جلسه دوم از دوره چهارم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی محمدیپور قم با استادی مسافر حمید، نگهبانی مسافر حامد و دبیری مسافر روحالله با دستور جلسه «درختکاری» پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
با تشکر از ایجنت محترم، علی آقا، و گروه مرزبانی و نگهبان که به من اعتماد کردند و اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم.
موضوع جلسه امروز درختکاری است. بچههای قدیمی میدانند که من علاقه خاصی به گل و گیاه دارم. حالا سعی میکنم مقداری از احساساتم را بیان کنم. تجربهای که من در مورد درختکاری و گل و گیاه داشتهام به این دلیل است که در شرایطی بودم که با اینها سروکار داشتم. حدود ۱۸ سال پیش، وقتی دچار یک بیماری شدم و در حال انجام شیمیدرمانی بودم، برای خودم یک باغ خریداری کردم. وقتی مدتی به باغ میرفتم و برمیگشتم، دکترها متوجه تغییرات روحی من میشدند و میگفتند که چهرهات تغییر کرده یا روحیهات عوض شده است. من حدود ۲ سال بعد از درمان، زندگیام را درمان کردم و پس از آن، اکثر وقتم را صرف باغ کردهام. واقعاً درخت، گل و گیاه انرژی زیادی به انسان میدهند.
زمانی که یک درخت برگ و شکوفه میدهد و به آن نگاه میکنیم، انرژی میگیریم. زمانی که خودمان از گل و گیاهها مراقبت و نگهداری میکنیم یا به آنها آب میدهیم، به آنها وابسته میشویم و احساس محبتی که به آنها میکنیم، دوچندان به ما بازمیگردد. من درختان زیادی کاشتهام و ثمره و میوههای آنها را دیدهام و لذت زیادی بردهام. بعد از ۲ سال درگیری با باغ، تصمیم گرفتم به زندگی برگردم.
چیزهایی که از زمان قدیم در شهر قم یادم میآید، این است که بسیار سرسبز و پر از باغ و زمینهای کشاورزی بود، اما امروزه بافت شهری جای آنها را گرفته است. وقتی به شهرستانمان میرفتیم، رودخانههای پر آب و زلال و لذتبخشی داشتیم، اما رفتهرفته شرایط تغییر کرد. من فکر میکردم بهتر میشود، اما حالا وقتی شیر آب را باز میکنم و دستانم را میشویم، وقت هدر میرود و اصلاً برایم مهم نیست، چون درکی از گذشته برایم باقی نمانده است. فکر میکردم به راحتی رسیدهام، اما خیلی از امتیازها را از دست دادم و شکل زندگیام تغییر کرده است. اکنون ما ۴ نفر در خانواده هستیم و من ۲ بچه دارم و ۳ ماشین دارم که این باعث آسیب به طبیعت میشود. من برادرم را مسخره میکردم و میگفتم شما ۴ نفر هستید و ۴ ماشین دارید، برای چه؟ و خودم هم گرفتار شدم.
کاشت درخت نشانهای است برای رسیدن به مکانی که از آنجا منشعب شدهایم. به نظرم اگر به کاشت درخت و گل ادامه ندهم، مسیر درست را گم میکنم. آن محبتی که باعث میشود بذر میکارم و آب میدهم و مراقبت میکنم، ثمرهاش این است که رشد میکند و سرسبز میشود و این به من انرژی میدهد و هوای تازهای به من میبخشد.
زمانی که در باغ زندگی میکردم، وقتی صبح بیدار میشدم، صدای پرندگان و هزار دستان شروع به آواز خواندن میکردند تا پاسی از شب. در میان آن درختان و پرندگان، لذت عجیبی را تجربه میکردم که واقعاً انرژی میداد. اینها نشانههایی هستند که به من کمک میکنند تا طبیعت و خالقم را بهتر بشناسم، هدفم را پیدا کنم و خودم را در مسیر زندگی قرار دهم تا به آن مکانی که از آنجا منشعب شدهایم و قرار است به آنجا بازگردیم، ارتباط پیدا کنم.
.jpeg)
برگزاری افطاری:









تهیه و تنظیم: گروه سایت مسافران شعبه محمدیپور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
۳۰۳