جلسه سیزدهم ازدوره اول سری کارگاه های خصوصی کنگره۶۰، نمایندگی گلمکان با استادی مسافر حسن، نگهبانی مسافر یاسر ودبیری مسافر علی، بادستور جلسه:"نظم، انضباط و احترام در کنگره60"سشنبه 21 اسفند ماه 1403 ساعت ۱۶ شروع به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان، حسن هستم، یک مسافر.
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که امروز در این جایگاه قرار دارم. از راهنمای عزیزم، آقای درودگر، و نگهبان عزیز تشکر میکنم که اجازه دادند این جایگاه را تجربه کنم.
خب، دستور جلسه «نظم، انضباط و احترام در کنگره60» است. اگر امروز در کنگره نظم و انضباط نبود و همه ما آن را رعایت نمیکردیم، نه کنگرهای وجود داشت و نه شعبهای در گلمکان. پس من باید به این کنگره احترام بگذارم.
در دوران مدرسه، به دلیل نداشتن انضباط و اعتیادی که در وجودم بود، همیشه مشقهایم را صبح زود مینوشتم، چون فرصت نداشتم. معلمی داشتم که خدا نگهدارش باشد. او ما را آنقدر تنبیه میکرد و شلاق میزد که یکی از دوستانم زیر دست تنبیههایش فوت کرد، بس که بینظم بودیم.
بعد از آن ازدواج کردم، اما همچنان بینظم بودم. تا ظهر مصرف میکردم، یک ساعت کار میکردم، و باز تا شب مصرفم ادامه داشت. دیگر احترامی برایم باقی نمانده بود، چون اطرافیانم صبرشان تمام شده بود.
وقتی وارد کنگره شدم، راهنمایم به من گفت: «امام زمان خودت را بشناس. باید وقتشناس باشی، سروقت دارویت را بخوری و سروقت در جلسات حاضر شوی.»
خدا را شکر، با کمک استادم، سفر اولم را خیلی خوب طی کردم. حتی یک سیسی بیشتر یا کمتر نکردم، چون هدفم درمان و رسیدن به حال خوش بود. به کنگره ایمان داشتم و خدا هم کمکم کرد. الآن با حال خوش به زندگیام میپردازم.

یک روز به خدا گفتم: «خدایا، یک بار دیگر به من فرصت بده. اگر دوباره مصرف کردم، جانم را بگیر.» چون هر شب که میخواستم بخوابم، از شدت مصرف مواد احساس میکردم آخرین شب زندگیام است. با چشمانم از خانوادهام خداحافظی میکردم، چون معلوم نبود زنده بمانم.
اما امروز که در کنگره هستم، سعی کردم همیشه نظم را رعایت کنم، احترام خودم را حفظ کنم و به دیگران احترام بگذارم. در زمان مصرف، فرزندم اصلاً به من احترام نمیگذاشت، چون ایراد از خودم بود. میدانست پدرش مصرفکننده است و حتی در جلسات مدرسهاش مرا دعوت نمیکرد، چون نمیخواست بگوید که پدرش معتاد است.
خدا را شکر، امروز در کنگره هستم و با استفاده از آموزشهای آن، احترام ازدسترفتهام را بازگرداندهام. امروز پسرم با عشق کارهایش را به من میگوید و من هم با افتخار انجام میدهم.
اینها همه معجزات کنگره ۶۰ است و من مدیون کنگره و راهنمای عزیزم هستم. پس تا آخر عمرم خدمتگزار کنگره میمانم، کنگرهای که هر دعایی کردم، برایم مستجاب کرد.

همیشه میخواستم پیش خانوادهام سرافراز باشم. با اینکه این بار سفر کردن برایم خیلی سخت بود، اما با نظم و انضباط سعی کردم جبران کنم و حضور داشته باشم تا به حال خوش برسم. و الآن، حال خوشم را مدیون کنگره هستم و در زندگیام موفقم.
خب، تجربه من از این دستور جلسه همین بود که عرض کردم. امیدوارم همه شما این جایگاه را تجربه کنید. برای بار اول، انرژی فوقالعادهای به من داد.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید، سپاسگزارم.

گروه سایت نمایندگی گلمکان
مرزبان خبری مسافر محمد
تایپ : مسافر رضا لژیون یکم
عکاس: مسافر وحید لژیون یکم
ویراستاری: مسافر وحید لژیون یکم
تنظیم وارسال خبر: مسافروحید لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
47