلب انسانها، موجودات و کل هستی است؛ پس برای اینکه رب آسمانها را بتوانم احساس کنم باید در قلب انسانها نفوذ نمائبم. امواج عشق همچون خورشید درحال تابیدن به همه موجودات است و هرکس بر مبنای ظرفیت خودش آن را دریافت میکند؛ اگر من ظرفیت ایجاد کنم تبدیل به خود عشق و محبت خواهم شد و خودم را برای انشعاب دیگر آماده خواهم کرد. در این دنیا عشق و محبت را به دیگران هدیه کردن، کاری بسیار لذتبخش است؛ چون تبدیل به خود قدرتمطلق شدهایم و توانستیم صفات خداوند را کسب کنیم و فردی که در وادی چهاردهم قرار میگیرد در مرحله عقل، ایمان، عشق و خمر به جایگاه خوبی رسیده است؛ زیرا هرچه بیشتر خدمت کنید بیشتر دریافت میکنید؛ زیرا خداوند را در تمام هستی رؤیت خواهید کرد؛ چون معرفت، شناخت و آگاهی در عشق نقش مهمی را بر عهده دارد.
مشارکت همسفر نرگس:

آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. برای اینکه وادی چهاردهم را درک کنیم باید وادی اول تا سیزدهم را به خوبی درک کرده باشیم در غیر این صورت این وادی برای ما مبهم و قابل درک نیست. دوست داشتن فرزند یک غریزه است و این نشاندهنده محبتی است که بین مادر و فرزند اتفاق میافتد که حیوانات هم این غریزه و محبت را نسبت به فرزندانشان دارند و از آنها محافظت میکنند و این فقط یک علاقه است. محبت فراتر از اینها بوده و محبت؛ یعنی عشق، ایمان و عقل؛ وقتی این سه ضلع با هم رشد کنند محبت خود به خود بهوجود میآید مثل محبتی که ما به فرزند، خانواده، جامعه و تمام کسانی که هر روز با آنها روبهرو میشویم داریم فرقی نمیکند که او کیست مانند خورشید که به همه چیز در بیابان و چه گل و چه درخت یکسان میتابد؛ وقتی محبت معنای خودش را پیدا کند به آرامی دشمنی و کینه بیمعنا میشود و هرچیزی در معنا و ذاتش میتواند مفهوم راستین پیدا کند. یکسری از افراد غذا و سرپناه ندارند؛ اگر همه چیز را حداقل با انصاف بین خودمان تقسیم کنیم، همه رو به روی هم قرار نمیگیرند و از هم متلاشی نمیشوند.
مشارکت همسفر آتوسا:

هر که در عشق تو گم شد از تو پیدا میشود
قطره ناقابل دل از تو دریا میشود
در مورد وادی عشق و محبت صحبت میکنم. اول باید بدانم این کلمات چه مفهومی دارند که انسانها به یکدیگر جذب شوند و حسی بین آنها ایجاد میگردد که سرشار از شور و شوق زیبایی است. به گفته استاد رعد؛ وقتی باورها با محبت واقعی عجین شود، معنای محبت را احساس میکنیم و اگر پیوند محبت نبود این نسبت جز رابطه صوری و قراردادی چیزی نیست. عشق کلمهای است که چند معنای متفاوت دارد و عشق در انسانها با هم یکی نیست. گروهی عشق و محبت خودشان را درونی ابراز میکنند و بعضیها به صورت مستقیم آن را به زبان میآورند که در مواقعی این خود شیدایی مستان است؛ اگر این شور به شعور تبدیل شود عشق واقعی پدید میآید. این هستی بر مبنای عشق و محبت است و همه چیزهایی که در اطرافمان میبینیم همه عشق هستند و هرکدام به گونهای این عشق را بیان میکنند؛ اگر عشق نبود هیچپیوند محبتی ایجاد نمیشد و همه چیز از هم میپاشید.
تنها چیزی که در کنگره باعث شده است در کنار هم بمانیم و سیستم پایدار مانده این عشقی است که در این مکان مقدس وجود دارد و در وجود ما القاء شده است و اگر این نبود همه چیز منحل میشد و ما زود خسته و کنگره را رها میکردیم. اولین روزی که وارد کنگره شدیم با انسانهایی روبرو شدیم که این عشق را درک کردند. واقعاً این کلمه عشق، رمز و رازهایی بسیار و بزرگی دارد و این کلمه عشق، بنیان هستی است؛ اگر در کاری عشق نباشد هیچ کاری به وقوع نمیپیوندد و موفقیت کسب نمیشود؛ چون عشق باعث میشود به آن کار اهمیت و توجه کنیم. عشق با محبت آغاز میشود و محبت صورت مسئله است و حل آن میشود عشق که بیانتها است. عشق تاریکیها را میشکافد، روشنایی را نمایان و انسانها را مثل زنجیر به هم متصل میکند.
ما سیزده وادی را پشت سر گذاشتیم تا به وادی چهاردهم رسیدیم آیا وادیهای قبلی را کاربردی کردم و تلنگری به من خورده شد که خودم را تزکیه و پالایش کنم و آگاه به این وادیها شدم که عمق مطلب از من چه چیزی میخواهد به نقاط مهم آن پی بردم؟ عشق متعلق به همه انسانها است. در هستی و نیستی و هر چه در آن وجود دارد از عشق است. عشق چیزی نیست که بتوان آن را با چیز دیگری قیاس کرد؛ چون مهمترین بخش احساس و جاذبه است و اگر حس من آلوده باشد نمیتوانم عشق واقعی را تجربه کنم و سر از جاهای دیگر در میآورم و همه چیز متلاشی و منهدم میشود. محبت و عشق آغاز و پایان مشخصی ندارد و دریایی بیانتها است. هرچه محبت کنیم، زیاد و زیادتر به آن جذب میشویم، وجودمان را واگیردار میکند و بعد میتوانیم این هستی و اطرافمان پیدا کنیم، دیدمان به جهان هستی به گونهای دیگر میشود؛ زیرا ما ذرهای از باریتعالی هستیم و خیلی از صفات خداوند به صورتی کوچک در وجود ما نهفته شده است که بایستی با کسب تجربه و آموزش آنها را از درون خود پیدا کنیم. محبت اگر باشد حقیقت است و دیدن آن چشم دل میخواهد.
مشارکت همسفر فاطمه:
در کتاب عشق از وادی اول که تفکر است شروع کردیم و تکتک آنها را پشت سر گذاشتیم و به وادی چهاردهم رسیدیم در این وادی فهمیدم تمام هستی بر مبنای عشق و محبت است، عشق با محبت آغاز میشود و محبت صورت مسئله است؛ اگر حل شود به عشق میرسیم؛ یعنی اگر محبت نباشد عشق هم معنی پیدا نمیکند. عشق و محبت باعث گرمی ارتباط بین مخلوقات میشود. به همین دلیل است که در این وادی گفته شده آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است. اینجا ظروف تهی به معنی انسانی که درون آن از محبت خالی است. انسان؛ اگر همه چیز داشته باشد؛ ولی عشق و محبت نداشته باشد مثل ظرف توخالی است. تمام این وادیها هرکدام شاه کلیدی برای حل مسائل هستند که باید روی هر وادی بیشتر دقت کنم و در زندگی خود کاربردی نمائیم. من فاطمه یاد گرفتم برای رسیدن به محبت واقعی اول خودم را تزکیه و پالایش کنم، درون خودم را تغییر بدهم، از ضدارزشها دوری کنم و باید بذر محبت را درون قلبمان بکاریم تا بتوانیم با محبت خالصانه به دیگران عشق بورزیم.
مشارکت همسفر بتول:

در وادی چهاردهم ما مهر، محبت و قدرشناسی را آموزش میبینیم. مجموعه وادیها در وادی چهاردهم جمع شده است. وادی چهاردهم میگوید همه چیز عشق است؛ وقتی آن را لمس میکنیم گویی به یگانگی خداوند میرسیم. در کائنات امواج عشق و محبت یکدیگر را جذب میکنند و آنوقت محبت معنیدار میشود و گویی هیچ بدی نیست. بد قلقی انسانها از جهل و ناآگاهی آنها است و دانایی این است که با انسانها خوب باشیم. انسانها نیاز دارند که دیگران دوستشان داشته باشند و بدیها بر مبنای نبود آموزش است. هستی عشق و محبت است و تمام موجودات محبت هستند؛ حتی آنهایی که ظاهر خشن دارند مانند شیر، ببر و کفتار؛ زیرا آنها هم از بچههای خود دفاع میکنند. دریا و اقیانوسها محبت هستند و همینطور ماهیها و موجوداتی که در دریا زندگی میکنند. خداوند خود عشق و محبت است که آنچه خلق کرده در اختیار انسانها گذاشته است.
خورشید، باران، هوا، زمین، ستاره، ماه و هرکدام از اینها نباشد انسانها در ظلمات قرار میگیرند. خیلی چیزها در درون ما است و ما آنها را نمیبینیم و اگر آن حجاب برداشته شود انسانها دیوانه میشوند؛ اگر انسانها به آگاهی و دوستداشتنیها برسند میتوانند ارتباط، مهر و محبت را با هستی برقرار کنند و اگر به این نمیرسند؛ چون مرتباً از هوای گرم و هوای سرد گریزان هستند. اعضاء خانواده باید یک دل و یک زبان باشند؛ زیرا در یک خانه زندگی میکنیم؛ ولی یک دل نیستیم، ظروف تهی هستیم؛ اگر در این کلاسهای کنگره60 احساس آرامش میکنیم؛ چون زبانها و دلهای ما یکی میشود. جنگ آن نیست که با اسلحه به جان هم ضربه بزنیم، جنگ آن است که دلها و زبانها یکی نیست باید دلها و زبانها یکی باشد تا به رستگاری برسیم. از بیداری تا هوشیاری فاصله نیست، انسانها باید حرکت کنند و صبر داشته باشند.
برای رسیدن به روشنایی یک قدم لازم است که به آن میرسیم؛ اگر کسی از ما کمک خواست خطاهای او را به یادش نیاوریم، اول به او کمک کنیم بعد راه نان درآوردن را به او یاد بدهیم. بعضیها میگویند از آسمان به زمین میبارد از زمین به آسمان نمیبارد؛ اگر کسی از آسمان به زمین آمده است ما قدر بدانیم خداوند و کائنات هم چند برابر به ما میدهند و ما هم غنی و بینیاز میشویم؛ ولی اگر ناشکری کنیم؛ حتی دعاهای ما هم مستجاب نمیشود. بشکافید آنچه شکافتنی نیست، ما باید علم را بشکافیم و قلبهای سیاه که تیره شدهاند را به قلبهای صاف و سفید تبدیل کنیم و این هنر است. نجات دادن کسی که در تاریکی رفته هنر است. ما در این وادی با اضداد در حال ستیز و جنگ هستیم که ما را به ضدارزشها میکشاند و ما هم تلاش خود را میکنیم که به راه راست و مستقیم برویم. آقای مهندس دژاکام میفرماید: " فیلمی را دیدم که از بانک دزدی کرده بودند و در یک خرابه ساکن شدند تا تقسیم پول کنند؛ ولی در آن مکان یک گدا در حال استراحت بود که شاهد ماجرا شده بود و او را کشتند و هر کس در این فیلم اعتراض کرد کشته شد. در آخر چند نفر کشته شدند؛ اگر جلوی ضرر را از هر جا بگیریم منفعت است؛ اگر اینها همان موقع پولها را به بانک برمیگرداندند هیچ اتفاق خاصی نمیافتاد و هیچ کس هم کشته نمیشد. ما هم هنگامی که میخواهیم مصرفکننده شویم مدام میگوئیم با یک پک چیزی نمیشود؛ ولی یک موقع میبینیم که مصرفکننده شدهایم و خودمان هم باور نداریم از یک نقطه همه چیز شروع میشود از یک حرکت کوچک شروع میشود و به ناکجاآباد میرسد."
ویرایش: همسفر آتوسا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم) رابط خبری
ویراستاری و ارسال: همسفر زلیخا رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون چهارم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی پرند
- تعداد بازدید از این مطلب :
79