موضوعی که وجود دارد و ارزشمند و قابل باور است محبت است. ظروف تهی به معنی انسانهایی است که درونشان محبتی وجود ندارد؛ چرا که انسان اگر همه چیز هم داشته باشد؛ ولی محبت نداشته باشد دقیقا مانند ظرف خالی است. در وادی چهاردهم گفته شد که زمین و آسمان به هم مرتبط هستند و دستورات فقط از آسمان به زمین نمیآید؛ بلکه از زمین به آسمان هم برگشت میکند و این امر بسیار مهم است اگر فرمانی از آسمان نازل شود حتما بایستی اجرا شود و جواب آن باید به آسمانها برگشت کند تا برمبنای آن حرکت بعدی انجام شود.
در قسمتی دیگر از پیام وادی چهاردهم عنوان شده است که «بشکافید آنچه شکافتی نیست» و این بدان معنا است؛ چیزی که تصور میکنید قابل حل و بررسی نیست آن را پیدا کنید مانند اعتیاد که در دنیا درمانی برای آن نداشتند و میگفتند که اعتیاد درمان شدنی نیست؛ ولی با تفکر درست آقای مهندس دژاکام صورت مسئله اعتیاد و راهحل آن پیدا شد.
در کل هر مشکلی که وجود داشته باشد؛ قطعا راه حلی دارد فقط باید راهش را پیدا کنیم. وادی چهاردهم در مورد اضداد هم میگوید: «اضداد مثل یک شوک یا ضربه است برای بیدار شدن انسانها» و همانطور که میدانید برای مبارزه با ضدها سلاح نیاز نداریم؛ بلکه باید آگاهی داشته باشیم، صبر داشته باشیم و خوب تفکر کنیم از روی عقل و با آرامش اقدام کنیم و عکسالعمل فوری از خود نشان ندهیم. اساس هر چیزی بر پایه عشق و محبت است و محبت واقعی توأم با معرفت، عقل و ایمان است، نه حرفهایی که فقط به زبان میآوریم.
عشق یعنی؛ گذشتن از خود؛ بنابراین باید دید که میتوان از منافع خودمان به خاطر دیگران بگذریم؟ مبحث کلی وادی چهاردهم همه در مورد عشق، محبت و دوستداشتن است. زمانی خودم از فصل پاییز بیزار بودم با شروع آن افسردگی میگرفتم، فکر میکردم فصل جدایی است؛ چون اتفاقهای بدی در زندگیام افتاده بود. پاییز برای من یعنی شروع غم، اندوه و نگرانی. همیشه مراقب و نگران همه بودم و حاضر بودم هر کاری از دستم بر میآید برایشان انجام دهم و فکر میکردم این عشق و محبت است. همیشه دوست داشتم اطرافیانم در آسایش باشند و شرایط بسیار خوب و آرامش داشته باشند؛ ولی همه چیز بدتر میشد.
وقتی وارد لژیون ویلیاموایت شدم و سفر نیکوتین را شروع کردم متوجه شدم هنوز بعد سه سال که به کنگره۶۰ میآیم در تاریکی خود مانده و تمام حسهای من بسته است. خیلی کم خوشحال میشدم انگیزهای نداشتم و هنوز گرههای بسیاری دارم، مدتی که از سفرم گذشت و به مرور زمان تغییرات را در خودم میدیدم. من در گذشته به خودم کمتر اهمیت میدادم؛ ولی اکنون یاد گرفتم اول خودم را دوست داشته باشم و به خودم احترام بگذارم؛ چرا که اگر من با خودم مهربان باشم، میتوانم دیگران را هم دوست داشته باشم و اگر شخصی مشکلی داشت در حد مشورت یا به اندازهای که در توانم است،کمکش کنم.
آری پاییز را دوست نداشتم و شاید خیلی چیزهای دیگری که باعث شده بود درونم از محبت خالی شود؛ ولی کنگره۶۰ و آموزشهایی که در سفر نیکوتین داشتم بار دیگر عشق و محبت را به من یاد داد که اگر عشق باشد همه چیز خوب است و همه چیز در آرامش است. اگر عشق حقیقی باشد خانواده محکمتر است، دوستداشتنها واقعیتر هستند. حالا همه فصول را دوست دارم مخصوصا فصل پاییز را چون ورودم به سفر نیکوتین بود. خدای مهربانم را بسیار دوست دارم و او را شکر میکنم که به موقع دستم را گرفت و در مسیر درست قرار داد تا بتوانم درست زندگی کنم. امیدوارم پایان سفرم به حال خوش و آرامش برسم تا شاید روزی بتوانم به کسانی که مانند خودم هستند کمک کنم و راه عشق و محبت را به آنها بیاموزم.
نویسنده: مسافرنیکوتین همسفر منصوره (نمایندگی ابنسینا)
رابط خبری: راهنمای ویلیاموایت همسفر سمیرا (نمایندگی ابنسینا)
ویراستاری و ارسال: راهنمای ویلیاموایت همسفرفاطمه (نمایندگی امام قلیخان)
گروه همسفران ویلیاموایت کنگره۶۰
- تعداد بازدید از این مطلب :
205