English Version
This Site Is Available In English

انسانی که صاحب محبت نیست، مانند یک تن تهی است

انسانی که صاحب محبت نیست، مانند یک تن تهی است

بنام قدرت مطلق

 

یازدهمین جلسه از دوره دوم کارگاه های عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی لواسان به استادی دیده بان محترم جناب آقای زرکش و نگهبانی مسافر امیرطاها و دبیری مسافر سعید با دستور جلسه "وادی چهاردهم و تاثیر آن روی من" در روز شنبه مورخ ۱۴۰۳/۱۲/۲۵ راس ساعت ۱۶ آغاز بکار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

توفیق شد آخرین جلسه مشترک 1403 را در خدمت شما باشم. سال خوبی را پشت سر گذاشتیم. مطمئنم کسانی که امسال در کنگره بودند ، سال آینده نیز سال خوبی برای آن ها خواهد بود. سلامتی خود را می توانند در اختیار بگیرند و از همه مهم تر به آسایش و آرامش می رسیم. چیزی که بیرون از این در همه دنبال آن هستند. دو وادی را همگی حفظ هستیم یکی وادی اول و یکی وادی چهاردهم. همه آدم ها دنبال بهشت می گردند. عدم نه عدن. بهشت گم شده. ما در کنگره معرفت پیدا می کنیم. مهم این هست که کدام جهت می رویم. تنها چیزی که در اختیار ماست روی زمین ، دو پای ماست که یک مبنا و خواستی دارد. پاهای ما، ما را به مبنا و خواست ما که تفکر ماست می رساند. هر چه معرفت و شناخت ما بیشتر باشد ، خواست ما فرق می کند. به آنجایی که باید برسیم ، می رسیم. خیلی در اثر عدم شناخت حتی بعد از گذشت کلی زمان به آن هدف خود نمی رسند. محبت صور آشکار انسان است که باید بتواند با صور آشکار هستی ارتباط بر قرار کند تا هستی انسان را بپذیرد. در واقع صور آشکار هستی او را بپذیرد. انسانی که صاحب محبت نیست ، مانند یک ظرف تهی است. مانند یک تن تهی است. انسان هایی می توانند صاحب محبت شوند که حب هستی را داشته باشند. خدمت گزار هستی باشند. کسانی که حب هستی را داشته باشند زمانی است که محب هستی باشند. یعنی هستی آن ها را دوست دارد. این قضیه خیلی متفاوت است. زمانی می توانیم در هست هستی نامی از خود به جای بگذاریم که محب هستی باشیم یعنی هستی ما را بپذیرد.تازه وقتی هستی ما را بپذیرد عشق که صور پنهان انسان است می تواند با صور پنهان هستی ارتباط گیرد.

 

عشق هم دو نوع است. من به تو عشق می ورزم چون به تو نیاز دارم ، این عشق زمینی است اما من عشق می ورزم به هستی با تمام زشتی ها و زیبایی هایی که دارد که این می شود عشق ذاتی. عشق  است که محبت را زیبا می کند. محبت همراه با عشق که می شود فرزندی به نام بخشش به وجود می آورد. کسانی که می توانند در وادی چهاردهم با فهم حرکت می کنند ، آنگاه داخل آن نی تو خالی که قرار است صدایی داشته باشد ، دیگر خشم و شهوتی وجود ندارد. درون آن فقط عشق و محبت وجود دارد. آن موقع است که بهشت پنهان خداوند رخ به انسان نشان می دهد و محاسبات می شود محاسبات مهندس دژاکام. وقتی همگام با هستی می شوی هستی تمام آنچیزی که دارد را برای تو می گذارد. اگر یک خورده داخل کنگره حواسمان باشد و اخبار آن را دنبال کنیم. توانایی که از آقای مهندس می بینیم توانائی هستی است. چون صاحب حب هستی است و همچنین محب هستی است. اگر این دو ضلع را داشته باشی می شوی محبوب. امروز آقای مهندس محبوب همه دل ها است. مواردی که داخل کنگره می شنویم مواردی است که همگی داخل کنگره اتفاق می افتد. داخل کنگره بستر ثبت شدن در هست هستی مهیا است. کسانی که خدمت صادقانه می کنند از وقت خود می گذرند از مال خود می بخشند ، ثبت می شوند. خواسته ما باید توام با فهم باشد. کسی که محبت را جایگزین خشم می کند مهم نیست همسایه چکار کرده ، او شب راحت می خوابد. ماجرای کنگره ، رهایی ، آزادی و تکامل همه در فهم انسان است. وقتی وارد سفر دوم می شویم تازه به نقطه آغاز رسیده ایم. رهایی در کنگره هیچ چیزی نیست. خیلی مسئله مهمی است. بیرون از کنگره هم وجود ندارد اما از آنچیزی که درون کنگره هست چیزی نیست. فکر نکنید با گل رهایی همه چیز تمام شد. تازه اجازه شروع می دهند. در کنگره انسان ها بسیار می توانند سوار کشتی شوند. وارد سفر دوم می شویم که بتوانیم حب هستی را داشته باشیم. بلیط را بگیریم می شویم محب. کسانی که سردار ، دنور و پهلوان می شوند ، کسانی که خدمت می کنند، اعلام حضور می کنند. انسان ها باید در هستی اعلام حضور کنند. ممنون از اینکه گوش فرا دادید.

تایپ و تنظیم: مسافر سینا

عکس: مسافر علیرضا

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .