پنجمین جلسه از دوره هشتاد و نهم کارگاههای آموزشی کنگره۶۰ نمایندگی آکادمی با استادی راهنمای محترم مسافر مهدی، نگهبانی مسافر غلامرضا و دبیری مسافر علی با دستور جلسه " درختکاری " در ادامه تولد اولین سال رهایی مسافر احسان شنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان مهدی هستم مسافر. خوشحالم که باز فرصتی پیش آمد تا در خدمت شما باشم و به شما خدمت کنم. امروز طبق معمول شنبهها دو دستور جلسه داریم دستور جلسه اول درختکاری و دستور جلسه دوم تولد احسان عزیز میباشد. در مورد درختکاری به واسطه اینکه من آموزش درستی ندیده بودم به همین علت دست به خساراتی زدم. این به دلیل جهل و ناآگاهی من بود، این طبیعی است که اگر فضایی باشد که به من آموزش داده بشود، بتوانم خدمت کنم این خسارات به وجود نمیآمد. همه ما میدانیم که در گروههای دیگر جبران خسارت به صورت دیگر است. ما در کنگره متوجه میشویم که این خسارات در واقع به خودمان، خانوادهمان و به جامعه گسترش پیدا کرده است. خیلی جالب است که در کنگره اگر بخواهی جبران خسارت بکنی، نیاز نیست از بخشش، رنجش ،کینه و عذرخواهی استفاده کنید.
منِ مسافر به مرحلهای میرسم در کنگره۶۰ سیاهه خود را مینویسم و تاکید میشود در جایی باید این سیاهه نوشته بشود که مطمئن باشی کسی حضور ندارد که در آینده از من سوءاستفاده بشود. در واقع آن را هم بعد از انجام نوشتن سیاهه باید بسوزانید. اینها همه به خاطر تفکرات بالایی است که در کنگره وجود دارد. این خیلی امید بخش است که اگر من خساراتی وارد کردم که حتماً هم همینطور میباشد تکرار میکند که از دریچه عشق و محبت میتوانی این خسارت را جبران کنی و باید هرسال یک درخت بکارید، اگر این درخت خشک شد باید سال دیگر دو درخت بکارید.
مسافری که رها شده، سالانه باید یک درخت بکارد، از آن درخت مراقبت کند، تا قسمتی از خساراتی را که وارد کرده است، جبران کند. این عمل درختکاری که کنگره به من مسافر میگوید انجام بدهم قطعاً و قطعاً نتیجه بخش خواهد بود. در ادامه آقای مهندس میفرمایند که انشاالله ۱۲۰ درخت بکارید، یعنی اینکه ۱۲۰ ساله بشوید و این از درایت آقای مهندس است که برای من فرصتی پیش آورده است که بتوانم گوشهای از گذشته خود را درست کنم. از دریچه عشق، مهر و محبت بتوانم آن قسمت از زندگی خودم را که بر اثر جهل و ناآگاهی خساراتی به وجود آورده بودم، جبران کنم. امیدوارم که امسال هم هرچه زودتر شرایط آن پیش بیاید تا به اردوی درختکاری برویم و سهم خودم که کاشتن یک درخت است را به نحو احسنت انجام بدهم.

در مورد قسمت دوم دستور جلسه تولد اولین سال رهایی احسان عزیز میباشد این روز را به خودش و خانواده محترمش تبریک میگویم، انشاالله احسان در کنگره خدمتگزار بماند و روز به روز پلههای ترقی را طی کند. امیدوارم در امتحان راهنمایی دوره بعد قبول بشود و برایش آرزوی موفقیت میکنم. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما متشکرم.
سخنان مسافر احسان و آرزوی ایشان:

سلام دوستان احسان هستم یک مسافر، خواستهام این است که خداوند این توفیق را به بنده بدهد که بتوانم به بندگانش خدمت کنم. در ابتدا از جناب آقای مهندس دژاکام، استاد امین و خانواده محترمشان که با فداکاری بستری را فراهم کردند که در این جایگاه قرار بگیرم سپاسگزارم. از راهنمای محترمم جناب آقای مهدی پورموسی تشکر میکنم همینطور از راهنمای ویلیام وایت جناب آقای مهدی پارسا تشکر فروان دارم. از ایجنت محترم آکادمی جناب آقای شمس و از گروه مرزبانی کمال تشکر را دارم. از همسفر عزیزم زهرا که امروز به خاطر کسالت نتوانست اینجا حضور داشته باشد ممنونم که همیشه مرا همراهی میکند.
میخواهم در مورد تجربه سفرم صحبت کنم که شرایط خیلی سختی را داشتم اوضاع خانه، اوضاع مالی و همه چیز من کاملا به هم ریخته بود ولی در آخر با همه آن مشکلات توانستم به کمک راهنمای خوبم به رهایی برسم. در سفر دوم راهنمایم خیلی به من پیشنهاد میکرد که خدمت بگیرم ولی من میخواستم خلاف مسیر حرکت کنم و پیش خودم میگفتم میروم بیرون کار میکنم و در امور مالی و لژیون سردار خدمت خودم را انجام میدهم ولی نتیجهاش این شد که علاوه بر کار نکردنم و عدم شرکت در لژیون سردار، حالم تا جایی بد شد که تا مرز برگشت خوردنم چیزی نمانده بود ولی از آن به بعد هر خدمتی که می آمد قبول میکردم و در آنجا یاد گرفتم که فقط خدمت در امور مالی و یا فقط خدمت فیزیکی نیست باید هر دو مورد را در خدمت اجرایی کنم. همینطور خدمت آموزشی را هم در آینده باید داشته باشم. امیدوارم بتوانم همیشه باعث سربلندی خانوادهام بشوم.
سخنان راهنمای محترم همسفر هانیه:

سلام دوستان هانیه هستم یک همسفر، خیلی خوشحالم به واسطه این تولد دوباره به آکادمی آمدم و به یاد خاطرات گذشته در آکادمی افتادم که چقدر آکادمی حال خوب و انرژی را به من منتقل کرد. در شعبه با خانم مریم عزیز مادر احسان آشنا شدم و این تولد را تبریک میگویم به همه خدمتگزاران آکادمی. مسافران کارشان بسیار بسیار سخت است آقا احسان مثل یک درخت تنومندی شدهاند که قبل از ورود به کنگره دچار ویرانیهایی شده بودند که توسط کنگره و باغبان مهربانی به نام راهنما احیا شدند. سهشنبه هفته پیش خانم مریم وارد لژیون من شدند که بسیار متین صبور و مهربان هستند و من بابت حضور ایشان در لژیونم بسیار خوشحالم که میتوانم از این به بعد مسیر را با ایشان ادامه بدهم.
سخنان همسفر مریم:

سلام دوستان مریم هستم یک همسفر. خیلی خوشحال هستم که در چنین روزی رهایی احسان را جشن میگیریم. در ابتدا از جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان تشکر میکنم همینطور از آقا مهدی پورموسی راهنمای احسان و راهنمای خودم خانم هانیه تشکر میکنم. امروز را به فال نیک میگیرم به دلیل اینکه دستور جلسه درختکاری است، فکر میکنم تمام کسانی که مادر یا پدر باشند میدانند که فرزندان درختان باغ زندگیشان هستند. وقتی که میبینند درخت ثمره خوبی نمیدهد ناراحت میشویم و کاری که جناب آقای مهندس انجام دادند این است که اسم با مسمایی بر روی کنگره۶۰ گذاشتند، کنگره۶۰ جمعیت احیای انسانی؛ هر انسانی که در این مکان نجات پیدا میکند در واقع یک جهان نجات پیدا میکند. قبل از آمدن احسان به کنگره۶۰ و در این ده سال تخریبی که داشت روشهای مختلفی را خانواده ما اجرا کردند ولی هیچکدام نتیجهای نداشتند.
زمانی که به من گفت میخواهم به کنگره بروم آن موقع به کنگره هم ایمان نداشتم چون اخبار خوبی از آن نشنیده بودم و به شربت OT که مصرف میکردند اصلأ ایمانی نداشتم بعد که وارد شدم به عنوان همسفر، دیدم کاملاً عوض شد واقعا اگر هر روز خدا را شکر کنم باز هم کم است، اگر هر روز هم برای آقای مهندس و خانوادهاش دعای خیر کنم باز هم کم است. من از خداوند آرزوی سلامتی تندرستی و شادکامی برای ایشان و خانوادهشان و همه عزیزانی که کمک کردند تا احسان راهش را پیدا کند دارم و تشکر میکنم و دست همه آنها را میبوسم. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.
تایپ: مسافر جلال لژیون هجدهم، مسافر حمید لژیون دوم
تنظیم: مسافر محمدحسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
387