به نام خداوند دلهای پاک
سلام دوستان فهیمه هستم یک مسافر.
بله من فهیمه هستم. فهیمه ای که دوران کودکی خوبی داشت. یک دختر بچه شاد و پر انرژی و باهوش بود، یک مو فرفری شیطون و کنجکاو که دائم در تنهایی های خودش بازی میکرد و هزاران امید و آرزو در ذهن و قلبش نقش بسته بود. اما وقتی بزرگ شد و به نوجوانی رسید، سرنوشت برخلاف آرزوهایش رقم خورد و در اوج نوجوانی درگیر بیماری به نام اعتیاد شد. اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد به قرص های ضد افسردگی و اعتیاد به تنهایی و ترس و در نهایت ناامیدی. فهیمه در اوج ناامیدی و تاریکی، دوران نوجوانی اش را پشت سر گذاشت. به خاطر اعتیاد، با خدا در ستیز بود. از لحظه ها فرار میکرد. بدون پشت و پناه شده بود. بهترین همسر و مهربان ترین بچه ها را داشت اما دریغ از کمی محبت و عشق.
تا اینکه روزی خداوند صدایش را شنید و دست تقدیر زیباتر از آن چیزی که فکرش را میکرد، تصویری به گونه ای دیگر برایش رقم زد و با مکانی آشنا شد که در واقع بهشت روی زمین بود؛ با کنگره ۶۰ آشنا شد. من در کنگره جان دوباره گرفتم، گویی از نو متولد شدم. با آموزش های ناب جناب مهندس و راهنمایی های راهنمای عزیزم خانم صدیق، آرامشی خاص و زندگی پر از عشق و خانواده ای پر از محبت به من برگشت. من یک دستم را در دست خدا و دست دیگرم را در دست راهنمایم گذاشتم و از مسیر یخبندان اعتیاد عبور کردم و به لطف خداوند بزرگ، پس از اتمام آزمون ها و عبور از فیلتر های سخت و گوناگون، که در واقع همه آنها لازمه رشد، تکامل و سازندگی بود، موفق شدم از دستان پر مهر آقای مهندس، شال راهنمایی را دریافت کنم و باز از سر خط شروع و مسیر جدید دیگری را برای آموزش دیدن و آموزش دادن، جهت رشد و ارتقاء بیشتر شروع نمایم. امیدوارم هر بانو، هر مادر و هر همسری که درگیر اعتیاد هست، مسیر کنگره برایش به روشنی باز شود. الهی آمین. از جناب مهندس و خانواده محترمشان کمال تشکر و قدردانی را دارم.
تایپ: مسافر راهنما فهیمه_ لژیون دوم_ شعبه نسترن اصفهان.
ویرایش و ارسال: همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
39