هفتمین جلسه از دور چهل و ششم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی عمان سامانی شهرکرد به استادی راهنمای محترم مسافر شاهین، نگهبانی مسافر سعید و دبیری مسافر هادی با دستور جلسه "نظم، انضباط و احترام در کنگره۶۰" و "پنجمین سال رهایی راهنمای محترم مسافر محمد" پنجشنبه ۲۳ اسفندماه ۱۴۰۳ در ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان شاهین هستم یک مسافر
خداوند را سپاسگزار هستم که یک بار دیگر اذن و لیاقت دادند که در جلسه حضور داشته باشم و بتوانم خدمت بکنم و آموزش بگیرم. در ابتدا خدمت مسافرانی که در آزمون راهنمایی قبول شدند و همچنین به مرزبانان جدید و مسافرانی که به تازگی رهایی یافتهاند تبریک عرض میکنم و امیدوارم که به اهدافی که در این مسیر مدنظر دارند دست پیدا کنند. همچنین ماه مبارک رمضان را خدمت همه شما تبریک عرض میکنم و انشاءالله بتوانیم بهره لازم را از این ماه مبارک ببریم.
اما در مورد دستور جلسه اول؛ نظم، انضباط و احترام در کنگره ۶۰، اگر بخواهم کوتاه بگویم که لازمه نظم و منظم بودن آموزش گرفتن است و مهمتر از آن آموزش این است که پشتکار داشته باشیم. در واقع آدم منظم کسی است که پشت کار دارد یعنی اگر ساعت ۵ جلسه شروع میشود فرد منظم ساعت ۴:۳۰ در جلسه حاضر است، نه اینکه یک روز ساعت ۴:۲۰ و روز دیگر ۴:۲۵ در جلسه حاضر شود و سعی میکند سریعاً خود را با سیستم همسو کند. بنده در لژیون خودم میدیدم کسانی که صندلی مشخصی داشتند و همیشه بر روی آن صندلی مشخص مینشستند به رهایی میرسیدند، زمان ورودش مشخص بود. پس پشتکار خیلی مهم است که انسان بتواند نظم را یاد بگیرد. ما در کنگره به سمت خوبیها حرکت میکنیم یعنی از سمت ظلمت به طرف نور، از حقارت به سرافرازی، از تاریکی به روشنایی و از نفرت به عشق، و لازمهی این حرکت، داشتن نظم است و باید منظم باشیم. چرا که نیروهای منفی به هیچ وجه نظم را از کار خودشان دور نمیکنند و پشت کار بسیار زیادی دارند و اگر کسی میخواهد در اینجا به اهداف خودش برسد باید منظم باشد و پشت کار داشته باشد. ولی انظباط دسته جمعی است، یعنی وقتی من شروع میکنم نظم را میآورم، قوانین را انجام میدهم مثل الان که همه منظم نشستهایم و لباس سفید پوشیدهایم و همه با هم یک هدف داریم، نظم خاصی این وسط حاکم میشود که میشود آن را انضباط گفت. مثل رژه رفتن در دوران سربازی میباشد و اگر در رژه هر کسی بخواهد برای خودش پا بزند هیچ وقت آن انضباط حاصل نمیشود. و بر من واجب است که آن انضباط را با فرمانبرداری از مرزبانان و ایجنت و راهنما در زندگی بیاورم که بتوانم در جهت مثبت قد علم کنم، در غیر این صورت زیر چنگالهای نیروهای منفی حتماً خرد خواهم شد. در مورد احترام هم باید بگویم که احترام به هیچ وجه خریدنی نیست و اگر دنبال این باشم که پول خرج کنم تا به من احترام بگذارند چنین چیزی نیست، بلکه من باید از درون آدم محترمی باشم. اولین چیزی که من را محترم میکند این است که برای خودم ارزش قائل باشم. کسی که مصرف کننده است به هیچ وجه قابل احترام نیست، کسی که CD نمینویسد به هیچ وجه قابل احترام نیست. انشاءالله که بتوانیم آموزشهای کنگره را کاربردی بکنیم و فرد منضبط و محترمی باشیم و انضباط در زندگیهایمان حاصل بشود. چیزی که من قبل از کنگره هیچ کدام از آنها را نداشتم و خدا را شکر میکنم که توانستم یک مقداری در این مسیر حرکت کنم و پیش بروم.
دستور جلسه دوم در مورد آزادمردی آقای محمد است. خدمت آقای مهندس و خانواده محترم ایشان و آقای امین، خدمت آقای اسماعیل راهنمای سفر اول آقای محمد، خدمت آقا محمد و همسفرانش و راهنمایان همسفرش تبریک عرض میکنم. آقای محمد خیلی درد کشیده بود و از ته دلش مایه گذاشت و حرکت بسیار صحیحی کرد. در ابتدا در کنگره مرزبان شد و به مرور زمان دچار چاقی شد که به دستور آقای مهندس راهنمای جونز شد و کاهش وزن بسیار زیادی کرد، در بحث سیگار هم راهنما شدند و همه خدمتها را یکی پس از دیگری تجربه کرد. خیلی لیاقتش را هم داشت و توانست حرکت صحیح را بزند. انشاءالله که در این مسیر مستدام و پیروز باشد.
مچکرم، خودتان و همسفران را تشویق نمایید.





سلام دوستان محمد هستم یک مسافر
شاکر خداوند هستم بهخاطر جایگاهی که در آن قرار گرفتم و اجازه میدهد خدمت کنم و آموزش بگیرم ممنونم از همه شما دوستان که تشریف آوردید و باعث انرژی شدید.انشاءالله طاعات و عبادت شما روزهداران مقبول درگاه حق باشد.
تقدیر و تشکر میکنم از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان، همینطور از آقا کامران و خانواده محترم ایشان تقدیر و تشکر میکنم از کلیه راهنمایان عزیز قدردانی میکنم از آقا شاهین، احمدآقای عزیز همینطور آقا مهدی گرامی کمال تشکر را دارم.
من از ابتدای شروع سفرم با تلاش و رهنمودهای چندین راهنما توانستم به درمان برسم خداوند را شکر میکنم که لیاقت داشتم خداوند چندین راهنما جلوی پای من قرارداد دستبوس همه این عزیزان هستم.
رهایی مسافر آقا بهزاد را به خانوادهاش تبريک میگویم از راهنمایان همسفرم خانم فاطمه، خانم نسرین و خانم شیرین، راهنمای سفر دوم همسفرم تشکر میکنم، تشکر ویژه دارم از راهنمای سفر دومم آقا پدرام ایشان خیلی زحمت کشیدند برای بنده.
مطلب بعدی که خدمت دوستان ارائه میکنم اینکه بعضی از دوستان در لژیون گله کردند که من سخت میگیرم و سختگیر هستم خداوند را گواه میگیرم که من سخت نمیگیرم این سختگیری را میدانید چه کسی گرفت!؟ تریاک، کراک، حشیش، میدانید چه کسی سخت گرفت!؟ هروئین، شیشه، اینها سخت گرفتند اینها بودند که اشک همسفر مرا درآوردند اینها بودند که اشک دخترم را جاری کردند، هروئین و شیشه، مدام به من سخت گرفتند تا از کارم کنارهگیری کردم و بیکار شدم، شیشه و هروئین ماشین زیر پایم را گرفت خانه مرا گرفت و در نهایت خانوادهام را گرفت و شدم یک کارتن خواب به تمام معنا با تمام سختیها روزها و شبهایی را گذراندم که وقتی به منزل میآمدم درب خانه را به رویم قفل میکردند من نظم و دیسیپلین را از نیروهای منفی یاد گرفتم و همیشه و در همه حال از این نیروهای منفی تشکر میکنم بابت آموزشی که از آنها گرفتم.
روزی که من وارد کنگره شدم از همه جا رانده و مانده بودم این بچههای کنگره بودند که با آغوش باز مرا پذیرفتند صد آفرین بر ایشان. من در جامعه جایگاهی نداشتم، اما کنگره آموزشها را به من آموخت و به من گفت "محمد" مرزبان حرمتهای من باش در آن زمان که من در قعر تاریکی بودم کسی پیدا نشد که به من یک ریالی پول بدهد، اما کنگره همه چیز مرا که از دست داده بودم به من برگرداند خداوند را گواه میگیرم که من جز سلامتی بشریت چیز دیگری نمیخواهم خدا را شاهد میگیرم که خانواده من روزهایی را سپری کردند که ۴ روز تمام در خانه ما حتی تکه نان خشکی هم نبود. همسفرم روزهای سختی را گذراند از سفره خالی گرفته تا تکه نانی و همسفرم دم نزد اما اعتیاد شیشه و هروئین را نتوانست تحمل کند.
من در زمان مصرف برای خرید مواد چندین بار مسیری را طی میکردم که یکباره چشمم به نوشته بنری افتاد که روی بنر با کلماتی درشت نوشته بودند، "اعتیاد اگر تو را نکشد، مادرت را خواهد کشت.
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که در کنگره خدمت میکنم کنگره باعث شد خنده روی لبهای خانوادهام نقش ببندد باعث شد خنده روی لبهای پسرم و دخترم بنشیند.
خداوند را هزاران هزار بار شکر به شکرانهی این نعمتی که خداوند به من و خانوادهام بخشیده است.
از همه شما صمیمانه شکر میکنم که به صحبتهای من گوش فرا دادید.
سلام دوستان معصومه هستم یک همسفر
خداوند را سپاسگزارم که در این مکان حضور دارم و آموزش میگیرم. در ابتدا ماه مبارک رمضان را به آقای مهندس و خانواده محترم ایشان تبریک عرض میکنم.
تشکر میکنم از محمد که توانست سفر خوبی داشته باشد و توانست به درمان برسد. همانطور که آقای امین فرمودند مسافر در سفر دوم باید از نیروهای منفی دوری کند و شخص باید خیلی مواظب خودش باشد.
من در طول این ۲۱ سال خیلی زجر کشیدم، افکار منفی که داشتم، قضاوتهای غلطی که در مورد مسافرم داشتم، کینهورزی و حسادتی که داشتم، قیاسهایی که میسنجیدم، همه این افکار غلط به صورت یک بیماری در وجود من نهفته شده بود. در چشم به همزدنی متوجه شدم مدت ۳ سال است که در بستر بیماری هستم حتی فارغ از کارهای شخصی خودم که در توانم نبود. اما لطف خداوند بود که شامل حال من شد و رهنمودهای راهنمایان خوب کنگره خانم فاطمه عزیز و خانم مرجان گرامی اینها بودند که مرا دوباره به زندگی برگردانند و جانی دوباره گرفتم. امروز من احساس فردی ثروتمند را دارم همه ثروت من این است که در کنار خانوادهام هستم و همگی حال خوشی را داریم.
خدا را شکر میکنم که کانون خانوادهام گرم و صمیمی شده است به محمدم افتخار میکنم، محمدی که باعث سرافکندگی و ذلت من بود، امروز در کنار من و فرزندانش زندگی خوبی داریم. از محمد طلب بخشش و حلالیت میکنم به خاطر افکار منفی که نسبت به ایشان داشتم.
از همدمم و مونسم دختر "گلم" تشکر میکنم که مرحم روزهای سختم بود. از پسرم تشکر میکنم که در نبود پدرش جای پدرش را در سالهای عزلت و تنهائی پر کرد.
در پایان از همه شما تشکر میکنم که به صحبتهای من گوش کردید.
سلام دوستان حسین هستم یک همسفر
من از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان تشکر میکنم، از آقا کامران و خانواده ایشان تشکر و قدردانی میکنم، از همه راهنمایان خوب تشکر میکنم، همینطور از پدر و مادرم تشکر میکنم، از آقا اسماعیل تشکر میکنم، از همگی تشکر میکنم که آرامش را به خانواده من بر گرداندند.
از اینکه به صحبتهای من گوش کردید تشکر میکنم.

تهیه: مسافر صادق و مسافر علی لژیون نهم
تنظیم: مسافر امیرحسین لژیون نوزدهم
ارسال: مرزبان خبری مسافر جعفر
- تعداد بازدید از این مطلب :
916