مشارکت مکتوب از لژیون هفدهم، راهنما همسفر اکرم
همسفر سهیلا
بدون محبت زندگیکردن در تاریکی است که به درودیوار میخوری و زخمی میشوی محبت مثل نیاز زمین و آسمان است، نمیشود هميشه یکطرفه باشد من اول باید از خود شروع کنم من وقتی خودم را دوست داشته باشم و کارهایم را از ضدارزشها به محبت تبدیل کنم باید اول خودم را دوست داشته باشم و اول به خودم محبت کنم. باید از درون خود احساس رضایت داشته باشم تا بتوانم این محبت را انتقال بدهم. در کنگره یاد گرفتم که از من به ما تبدیل شوم و به هستی و خانواده فکر کنم، من پذیرفتم که در خانواده با یک بیمار زندگی میکنم که باید به او کمک کنم که بتواند خودش را درمان کند. من یکبار یک سیب را از وسط نصف کردم و هر کدام را داخل یک ظرف شیشهای گذاشتم به یکی محبت میکردم، نوازش میدادم و به دیگری بیمحبتی میکردم و از جملات ناپسند استفاده میکردم، سیبی که به آن محبت میکردم هر روز بانشاطتر میشد و سیبی که به آن بیتوجهی میکردم هر روز سیاهتر و پژمردهتر میشد و به مسافرم نشان دادم که بیمحبتی انسانها هم به این صورت است. با حرفزدن چیزی درست نمیشود ما باید در عمل محبت کنیم.
همسفر سپیده
وادی چهاردهم وادی عشق و محبت است و زندگی با این دو در جریان است. به گفته آقای مهندس فرق محبت با عشق در این است که محبت عام است و عشق خاص یعنی من باید همه مخلوقین، جنگلها، دریاها، جانوران و... را درک کنم و دوست داشته باشم تا به محبت واقعی برسم چرا که پایه محبت، معرفت و آگاهی است. این وادی به من یاد داد که چگونه انسانهایی که به هر دلیلی دچار عدم تعادل هستند و در مسیر من قرار میگیرند را بهتر بشناسم و بدون قضاوتکردن سعی کنم درکشان کرده و از دریچه آنها به زندگی نگاه کنم و دوستشان داشته باشم چرا که رفتار آنها از روی جهل و ناآگاهی است نه پستی و بدی چهبسا محبت میتواند حال آنها را بهتر کند؛ زیرا حس خوب منتقل میشود و در کنار جاذبه و سایه، مثلث عشق را برای هر مخلوقی شکل میدهد. درست مثل بار اولی که من به کنگره آمدم و حس محبت و عشق را در آغوش راهنمای تازهواردین بهوضوح حس کردم و همان شد پیوند محبت من و این بهشت زیبا شکل گرفت که امیدوارم همواره برقرار باشد. به گفته آقای مهندس تمام وادیها و آموزشهای کنگره برای رسیدن به عشق است و در انتها آرزو دارم همه بتوانیم عشق واقعی را درک کرده و به فرمان عقل نزدیک شویم.
همسفر مبینا
وادی چهاردهم وادی عشق است و به نظر من عشق مساوی با زندگیکردن است، تنها پیوند محبت و عشق است که ما انسانها را به هم متصل نگاهداشته است و انسانهایی که عاری از هرگونه عشق و محبتاند مانند ظرفهایی هستند پر از خالی، زندگی نمیکنند و تنها زندهاند. محبت دو نوع است: خاص و عام، خاص به این معنی است که انسان نسبت به شخصی یا چیزی احساس مالکیت دارد و دوستش دارد که این نوع محبت اولین و پایینترین سطح محبت است؛ اما محبت عام محبتی است که همه موجودات را در بر میگیرد، محبتی است که با تزکیه و رسیدن به دانایی محقق میشود. هر آنچه در این دنیا انجام میدهیم بامحبت ارزش و اعتبار پیدا میکند بامحبت شیرینتر و سهلتر میشود هر کدام از ما در هر مقام و منصبی به طور روزانه و هفتگی کارهایی را تحت عنوان شغل، وظیفه و مسئولیت انجام میدهیم اگر آنها را تنها برای کسب درآمد یا خودنمایی یا... انجام دهیم نهتنها خشنود نشده و حال خوبی پیدا نمیکنیم؛ بلکه وجودمان پر میشود از ضد ارزشها اما اگر محبت را چاشنی آنها کنیم و تنها رضای قدرت مطلق را در نظر بگیریم تمامی آنها میشوند شیرینتر از عسل، میشوند انگیزه ما برای زندگی درست مثل مادری که با تمام سختیها و مشکلات فرزند دلبند خود را با عشق و محبت مطلق پرورش میدهد. عشق همه چیز را در بر میگیرد و پایانی ندارد، خداوند نهایت عشق و محبت است، عشق باید بلاعوض باشد با تمام وجود. خوشا به حال انسانهایی که بدون هیچ چشم داشتی به دیگران عشق میورزند، مرهمی هستند برای دلهای شکسته و تکیهگاهی برای خستگان مانند کسانی که در کنگره خدمت میکنند و بدون چشمداشت به دیگران عشق میورزند.
رابط خبری: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر فریبا (لژیون اول)
ویراستاری و ارسال: همسفر پریسا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی البرز کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
125