پنجمین جلسه از دوره پنجم جلسات ماهیانه لژیون سردار کنگره ۶۰ نمایندگی جواد گلپایگان با استادی مسافر امیر،نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر حسین با دستورجلسه «نظم و انظباط و احترام »در روز سه شنبه ۲۱اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان امیر هستم ،یک مسافر
هنگامی که به رهایی خود فکر میکنم به این نتیجه میرسم که من در کنار شما عزیزان به رهایی رسیدم و از سلول انفرادی خود خارج شدم و مسیر زندگی من عوض شد. ما باید قدردان سلامتی که امروز به دست آوردهایم باشیم و بدانیم که آن را مدیون کنگره ۶۰ هستم.
دستور جلسه این هفته نظم انضباط و احترام من در کنگره ۶۰ است.
استاد امین میفرمایند :جهان بینی فنی است که ما باید به خود بزنیم اگر سیستمی برای من قابل احترام است باید رفتار من هم متناسب با آن سیستم باشد و شعار دادن من در آن تاثیری ندارد؛ همچنین هر سیستمی برای چرخش خود باید این سه فاکتور را داشته باشد در غیر این صورت گردش آن امکان پذیر نیست.
انضباط به معنای دیسیپلین است ؛یعنی آن تعهد و مسئولیت که من نسبت به کنگره ۶۰ دارم و انضباط شخصی به این معنا است که من دارای یک سری قوانین و مقررات برای خود هستم و مقررات را که برای خود اجرا میکنم وانضباط شخصی دارم.
کلمه احترام به این معنا است که من چهارچوبها و قوانین را در هر جایی که حضور دارم انجام بدهم. گاهی من تصمیم میگیرم که انسان منضبط و مرتبی باشم، اما پیش میآید که فردی به من بیاحترامی میکند، در این لحظه باید در نظر بگیرم که همیشه آتشسوزیهای بزرگ از یک جرقه آغاز میشود ؛ در نتیجه اگر من آموزش بگیرم که در مقابل بیاحترامی دیگران خشمگین نشوم و رتبه و مقام خود را بالاتر ببرم و آرامش خود را حفظ کنم به رشد کافی رسیدهام.
به خاطر داشته باشیم که اگر من در مقابل یک بیاحترامی از خود واکنش نشان بدهم آتش آن بیاحترامی شعله ور میشود.
جلسه امروز به من آموزش میدهد که اگر کسی به من بیاحترامی کرد من به بیاحترامی او واکنش نشان ندهم؛ در نتیجه سعی کنیم قوی باشیم یکدیگر را درک کنیم وبا سخنی به هم نریزیم و بیاحترامی دیگران را به پای خشم یا نادانی آنها بگذاریم.
حال اگر بخواهم راجع به لژیون سردار صحبت کنم لژیون سردار میگوید: آنجا که عشق است خدا نیز آنجا است.
هنگامی که وادی چهاردهم را مینوشتم جناب آقای مهندس میگفتند: برای رسیدن به خداوند و توحید باید از وادی عشق عبور کنید یکی از داستانهای تولستوی این است که یک مردی همسرش فوت میکند و فرزند ۴ ساله خود را بزرگ میکند و آن فرزند نیز فوت میکند و از کتاب انجیل و خداوند خود بسیار ناراحت میشود و محل کار او یک زیرزمین بود که همیشه از پنجره آن زیرزمین با خدای خود گله میکرد که هیچگاه خود را به من نشان ندادی. روزی دوست او به سراغ او میآید و میگوید بیا با یکدیگر به کلیسا برویم اما مرد قبول نمیکند و میگوید من با خدا کاری ندارم سپس دوست او میگوید یکی از مشکلات تو این است که همیشه برای زن و بچهات زندگی کردی و نگران زن و بچه مردم نبودهای، حال از این به بعد برای خداوند زندگی کن و مشاهده کن که چگونه زندگی تو تحت تاثیر قرار میگیرد. وقتی هنگام شب کتاب انجیل را باز میکند صدایی در گوش او زمزمه میکند که من فردا نزد تو میآیم روز بعد اتفاقاتی میافتد و پیرمرد به چندین نفر کمک میکند. هنگام شب با خود فکر میکند که چرا عیسی مسیح به دیدار او نیامد، اما هنگام خواب متوجه میشود که حضرت عیسی در قالب انسانهای نیازمند به دیدار او آمده است.
از این داستان نتیجه میگیریم که اگر من میخواهم به خداوند برسم باید از چهارچوب دید خود در بیایم و یک خدمتگزار باشم.
گاهی افراد میگویند در لژیون سردار استاد سردار حضور دارد اما من میگویم در دژیون سردار خود خداوند وجود دارد؛ زیرا خداوند جایی وجود دارد که به بندهای کمک میشود؛ در نتیجه اگر ما خداوند را دوست داریم باید بندگان او را نیز دوست داشته باشیم.
گاهی از محبت کردن به دیگران اجتناب میکنیم، به طور مثال حتی نمیتوانیم به دیگران سلام کنیم.
در محیط کنگره ۶۰ ما همه محبت را میآموزیم اما اگر بتوانیم آن را در محیط خارج از کنگره ۶۰ نیز عملی کنیم نمره اصلی را دریافت میکنیم.
در سوره بقره آمده است: نیکوکار کسی است که وفای به عهد داشته باشد؛ در نتیجه اگر امروز من در لژیون سردار کمک میکنم شاید من خداوند را نبینم اما احیا صورت میگیرد؛ زیرا مشارکت مالی من سبب میشود تا خانواده احیا شود و وجود خداوند در من پدیدار شود.
عبادت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
هنگامی که خدمت دنوری را قبول کردم آن را قسطی توانستم انجام بدهم اما حداقل خیال من راحت بود که تنها به فکر زن و بچه خود نبودم ،بلکه به فکر دیگران نیز بودم.

تایپ و ویرایش مسافر رضا لژیون هفتم
عکس مرزبان خبری مسافر مجید
تنظیم و ارسال مسافر محمد لژیون سوم
نمایندگی جواد گلپایگان
- تعداد بازدید از این مطلب :
۲۷۹