اکنون که قلم بردست دارم، نمیدانم چگونه خداوند بزرگ را ستایش کنم تا قلبم آرام گیرد، گویی بعد از درمان نیکوتین متولد شدهام و قبل از شناخت و آشنایی با این مکان امن و مقدس، حتی نمیدانستم که الفبای زندگی چگونه ترسیم میشود.
برای من تحت نیروهای شیطانی بودن از سختترین و پرآموزشترین تجربهها بود. برای درمان اعتیاد به مصرفنیکوتین وارد کنگره۶۰ شده بودم و از گرههای درونیام هیچ اطلاعی نداشتم؛ زیرا علم و آگاهی در افکارم پوشیده شده بود و عملیات جایگزینی هم در صور پنهان و هم در صور آشکار برای من رخ داده بود، نیکوتیدآمید ترشحی در مغزم جایش را با جهل من به نیکوتین دودی داده بود و افکارم و آگاهی ذهنم جایش را به چهار هزار نوع سم داده بود و هر روز سیاهتر میشد.
در دلم دوست داشتم همسر و مادر آگاهی باشم؛ اما چگونه؟ راه همواری پیدا نمیکردم تا زمانی که مسافرم کنگره۶۰ را به من معرفی کرد. روزهای اولی که وارد شده بودم بوی امید و نوید سرسبزی میآمد؛ اما هنوز گیج و مبهوت افکار پوچ خود بودم؛ ولی به لطف و محبت خداوند بزرگ و توسط راهنمایان هر روز احساس بودن و دوباره زیستن در دلم نقش میبست. قدم اول را برداشتم و با روش DST درمان را آغاز کردم و خداوند را شاکرم که به من چشم بینا و گوش شنوا عطا کرد تا بتوانم ببینم، بشنوم و از استادان و راهنمایان آموزش جهانبینی را فرا بگیرم و بدانم برای آغاز هر ساختاری ابتدا تفکر لازم است.
به تدریج و به آرامی فراگرفتم که بیهوده قدم به این دنیا نگذاشتهام و زمانی که با مصرف نیکوتین به جسم و روحم آسیب زدهام، مقصر اصلی خودم بودم و مسئولیت کارهایم را به دیگران و خداوند نسبت ندهم. با کسب علم جهانبینی کاربردی، حکم عقل را در قالب فرمانروایی استوار و بینقص دیدم، جلو آمدم و حرکت کردم به دنبال کشف حقیقت درونیام؛ سپس راه برایم بیش از پیش نمایان شد و هر روز که تمام میشد با آغاز روز بعد سرزنش کردن را کنار میزدم و سعی میکردم صفتهای بد را کمرنگ کنم، با امید روز رهایی، نسیم آرام الله را در آبادانی جسمم لمس کنم، قدرتمندتر از قبل ادامه بدهم و رود خروشانی باشم.
اکنون میدانم که در آخر امر، امر اول اجرا میشود و برای تغییر، خواستن، حرکت کردن، امید و هدایت خداوند متعال لازم است تا نقطهای خوشرنگ بگذارم تا خط جدیدی را آغاز کنم. روز رهایی را هرگز فراموش نمیکنم، احساس عجیبی داشتم نیروی جسمانیام دوچندان شده بود و حس آزادی از بندی را داشتم که توسط افکار منفی، حسادت، کینه، منیت و خشم قفل شده بود.
در طول زمان سفر سعی کردهام متمرکز بر روی ۱۴وادیهای کنگره۶۰ بشوم و قدمی بردارم برای شناخت افکارم؛ زیرا میدانستم زمانی بتوانم در وادیها قدم کوچکی بردارم به آرامش خواهم رسید. حال نزدیک به ۲ سال است که از بند نیکوتین آزاد و رها شدهام و سپاسگزار خداوند هستم که در جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰ ریکاوری شدهام و آموختم مصرف نیکوتین به شدت سیستم بیوشیمی مغز را مختل میکند و از سد خونی مغز که مانند مرزهای امن مغزی هستند میتواند عبور کند.
به اذن خداوند بعد از درمان از تاریکیها عبور کردهام و آگاه شدهام که چه ضررهایی بر جسمم وارد کردهام که باید جبران خسارت کنم. هم اکنون فصل شکوفایی است و زنده شدن، دوباره به حیات برگشتهام و طعم دلچسب زندگی کردن در کنار همسرم و فرزندم با خوردن یک لیوان چایداغ در دل طبیعت بیکران هستی را تجربه کردهام و میفهمم که زندگی زیبا است، عشق زیبا است و محبت پایه و اساس هستی است.
درمان با روش DST برای من بینقص و سهل بود؛ زیرا کنگره۶۰ معتقد است باید جسم، روان و جهانبینی که هر سه ضلع مثلث درمان میباشد با هم رشد پیدا کند و من سعی کردم در طول مدت زمان درمان با حضور در لژیون و فرمانبرداری از راهنما و استفاده به موقع از داروی درمان روی مدار درمان قرار بگیرم. خداوندا مرا هر لحظه با روشناییها آشنا گردان که من هر لحظه محتاج نور هستم.
نویسنده و رابط خبری: راهنمای ویلیاموایت همسفر زهره (نمایندگی رازی)
ویراستاری و ارسال: راهنمای ویلیاموایت همسفر فاطمه (نمایندگی امام قلیخان)
گروه همسفران ویلیاموایت کنگره۶۰
- تعداد بازدید از این مطلب :
170