حسهای منفی ناامیدی، ترس، خشم و منیت محصول عمل خودمان است. وقتی ما منشأ این نیروها را در خودمان پیدا کنیم حل کردن آن کاری آسان است؛ اما اگر در بیرون از خودمان تصور کنیم آنوقت کار غیرممکن میشود. نفس چیست؟ آنچه تعیین موجودیت میکند در ظاهر و باطن و نشانهاش این است که خواسته دارد. ساختار چیست؟ مجموعهای بسیار منظم و منسجم درون ما هستند. هم ساختار مثبت و هم ساختار منفی وجود دارد. ساختارها خواسته مشترک دارند؛ مثل ساختار مافیا یا نازیها و هرساختار دو هدف را دنبال میکند؛ اول اینکه برای حفظ و بقای خودش تلاش میکند و دوم دنبال رشد و گسترش خودش است و به شدت در حفظ و بقای خود فعالیت میکند. ساختارها دور هم جمع میشوند و علت جمع شدنشان آن حس و نیرویی است که بین آنها مشترک است؛ زیرا به تنهایی زورشان به ما نمیرسد و نمیتوانند به هدف خود برسند.
ذراتی که خواهان منیت یا خشم یا مواد و ... هستند در درون نفس میآیند و یک مجموعه را به وجود میآورند که در هنگام خطر به کمک هم میآیند و از هم به صورت شبکهای حفاظت و حمایت میکنند و اینقدر هوشمندانه این را میدانند که اگر یکی از آنها از بین برود بعد نوبت خودشان است. آنها انرژی و نیرویی که دارند از ذخایر انرژی خود ما به دست میآورند. اگر کسی زیادهخواهی نداشته باشد این ساختارها شکل نمیگیرند. انسان مانند یک جهان فشرده است آن چیزی که درون انسان است در بیرون هم وجود دارد. انسان انرژی خود را از کائنات میگیرد نیروهای مثبت و منفی همه در کائنات وجود دارند. درون انسان میتواند یک هیولا یا یک فرشته باشد. وقتی که ساختارهای منفی قوی شوند ما میتوانیم برخلاف آنها حرکت کنیم و از تاریکی خارج شویم و بهترینش این است که این کار را به صورت تدریجی انجام دهیم. اگر ما اتفاقاتی که در بیرون میافتد را درون خودمان به تصویر بکشیم میتوانیم شناخت خوبی نسبت به حالتهایی که در ما اتفاق مییفتد و شکل میگیرد پیدا کنیم و حل مسائل برای ما ساده خواهد شد.
مهمترین تفاوت ساختار مثبت و ساختار منفی این است که ساختار مثبت انرژی را از راه خلق کردن، کشف کردن، تولید کردن، ایجاد راهحل و چیزهای نو به وجود آوردن به دست میآورد؛ اما ساختار منفی از راه کشیدن انرژی، دزدیدن انرژی از ساختارهای دیگر، تسخیر کردن آنها و تسلط بر آنها انرژی مورد نیاز خود را به دست میآورد. حسهای منفی بزرگترین ابزار ساختارها هستند. وقتی میخواهیم تصمیمی بگیریم در ذهن ما چندین مطلب همزمان به وجود میآید و نمیتوانیم انتخاب کنیم. گویا همه در یک سطح قرار دارند. با رها کردن میتوانیم انتخاب درست داشته باشیم و گشایش اتفاق میافتد. در رها کردن باید نقش داور را داشته باشیم که نتیجه مسابقه برایش مهم نیست و به همین دلیل میتواند درست قضاوت کند. آنجا که رها کردیم؛ دانایی اتفاق میافتد و آنجا است که انسان میتواند جهش کند و از تاریکی خارج شود.
نویسنده: همسفر کوکب رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
48