اولین جلسه از دوره دوم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره 60، نمایندگی امیرکبیر، به استادی دیده بان محترم مسافر بابک، نگهبانی مسافر رامتین و دبیری مسافر ابوالفضل با دستور جلسه «وادی چهاردهم و تأثیر آن روی من» شنبه 25 اسفند 1403 رأس ساعت 16 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان بابک هستم یک مسافر. ماه مبارک رمضان و سال نو را به شما تبریک میگویم و خوشحالم که در این مکان دور هم جمع می شویم و در مورد موضوع وادی چهاردهم با هم صحبت کرده و از آن استفاده میکنیم.
من فکر می کنم جلسات کنگره مثل تمرین است. ما در کنگره جمع می شویم و در مورد مسائلی با هم حرف می زنیم، در کارگاه عمومی و در لژیون ها در مورد دستور جلسه حرف می زنیم و از تجربیات و احساس خودمان می گوییم.
ما در اینجا تمرین می کنیم و یک سری مسائل را یاد می گیریم تا بتوانیم آن مسائل را اجرایی کنیم. اگر قرار باشد فقط در کنگره آدم خوبی باشم و فقط جلوی مرزبان و جلوی هم خدمتی هایم انسان خوبی باشم و فقط سعی کنم درکنگره در مورد موضوعات خوب صحبت کنم و فقط در کنگره این مسائل را اجرا کنم و هنگامی که از کنگره بیرون میروم درگیر همان ضد ارزش هایی باشم که قبل از ورود به کنگره بودم، به نظر من هیچ ارزشی ندارد.
یعنی این که یک سفر اولی وقتی در جلسه حضور پیدا می کند و پنج درصد یک چیزی را یاد می گیرد و در نهایت دو درصد آن را اجرا میکند و در بیرون از کنگره هم ان را اجرا می کند، بسیار ارزشمندتر از یک سفر دومی است که در آموزش ها، پنجاه درصد موضوع را یاد گرفته و بیرون از کنگره پنج درصد آن را اجرا می کند.
تمام جلسات در کنگره ارزشمند هستند.
آموزش هایی که در کنگره ارائه می شود، فقط قفل مخصوص به همان موضوع را میتواند باز کند یا می تواند ابزاری باشد که یکی از گره های مادی یا معنوی را باز کند و کمک می کند تا من سعی کنم انسان بهتری باشم.
اگر ازکنگره خارج شویم و جامعه را ببینیم، متوجه می شویم که در جامعه، رفتارهای خوب کمرنگ شده است. ولی من در کنگره یاد می گیرم که این آموزش ها را در خارج از کنگره کاربردی کنم و سعی می کنم هم برای خودم، و هم برای خانواده ام و اجتماع انسان بهتری باشم و این نکته بسیار مهم است.
قبل از کنگره به من یاد داده بودند ایثار یعنی این که من همه چیز را برای بقیه بخواهم و این آموزش غلط است. در کنگره یاد میگیرم قبل از هر چیزی باید حال خودم خوب باشد؛ به خاطر این که اگر حالم خوب باشد؛ می توانم حال بقیه را خوب کنم و می توانم بخشش داشته باشم و در کنار بقیه احساس خوبی داشته باشم.
من قدردان این روزها و این حال خوب هستم و با شکرگزاری زبانی تنها میسر نیست. شکرگزاری عملی در ادامه، راه را برای من باز می کند و فرصت های بهتری را برای رسیدن به آرامش و رشد و پویایی در اختیارم قرار میدهد.
یکی از بزرگترین و مهم ترین ابزارهایی که در کنگره داریم، وادی ها هستند. وادی ها چراغ راه ما هستند. در مسیر این رود خروشان، وادی اول ابتدای مسیر است و تا وادی چهاردهم ادامه پیدا می کند.
از تفکر شروع می شود و به محبّت ختم می شود. وادی ها نشانه هستند و به ما می گویند که برای شروع هر کاری در زندگی، قبل از هر چیزی باید بتوانیم تفکر کنیم تا بتوانیم مسیر را آهسته و پیوسته طی کنیم و به سلامت به مقصد برسیم.
چرا آخرین وادی برای ما وادی چهارهم است؟ و چرا انتهای مسیر وادی محبّت است؟ ما فکر می کنیم تمام تلاش ما در زندگی برای رسیدن به آرامش است.
یعنی اگر ما دنبال مادیّات هستیم و دوست داریم در زندگی رفاه داشته باشیم، و اگر به دنبال معنویّات هستیم، برای رسیدن به آرامش است.
کلید رسیدن به آرامش این است که آدم بتواند محبّت را تجربه کند. من قبل از ورود به کنگره با همه درگیر میشدم. یک مصرف کننده قبل از هر کسی با خودش درگیر است. اگر با خودم سر جنگ نداشتم میتوانم آرام باشم.
در وادی ها اشاره شده است کسی که دانایی ندارد و محبّت را درک نمی کند، قبل از هر کسی به خودش ضربه می زند.
با مصرف مواد مخدر باعث شدم که صوّر آشکار و پنهانم بسیار از هم دور شوند. انسانی می تواند به تعادل واقعی برسد که صور آشکار و پنهانش به هم نزدیک شوند. یکی از مطالب مهمی که در وادی چهاردهم به آن اشاره شده است، مثلث عشق است.
اضلاع مثلث شامل سایه ها، جاذبه و حس است. هر کدام از این ها برای هر کدام از ما تعریف خاص خودش را دارد.
سایه ها می توانند صور آشکار ما باشند، یا همان موجودیّت ما. ما کالبدهای مختلفی داریم، برای همین از سایه ها نام می بریم.
نکته جالب دیگر در وادی چهاردهم، توضیح جاذبه بود. نوع نگاه ما به هر چیزی در کائنات، دافعه یا جاذبه ما به آن چیز یا جاذبه و دافعه آن را نسبت به ما تعریف می کند.
این قسمت از وادی به ما یادآور می شود که نگاه ما به هر چیزی در جهان، چگونه است؟ ما نکات مثبت و منفی زیادی را می توانیم در تمام موجودات جهان ببینیم. دنیا بر پایه اضداد به وجود آمده است. اگر فقط نیروی جاذبه وجود داشت و دافعه ای نبود، تمام موجودات به هم می چسبیدند و هیچ پویایی و جنبشی نبود.
برای همین این مبحث نوع نگاه، برای من بسیار مهم بود. چون قبل از ورود به کنگره همه چیز را با نگاه منفی می دیدم. ما به هر چیزی که نگاه کنیم، می توانیم نکات منفی را در وجودش پیدا کنیم. اگر به آدم های اطرافمان نگاه کنیم، با اینکه حس خوبی به آنها نداشته باشیم، ولی می توانیم نکات مثبت زیادی را در وجودشان پیدا کنیم.
بهترین چیزی که در وجود همه آدم ها وجود دارد، تکّه ای از وجود خداوند است. من با ضد ارزش ها روی آن تکّه ای از خداوند را که در درونم وجود دارد را پوشانده ام و نتوانستم تخریبش کنم، چون وجودش از وجود خداوند است و فقط توانستم روی آن را بپوشانم، چون خدا به من اختیار داده است.
من اختیار دارم تا نکات مثبت یا منفی دیگران را ببینم. تشخیص دادن نکات مثبت و نگاه مثبت به دیگران، دانایی و آگاهی را می طلبد. باید گاهی آینه را به سمت خودم بگیرم. آیا دیگران به وجود آمده اند تا همان شکلی باشند که من می خواهم؟ گاهی باید از خودم خارج شوم و از بیرون به خودم نگاه کنم و رفتار خودم را در مواجه با دیگران ببینم.
اگر انتظار دارم که خداوند به من نگاه خوبی داشته باشد، آیا در مقابل خداوند بنده خوبی هستم ؟ این بزرگترین کاری است که کنگره در حق افراد انجام میدهد. برای این که خود واقعی ام را ببینم، نیاز به پذیرش دارم.
در کنگره یاد گرفته ام بپذیرم کجای کار هستم؟ و بعد از آن خودم را ببخشم. وقتی خودم را بخشیدم، می توانم دیگران را ببخشم.
برای درک کردن و تفکیک این مسائل باید آموزش ببینم. آموزش از حضور می آید. وقتی حضور دارم می توانم آموزش بگیرم. یکی دیگر از مباحث مهم وادی چهاردهم حس است. حس یعنی بیننده.
خبرنگاری که در هستی برای من پیام هایی را می آورد تا عقل من بتواند از آن استفاده کند تا این که بتواند درست فکر کند. فرد مصرف کننده نمی تواند درست فکر کند و تصمیم بگیرد، چون حس سالمی ندارد و عقل او پیام های درستی را دریافت نمی کند.
تمام مشکلاتی که برای بشر به وجود می آید، از سر ناآگاهی است. نه این که عقلش نمی رسد، نه؛ بلکه نمی تواند تصمیم درست را بگیرد.
تصویر درستی در ذهنش شکل نمی گیرد تا بتواند درست تفکر کند، چون حس اش درست کار نمی کند. حس در تمام هستی موجود است ولی قابل رؤیت نیست.
اگر قابل دیدن بود، برای ما ملموس تر بود. حضور در جلسات کنگره و استمرار آموزش ها به ما کمک می کند تا این مباحث را بهتر درک کنیم.
یکی از بزرگترین چیزهایی که خداوند در کائنات قرار داده است، محبّت و عشق است. عشق و محبّت در جهان جاری است و اگر بتوانیم اجازه دهیم که در وجود ما جاری شود، می توانیم آن را حس کنیم.
پایه و اساس هستی از عشق است. خداوند عاشق تمام آفریده ها است. من برای این که بتوانم عشق به خداوند را تجربه کنم باید یکسری تمرینات را انجام بدهم. این تمرین از عشق به خودم و عشق به تمام موجوداتی که خداوند آفریده است، آغاز می شود.
عشق ورزیدن به تمام انسان ها و موجوداتی که توسط خداوند خلق شده اند؛ بزرگترین ثروت است. ثروت واقعی من، تعداد حلقه های محبّتی است که بین من و انسان ها و موجودات دیگر وجود دارد. برای همین ما در کنگره آدم های ثروتمندی هستیم.
عشق یک رهجو به راهنمای خود، عشق ایجنت به شعبه اش و عشق مرزبان به اعضا کنگره، چیزی است که بیرون از کنگره به سختی پیدا می شود.
وقتی وارد کنگره می شویم، با این که شاید یکدیگر را نشناسیم، ولی پیوند محبّت وجود دارد و این پیوند بین ما جاری است و این حس بسیار ارزشمند است.
اگر همین سر نخ محبّت را دنبال کنیم، ذره ذره به تمام هستی و تمام موجودات آن عشق می ورزیم. این پیوند محبّت است که باعث می شود، از کسی یا چیزی متنفر نباشیم.
همه این ها نتایج تمریناتی است که در کنگره آموزش می بینیم. یادمان نرود که تمام جایگاه هایی که در کنگره وجود دارند، برای ورود آدم های دیگر به کنگره است.
برای این که انسان دیگری به درمان برسد و در سفر دوم تلاش کند تا انسان بهتری باشد.
.jpeg)
اگر غیر از این باشد، این شال سفید دور گردن من، فقط یک تکه پارچه است.
اگر کسی که به عنوان نگهبان نظم خدمت می کند، با حسی که به آدم ها می دهد و رفتاری که می کند، باعث شود که یک نفر با حال خوب وارد کنگره شود و روی صندلی بنشیند و سفر خوبی داشته باشد، خدمت کردن همان نگهبان نظم، از من که دیده بان هستم و شعبه های زیادی را نظارت می کنم، بسیار ارزشمندتر است.
«گزارش تصویری از حضور دیدهبان محترم آقای بابک لطفی در نمایندگی امیر کبیر تهران»
.jpeg)
.jpeg)
«در ادامه توجه شما را به گزارش تصویری از مراحل آماده سازی و توزیع افطاری ماه مبارک رمضان در نمایندگی امیرکبیر جلب مینماییم»

.jpeg)
.jpeg)


تایپ: مسافر میلاد
پیاده سازی و انتشار: مسافر سعید
- تعداد بازدید از این مطلب :
703