English Version
This Site Is Available In English

قدرتمندترین لژیون‌

قدرتمندترین لژیون‌

جلسه هفتم از دور هشتم لژیون سردار نمایندگی سمنان با استادی مرزبان محترم مسافر رامین، نگهبانی مسافر احمدرضا و دبیری مسافر محمدرضا در روز یکشنبه مورخ ۱۹ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۱۸:۳۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان رامین هستم یک مسافر. از خدمتگزاران لژیون سردار تشکر می‌کنم که اجازه دادند در جایگاه استادی حضور پیدا کنم، لژیون سردار یکی از قدرتمندترین لژیون‌هایی است که در شعبه‌های کل کشور وجود دارد این دایره‌ای که ما به دور هم این گونه نشسته‌ایم از پیوند محبت بسیار پرقدرتی برخوردار است امیدوارم که این پیوند محبت همینطور محکم برقرار بماند. در مورد دستور جلسه نظم، انضباط و احترام بخواهم صحبت کنم، نظم یعنی هر چیزی سر جای خودش قرار داشته باشد. نظم یعنی آن کاری را که می‌خواهیم انجام بدهیم در زمان معین و مشخص خودش انجام بدهیم. ۳ سال پیش که وارد کنگره شدم راهنمای تازه واردینم آقا مهدی بود بعد از مشاوره وارد لژیون شدم راهنمایم را که انتخاب کردم گفت ۷ صبح، ۳ بعد از ظهر، ۱۰ شب روی نظم باید دارو بخورید، نظم اولین چیزی بود که یاد گرفتم. بعد از ۱۳ الی ۱۴ سال تخریب فهمیدم که دیگر هر وقت و هر اندازه که بخواهم نمی‌توانم مواد مصرف کنم و فقط می‌توانم با روش دی اس تی ۳ سی سی دارو بخورم، بزرگترین تغییر من در کنگره اینگونه به دست آمد. به قول استاد جلسه که گفتند: وقتی وارد مسیر می‌شوید نیروهایی از شما محافظت می‌کنند برای من هم همینطور بود، دیگر آن دوستانی که هر روز می‌دیدم را نمی‌دیدم و مدار زندگی من در این زمان چرخید. این مطلب را برای دوستان سفر اولی می‌گویم: امکان ندارد کسی که دارویش را به موقع و به اندازه بخورد و گوش به فرمان باشد سی‌دی‌هایش را بنویسد و مشارکت در لژیون داشته باشد به رهائی نرسد چون من همه این‌ها را رعایت کردم و به حال خوش و به صلح در درون خود رسیدم و الان که خودم را جلوی آینه می‌بینم بابت این حال خوش و حس زیبا به خودم لایک می‌دهم.

حالا قیمت این حال خوش چقدر می‌ارزد، قیمت این شال نارنجی که قبول شده‌ام و بابت آن چقدر خوشحالی کرده‌ام چقدر ارزش دارد، اینکه شب بدون مواد بخوابی و صبح با روی خوش با همسفرت روبرو شوی چقدر ارزش دارد. درمان اعتیاد به این صورت شوخی نیست. حالا بعضی اوقات چرتکه می‌اندازیم که چقدر باید پول بدهم یا ندهم؟ این پول کجا می‌رود؟ من در سفر اول آنقدر حالم خوب بود که اصلاً برای من مهم نبود که این پول کجا می‌رود به خودم می‌گفتم کنگره حال خوب را به من برگردانده است این پول توی جیب هر کسی که می‌رود نوش جانش. چرا چون یک سال انجمن رفتم و نشد، کلینیک ترک اعتیاد رفتم سه ماه سم زدایی شدم دو هفته بستری شدم باز هم نشد ولی در ۱۲ الی ۱۳ روزی که به کنگره آمده بودم تغییرات زیادی در من به وجود آمده بود، حرف زدن را یاد گرفتم، کلامم، رفتارم تغییر نمود کردارم عوض شده بود که توانستم دنور شوم. چون صدایی در گوشم می‌گفت: شما می‌توانید دنور شوید. دوستانم که پهلوان شده بودند واقعاً الگوی خوبی برای من بودند یک سری نیروهای درونی حال مرا خوب می‌کرد و از طرف دیگر هم نیروهای بیرونی آن را تکمیل می‌کردند. وقتی روز گلریزان اعلام کردم که می‌خواهم دنور شوم گویی بار سنگینی از دوشم برداشته شد و دوست داشتم زمان در آن لحظه متوقف شود و از آن لحظه لذت ببرم. در تهران، گفتگویی که با یک پهلوان از اصفهان داشتم، سخن او همانند یک پیام برای من بود که گفت: هر کاری که می‌خواهید انجام دهید تصویر باید در ذهن شما پدیدار شود موقعی که سرداربودم در ذهنم تصویر دنوری ایجاد نمی‌شد، هرچه بیشتر به کنگره می‌آییم و به آگاهی و تزکیه و پالایش نزدیک‌تر می‌شویم داناتر می‌شویم. آنگاه نیرویی در درونمان با صدای بلند می‌گوید که تو می‌توانی دنور شوی. من وارد بازی شده و دنور شدم خیر و برکت آن را در زندگیم واقعاً لمس و مشاهده کرده‌ام. امیدوارم روزی بتوانیم همه ما جز کسانی باشیم که در مسیر اهداف کنگره حرکت می‌کنیم از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید سپاسگزارم.

مرزبان خبری: مسافر رامین 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .