English Version
This Site Is Available In English

همیشه این فرصت‌ به ما داده نمی‌شود که در کنگره حضور داشته باشیم

همیشه این فرصت‌ به ما داده نمی‌شود که در کنگره حضور داشته باشیم

دومین جلسه از دوره پنجاه و هفتم کارگاه آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی پروین اعتصامی اراک با استادی مسافر امیر نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر یوسف با دستور جلسه «نظم‌ و انظباطو احترام در کنگره» روز یکشنبه ۱۹ اسفند۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز بکار کرد.

خلاصه سخنان استاد؛

سلام دوستان امیر هستم، یک مسافر: خدا را شکر می‌کنم که امروز در این جایگاه خدمت می‌کنم. از جناب آقای مهندس تشکر می‌کنم که این بستر را برای ما فراهم کردند. از آقا صابر ممنونم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند. از راهنمای سفر اولم آقا علیرضا و راهنمای درمان سیگارم آقا رضا تشکر می‌کنم. دستور جلسه‌ی امروز نظم و انضباط و احترام در کنگره است، که برای من که در ابتدای سفر هستم، از اهمیت بالایی برخوردار است. 

زمانی که من وارد کنگره شدم، راهنما به من سخت نگرفت که حتماً باید لباس سفید بپوشی، سی‌دی بنویسی، سرِ ساعت در کلاس حضور پیدا کنی و از روز اول نگفت که نظم و انضباط داشته باشی. از اولِ سفر، راهنما برای مصرف دارو به من نظم را یاد داد که چطور دارو را مصرف کنم و در چه ساعتی دارو را مصرف کنم. مصرف قبل من که چند مواد بود، رفت کنار و یک دارو جایگزینِ آنها شد. در جلسات بعدی که مصرف مواد منظم شد راهنما به دیگر موضوعات پرداخت که با پیراهن مناسب و سفید در جلسات شرکت کنم، سی‌دی بنویسم و موضوعات دیگر که برای رسیدن به نتیجه باید این کارها را انجام بدهم.

آقای مهندس می‌فرمایندکه؛ شما وقتی که وارد کنگره می‌شوید باید به گونه‌ای عمل کنید که این فرصت که در اختیار شما گذاشته شده اولین و آخرین فرصت است که نباید آن را از دست بدهید.

در مورد فرصت، آقای مهندس یک مثال می‌زنند که؛

یه روز یه جوان میره خواستگاری دختر یه کشاورز. به پدر دختر میگه که پدر جان من دخترتون رو دوست دارم و می‌خوام باهاش ازدواج کنم. پدر دختر میگه که خواسته قوی داری یا اینکه دیدی بچها، دوستات زن گرفتن تو هم میخوای ازدواج کنی، میگه که نه، من خواسته‌ی قوی دارم. پدر دختر میگه که باشه دخترم رو بهت میدم فقط یه شرط داره، میگه بفرما هر چی باشه قبول. میگه که من پشت خونم یه حصاری هست که بعضی وقتا این گاو یا گوسفندا رو میندازم توی این حصار میگه خب من باید چکار کنم، میگه که من ۳ تا گاو دارم اینا رو یکی یکی ولشون می‌کنم هر کدوم رو که تونستی ۳۰ ثانیه نگه داری من دخترم رو بهت میدم میگه همین، باشه قبول. 

شب، پسر میره خونه پدرش، میگه پدر من دختر فلانی رو میخوام، فقط یه شرط برام گذاشتن. پدرش میگه چه شرطی. میگه که گفتن که ۳ تا گاو هست هر کدوم رو بتونم ۳۰ ثانیه نگه دارم دخترشون رو بهم میدن. پدر بهش میگه که پسرم یه نصیحت بهت می‌کنم آویزه گوشِت کن. نصیحتم اینه که هیچ وقت از جلو به هیچ گاوی نزدیک نشو، و از پشت سر هم، نزدیک به هیچ خری نشو. میگه پس چکار کنم. میگه آهان، یه کاری میتونی بکنی، اونم اینه که دمِ گاو رو که بگیری میتونی اون رو ۳۰ ثانیه نگه داری، میگه که باشه.

صبح پسر میره اون جایی که قرار گذاشتن. پدر دختر گاوِ اول رو ولش می‌کنه پسر میبینه، یه گاو لاغر، ولی یه جا بند نمیشه، خیلی بالا پایین میپره خیلی خودش رو به درو دیوار میزنه، پسر میبینه که نمیتونه دُمش رو بگیره میگه ولش کن، ۲ تا فرصت دیگه دارم. گاو بعدی رو ول میکنه، میبینه که یه گاو سنگین وزن، پسر میگه جلوی این گاو اگه بأیستم منو صاف میکنه ولش کن یه فرصت دیگه دارم. دیگه این بار، گاردش رو میگیره، گاو سوم که میاد داخل میره سمتش که دُمش رو بگیره، میبینه که دُم، نداره.

همیشه این فرصت‌ها به ما داده نمی‌شود که در کنگره حضور داشته باشیم و از آموزش‌های کنگره استفاده کنیم. پس باید اولین فرصتی را که به ما می‌دهند به بهترین شکل از آن فرصت استفاده کنیم و فکر کنیم که این، اولین و آخرین فرصت است. من خودم، زمانی که به کنگره آمدم، یک درصد هم به این موضوع فکر نکردم که حالا که وقت هست، اینجا هم که جای خوبی است، همه به هم احترام می‌گذارند، با نفس و روح هم که من را آشنا می‌کنند چی از این بهتر‌، ولی از این موضوع بهتر و مهمتر رسیدن به رهایی و حال خوب بود که به لطف خدا این اتفاق برای من افتاد.

کنگره امروز به من این اجازه را داد که این جایگاه، و جایگاهای دیگر را تجربه کنم که من ظرف درونم را بزرگ‌تر کنم. مثلِ داستان آن ماهیگیری که ماهی را می‌گیرد و اندازه‌ی آن را نگاه می‌کند، وقتی که می‌بیند که بزرگ است آن را رها می‌کند و برای چند بار این فرصت به او داده می‌شود و او هر بار، این کار را تکرار می‌کند و یک نفر می‌گوید که، چرا این ماهی‌های بزرگی را که می‌گیری دوباره آنها را رها می‌کنی. می‌گوید که چون ظرف من خیلی کوچک است و این ماهی‌ها خیلی بزرگ. و ما خیلی وقت‌ها نمی‌دانیم که خدا این موقعیت‌ها را سرِ راهمان قرار می‌دهد که ما ظرفمان را بزرگ کنیم. که کنگره ۶۰ این موقعیت‌ها را که سرِ راهمان می‌گذارد، هدف این است که، ما ظرفیتمان را نسبتِ به آن مسأله یا موضوع، بالا ببریم. ممنونم که توجه کردید.

 

و در ادامه مراسم افطاری، برگزار شد.

 

 

 

 

تنظیم: مسافر امیر 

«گروه‌مسافران‌شعبه‌پروین‌اعتصامی‌اراک»

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .