جلسه چهاردهم از دوره چهاردهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی جواد گلپایگان به استادی راهنما همسفر بهیه، نگهبانی همسفر هما و دبیری همسفر سیما با دستور جلسه «نظم، انضباط و احترام در کنگره۶۰» روز یکشنبه ١٩ اسفندماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند بزرگ را شاکرم که یکبار دیگر به من اذن و اجازه داده شد تا در شعبه و در کنار شما باشم و از تکتک شما آموزش بگیرم و خدمت کنم. طاعات و عبادات شما قبول باشد؛ انشاءالله که بتوانیم بهره لازم را از این ماه پر برکت ببریم. قبولیهای شعبه را خدمت راهنماها و تکتک عزیزانی که تلاش کردند تا یک نفر به رهایی و به جایگاه و شال مقدس راهنمایی برسد، تبریک میگویم؛ واقعاً خیلی خوشحال هستم که استادی من مصادف با قبولی بچهها شده است؛ بهترینها را برای شما آرزو میکنم. خدا را شکر میکنم که اکثر بچههای لژیون من قبول شدند و به آنها تبریک میگویم؛ مبارک و گوارای وجودتان باشد.
این موضوع چقدر به دستور جلسه نظم، انضباط و احترام ارتباط دارد؛ قطعاً فرمانبردارهای بسیار خوبی بودند؛ انشاءالله به فرماندهانی تبدیل میشوند که بتوانند قدم کوچکی برای اهداف کنگره۶۰ و بیماریهای لاعلاج باشند؛ امیدوارم که قدردان و ماندگار باشیم تا دست دردمندهایی مثل خودمان را بگیریم. جایگاه جدید را تبریک میگویم؛ انشاءالله که بتوانیم یک جایگاه و مکان برای خودمان خریداری کنیم و به چندین شعبه تبدیل شویم.
دستور جلسه راجعبه نظم، انضباط و احترام است. همانطوری که میدانید شالوده، پایه و اساس هستی و کائنات بر مبنای نظم و قانون بنا شده است. نظم؛ یعنی هر چیزی سر جای خودش، آراستن، مرتب کردن و تمیز کردن است. ما میتوانیم نظم را به دو حالت صورپنهان و صورآشکار تقسیمبندی کنیم؛ یعنی اگر افکار من از نظر درونی منظم نباشد و نتوانم به آنها نظم دهم؛ قطعاً نمیتوانم به هدف مورد نظر خود برسم و از نظر ظاهری نظم و انضباط داشته باشم؛ البته باید یکسری تزکیه و پالایش در درون من باشد که مستلزم آموزشهای ناب کنگره است.
خودتان متوجه شدهاید که درباره مسائلی مانند: نوع غذا و روش صحیح غذا خوردن سیدیهایی وجود دارد؛ حتی در مورد اضافه وزن، ورزش کردن، چطور ورزش کردن و تکتک این موارد صحبت شده است. ما میتوانیم درباره تمام این موارد آموزش بگیریم تا حدومرز و قوانین را بدانیم؛ درحالیکه تمام این موارد باعث میشود که ما بتوانیم زندگی و حال خوبی داشته باشیم و در آرامش زندگی کنیم.
اگر ما بخواهیم نظم هر قسمت از هستی و کائنات را بههم بزنیم؛ قطعاً دچار هرجومرج و مشکل میشود. زندگی و درون ما هم به همین صورت است و دچار تشویش میشویم؛ درحالیکه این موارد کسب کردنی است و باید برای آنها تلاش کنیم تا با کسب آموزش این تغییرات در درون ما اتفاق بیفتد و تبدیل به انسانهایی شویم که نه تنها به خودمان کمک میکنیم و نظم داریم؛ بلکه در کنار نظم، ادب، تعادل و حالخوش بهدست میآوریم.
کسی که منظم نباشد، درونش آشفته و حالش خوب نیست و تعادل ندارد؛ دائماً میخواهد با همه دعوا بکند. فردی که حالش خوب باشد؛ قطعاً کسی است که منظم و مرتب است و تمام مسائلش مانند کنگره روی حساب و کتاب است.
ما با ورود به کنگره اولین چیزی که شاهد آن هستیم، نظم حاکم در آن است و مشاهده میکنیم که تمام افراد با شال و لباسهای سفید، مرتب، تمیز و اتو کرده در جلسات حضور دارند که این نشانه نظم است؛ البته ناگفته نماند که جلسات سر ساعت مشخص شروع و به اتمام میرسد. تمام این قوانین و مقررات طبق آن چیزی است که باید انجام شود؛ درواقع انجامها باید انجام بگیرد. احترام همان حدومرز و حرمتهایی است که به دلیل اهمیت آن دوبار در کنگره قرائت میشود.
تمام اعضاء کنگره و عزیزانی که شال دارند، از مسیرهایی عبور کردهاند و دارای جایگاهی هستند که مانند الگو است. آقای مهندس، خود الگوی تکتک ما هستند. اکنون چرا اینجا هستیم و این جایگاهها و حال خوب را داریم؟ قطعاً از آن الگو، الگوبرداری کردهایم. زمانیکه من الگوی خوبی باشم، میتوانم آن را به رهجوهای خود انتقال دهم؛ بنابراین باید احترام بگذارم تا احترام ببینم و این امر یاد دادنی است؛ درواقع به این صورت نیست که من به دیگران احترام نگذارم و به دنبال احترام باشم؛ قطعاً چنین چیزی نیست و همهچیز دو طرفه است.
من با طرز رفتار، نگرش، نوع حرف زدن و پوشش خود این موارد را به دیگران یاد میدهم که دیگران چگونه با من رفتار کنند؟ یک رهجو داشتم که میگفت: همسرم دسته بزن دارد؛ البته جالب بود که آقای مهندس در یکی از سیدیها خود توضیح دادند که ایشان دسته بزن ندارد؛ بلکه این من هستم که فرد را به نقطه آشوب میرسانم تا دسته بزن پیدا کند. این من هستم که از الفاظ و کلماتی استفاده میکنم که بلد نیستم؛ اما آنها را انجام میدهم و این موضوعات باعث میشود تا او به نقطهای برسد که من را بزند و گرنه هیچ فردی به دنبال درگیری نیست و حالخوشی از این قضیه نمیگیرد؛ بنابراين تکتک ما باید الگوهایی باشیم که در طبیعت ما وجود دارد.
شما در طبیعت جای شب و روز را عوض کنید، جای فصلها را عوض کند و مدت زمان بارداری را از ۹ ماه به ٣ ماه برسانید و تعادل آن را بههم بزنید، چه اتفاقی میافتد؟ در کنگره۶۰ لباسهای رنگارنگ بپوشید و ببینید که اگر جلسات سر ساعت مشخص شروع نشود، چه اتفاقی میافتد؟ شما شاید یک موقع جلساتی رفته باشید که با یک یا دو ساعت تأخیر شروع شده باشد؛ درحالیکه تمام این موارد دست خود ما است.
آقای مهندس این موارد را برای من باز کردند و فرمودند: «باید منظم باشید تا بتوانید به افکارتان نظم دهید». درحقیقت تمام این موارد از لباس پوشیدن و کارهای من در منزل نشأت میگیرد. من میتوانم به شستن ظرفها، کارهای خانه، فرزندانم، حضور به موقع در جلسات و نوشتن سیدی خود نظم بدهم؛ درحالیکه رعایت تمام این موارد مستلزم این است که من در درجه اول فرمانبردار باشم؛ باید مسیری که دیگران طی کردند را بگویم: چشم و آن را طی کنم.
گاهی اوقات چشم میگویم؛ ولی عملی در کارم نیست. همهچیز باید با عمل باشد و من انجام بدهم و آن مسیر را طی کنم تا من هم به مرحله مورد نظر برسم و تاریکیهای درونم کمکم تبدیل به روشنایی شود؛ درحالیکه این تغییرات در درون من اتفاق میافتد و میبینم که دیگر آن آدم بههم ریخته و حال خراب که روز اول به کنگره آمده بودم، نیستم.
اگر مسافرها دارویOT را سر ساعت مشخص نخورند و نظم نداشته باشند؛ قطعاً این اتفاق میافتد. اگر من به راهنمای خود، هملژیونی و قوانین کنگره احترام نگذارم؛ قطعاً هیچوقت موفق نمیشوم و به هیچ جایی نمیرسم. اصولاً بیرون از کنگره هم به همین صورت است و هیچ خبری نیست. ناگفته نماند که کنگره قوانین خاص خودش را دارد.
اگر من بلد نباشم که چگونه با یک نفر رفتار و صحبت کنم، چه اتفاقی میافتد؟ درواقع به گونهای که با فرزندم صحبت میکنم، نباید با افراد بزرگتر، پدر و مادر صحبت کنم؛ بنابراین من باید این موضوع را یاد بگیرم که چگونه احترام بگذارم، حدومرزها را بدانم و برای خودم یکسری حدومرزها را قرار بدهم. تمام رازهای زندگی را نباید به دیگران بگوییم؛ مثلاً قبل از اینکه یکسری از هدفهای ما در زندگی به نتیجه برسد، آنها را آشکار کنیم؛ شاید دیگران نگذارند ما به آن هدف برسیم و تمام این موارد مستلزم آموزشهای ناب کنگره است.
جایی که احترام نباشد، هیچچیز جز حال خرابی نیست و دقیقاً مثل این است که من وارد یک جمعی میشوم که هیچ کاری نکردم؛ ولی آن شخص دائماً من را قضاوت میکند. احترام نگذاشتن باعث بروز منیت میشود که یکی از اضلاع مثلث جهالت است؛ یعنی من خودم را خیلی قبول دارم و دیگران را قبول ندارم. مشارکت کردن یک نوع احترام به دیگران است. زمانیکه برای مشارکت دست بلند میکنم؛ قطعاً حال خوب، داشتهها و برداشتهایی خود را به دیگران منتقل میکنم؛ در نتیجه اول جایگاه من تغییر میکند، اعتماد به نفس من بالا میرود و به یک تعادل نسبی میرسم.
زمانی حال من خوب میشود که بتوانم شاهد این باشم که کنگره۶۰ چقدر زیبا نظم، انضباط و تعادل را برقرار کرده است و انسانها را تبدیل به افرادی کرده است که الگو هستند.

تصاویری از برگزاری مراسم افطاری






مرزبانان کشیک: همسفر معصومه و مسافر جواد
تایپ: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون سوم)
ویراستاری: همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون سوم) دبیر سایت
عکس: مرزبان خبری همسفر نیره
ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر حمیده نگهبان سایت
همسفران نمایندگی جواد گلپایگان
- تعداد بازدید از این مطلب :
246