English Version
This Site Is Available In English

لژیون سردار یعنی لژیونی که فقرزدایی می‌کند

لژیون سردار یعنی لژیونی که فقرزدایی می‌کند

کنگره‌۶۰ ریشه از بنیان عشق دارد، انشعاب نوینی در عالم انسانی که سبب گشوده شدن دوباره درب‌های آسمان و رسیدن به نقطه‌ای که اکنون در تصور هیچ‌کدام از انسان‌ها نیست. در این مسیر همت افرادی چون دیده‌بانان نشاط انسان‌ها را در وصل به حیات خالق نمایان خواهند کرد و تحول عظیمی در اسباب دست یافتن به هسته درونی خواهند شد. شما را به خواندن این گفتگوی ارزشمند فرا می‌خوانیم.

دیده‌بان لژیون سردار ‌مسافر علیرضا با آخرین آنتی‌ایکس مصرفی تریاک و شیره وارد کنگره شدند. به مدت 9 ماه و 15 روز به راهنمایی مسافر محمد‌ صادق به روش DST و داروی OT سفر کردند. هم‌اکنون با دستان پرتوان آقای مهندس مدت 20 سال است که از بند اعتیاد آزاد و رها هستند. رشته ورزشی ایشان در کنگره دوچرخه‌سواری است.

لطفاً از حس و حال خودتان در این جایگاه خدمتی و همچنین شال پهلوانی بفرمایید؟

آدم‌ها وقتی به دیگران خدمت می‌کنند شرایط متفاوتی را تجربه می‌کنند. یک زمانی من به خودم شروع به خدمت کردن می‌کنم، به خانواده شروع به خدمت کردن می‌کنم و یک زمانی گستره خدمتی یک انسان به لطف خداوند بیشتر می‌شود و هر چه‌قدر این گسترش بیشتر می‌شود، بهره متفاوتی می‌بریم و از این موضوع من هم مستثنی نیستم، من هم خیلی خوشحال هستم که این جایگاه را تجربه می‌کنم و هیچ‌وقت این حس و حال همیشه خوش نیست؛ همیشه این احساسات و این انرژی، دائماً در حال بالا و پایین است. کسی‌که در خدمت تلاش می‌کند که تزکیه و تزکیه را پالایش کند؛ قطعاً یک روند حال را تجربه نمی‌کند؛ ولی آن چیزی که اهمیت دارد این است که نگاه می‌کنید می‌بینید در کنگره به ما یک موهبتی داده می‌شود که هر روز، هر هفته، هر ماه و هر سال می‌توانیم یک نسخه بهتری از خودمان عرضه کنیم، این مهم است. حال جایگاه پهلوانی و شال پهلوانی برای من یک جایگاه بسیار خاصی بود و دوست داشتم که این جایگاه را تجربه کنم. انسان‌ها وقتی در جایگاه‌های مختلف می‌روند تازه آن جایگاه را می‌توانند درک کنند. یک زمانی برای شما یک جایگاهی را توضیح می‌دهند؛ مثلاً بوئین‌میاندشت را توضیح می‌دهند که قابل فهم و مفهوم به معنای واقعی نیست؛ ولی وقتی مفهوم پیدا می‌کند و این شهر را تازه درک می‌کنید که به این شهر بیایید و تازه یک سال هم باید بمانید، چهار فصل آن را باید ببینید، وقتی چهار فصل را می‌بینید قضیه را می‌فهمید و لژیون سردار هم جایگاه‌های مختلفش حضور پیدا کردن دارد و دیدن فصول مختلف در جایگاه‌ها.

چگونه می‌توانیم بخشندگی را حس و درک کنیم تا مستمر باشد؟

بخشندگی، بزرگترین قدرت خداوند است. آقای مهندس می‌فرمایند: «معجزه حیات چه هست؟ خود حیات است»؛ همین که به تمام موجودات اجازه دادند حضور داشته باشند و خودشان را نشان بدهند، خودش معجزه حیات است. مفهوم بخشندگی در خود بخشش است، همان کلمه‌ای که آقای مهندس می‌فرمایند: «وقتی می‌بخشید، هیچ تمنایی نداشته باشید»؛ چون بخشش خداوند است و بزرگترین نیرویی که قدرت فهم و درک دارد و بزرگترین نیرویی که قدرت عکس‌العمل دارد خداوند است. وقتی می‌بخشید بدون این‌که هیچ چشم‌داشتی داشته باشید بخشش میوه دارد. فکر می‌کنند بخشیدی و رفتی؛ ولی وقتی شما یک بذر نیکو می‌کارید، این بذر نیکو حاصل دارد، محصول دارد و محصول دوگانه دارد؛ یک طرف آن دیگرانند و یک طرف آن شخصی است که بخشش می‌کند و چشیدن میوه بخشش که خود بخشش برای آن شخص بخشنده فراهم می‌کند یک حال و یک احساس خاص دارد و آن چیزی که مهم است تداوم در بخشش است؛ ما در کنگره آموزش می‌گیریم. ما بیرون یک میلیارد، ده میلیارد نمی‌توانیم ببخشیم؛ ولی در کنگره می‌توانیم ببخشیم؛ چون بخشش ما باعث تخریب نمی‌شود؛ ولی بیرون ۵۰ میلیون، ۱۰۰ میلیون تومان شما به یک نفر بدهید خودش را خراب می‌کند. در کنگره ما این مبالغ را می‌بخشیم، خدمت می‌کنیم تا بتوانیم بیرون بخشش کنیم، بیرون بتوانیم ۵۰ هزار تومان، ۱۰۰ هزار تومان ببخشیم.

لطفاً توضیح دهید «بخشش، بهانه‌ای برای کسب کردن نیست؛ کسب کردن، بهانه‌ای برای بخشش است».

وقتی شما می‌بخشید تازه کسب می‌کنید. خیلی از ما نمی‌دانیم که آن معجزه‌ای که آقای مهندس می‌فرمایند که داخل باغ می‌روید سر از آتش در می‌آورید یا در آتش می‌روید سر از گلستان در می‌آورید. بخشش یعنی عبور از ترس. آتش یعنی ترس. وقتی کسی توانمندی پیدا می‌کنند و می‌بخشند اتفاق بزرگی را برای خودش رقم می‌زنند. مراکز انرژیشان؛ اولین مرکز انرژی انسان به ترس بند است و وقتی انسان می‌بخشد توان پیدا می‌کند که بر ترسش غلبه پیدا کند؛ چون می‌فهمد که نیاز دیگران در دل نیاز اوست. اصلاً بزرگترین معجزه وادی چهاردهم است؛ آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است و ظروف تهی انسان‌هایی هستند که توان بخشش را ندارد.

چگونه می‌توانیم به این مرحله برسیم که ببخشیم فقط به‌خاطر بخشش؟ گاهی در کلام عنوان می‌کنیم چشم‌داشتی نداریم؛ ولی وقتی مشکلات پیش می‌آیند و به راحتی حل می‌شوند را به پای این پرداختی‌ها می‌گذاریم، آیا این طرز تفکر درست است یا خیر؟

بخشش، بخشش است؛ یعنی هر کسی چیزی را می‌بخشد، دارد بخشش می‌کند؛ ولی بعضی‌ها صاحب صفات بخشش‌ هستند و بعضی‌ها صاحب اسم بخشش‌ هستند. هر کسی می‌بخشد دارد می‌بخشد؛ ولی بعضی‌ها به نیتی می‌بخشند و بعضی‌ها بخشش را به‌خاطر بخشش، می‌بخشند، آن‌ها کسانی هستند که صاحب صفت بخشش هستند. بخشش؛ هر چیزی که صاحب بخشش طلب کند به او می‌دهد؛ مثل ضد ارزش و بی‌ارزش می‌ماند، بعضی کارها ضد ارزش است و بعضی از کارها بی‌ارزش است. بسیاری از ما در کنگره می‌آییم و کارهای ضد ارزش را تزکیه می‌کنیم و تزکیه را هم پالایش می‌کنیم؛ یعنی کارهای بی‌ارزش هم از خودمان دور می‌کنیم، این اصلاً به این قضیه مربوط نیست؛ ولی آن چیزی که به آن مربوط است این است که ما وقتی می‌بخشیم، نباید چیز بی‌ارزش به کار ببریم این را اگر متوجه شویم که بیشترین ارزش را بخشش برای ما قائل می‌شود برای چیزی حد تعیین نمی‌کنیم؛ چون وقتی بخششی، اتفاقی که برای ما صورت می‌گیرد که صور پنهان ما را تغییر می‌دهد، اگر حد برای آن مشخص کنیم می‌گوییم آقا این را من می‌دهم، صد تومان می‌گیرم، صد تومان را می‌گیرد و هیچ حساب و کتابی با هم نداریم و تمام می‌شود و می‌رود؛ ولی ما وقتی می‌بخشیم، حد تعیین نمی‌کنیم و بخشش همیشه به ما مدیون خواهد بود و این زرنگی در بخشش است. اگر شما پول بخواهید به شما پول می‌دهد، اگر هر چیز دیگری که شما بخواهید به شما می‌دهد؛ ولی دیگر حساب شما با آن تصفیه است.

با رهجویی که هیچ علاقه و اعتقادی به لژیون سردار ندارد، چه‌طور باید صحبت کرد؟

هیچ‌کاری نمی‌شود کرد. یک راهنما تنها شگردی که می‌تواند داشته باشد؛ باید خودش بخشنده باشد، وقتی می‌گوید خودش باید صاحب کلمه باشد. ما راجع‌به بخشش، بیرون از کنگره از خیلی‌ها سوال می‌کنیم و شنیده‌ایم؛ ولی چون آن کسی که این کار را انجام می‌دهد یا توانش را خودش نداشته است؛ پس هیچ تاثیری روی ما نخواهد داشت؛ ولی در کنگره چون راهنما، خودش صاحب کلماتش است، رهجو می‌رود و انجام می‌دهد و آن چیزی که مهم است، یک راهنما باید گوشش را با سی‌دی‌های آقای مهندس آشنا کند، نه با کلام خودش! اگر من راهنما، رهجوی خود را با سی‌دی‌ها و با کلام آقای مهندس آشنا کنم، دیگر وقتی هفته گل‌ریزان شود خود رهجو می‌آید و پرداخت می‌کند.

از نظر شما انسان ثروتمند کیست؟

لژیون سردار یعنی لژیونی که فقرزدایی می‌کند و لژیون ثروتمندی است. ثروتمند کسی است که آقای مهندس برایمان می‌گویند از من کمتر می‌خورد، از من کمتر می‌پوشد، از من کمتر می‌خوابد، اصلاً از من کمتر تفریح می‌کند و این انسان ثروتمندی است. یعنی چه؟ انسان ثروتمند کسی است که خداوند سفره هستی را در روی پاهای آن می‌اندازد و خودش در درون سفره است که هستی روی دامنش انداخته، دست نمی‌زند و می‌شود آقای مهندس دژاکام. من تنها انسان ثروتمندی که دیدم آقای مهندس است که فقط می‌بخشند و می‌بخشند و می‌بخشند؛ چون می‌دانند مدام زیاد می‌شود و هیچ احدی هم نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد؛ مگر کسی می‌تواند جلوی هستی را بگیرد؟ نمی‌تواند بگیرد. ثروتمند کسی است که زبان هستی را می‌فهمد، ثروتمند کسی است که رمز و راز کشف حقیقت را بداند.

لطفاً یکی از جملات آقای مهندس که برای شما در مسیر زندگی تاثیرگذار بوده است را بفرمایید؟

هر جمله‌ای که آقای مهندس می‌فرمایند در زندگی من تاثیر گذاشته است؛ روزی برای پهلوانی خدمت آقای مهندس رفته بودم فرمودند: اگر ایمان داشته باشی تو پهلوان خواهی شد. گفتم: آقا من این را دارم می‌خواهم این کار را کنم، گفتند: شما اصلاً دست به هیچ‌چیزی نزنید، اگر شما ایمان داشته باشید؛ قطعاً پهلوان خواهید شد و من ایمان داشتم به ایمان آقای مهندس. آدم‌ها فقط اجازه می‌دهند، چیزی مال ما نیست؛ اگر بود می‌توانستیم ببریم و این را همه می‌گویند؛ ولی همه باور ندارند و در کنگره ما به باورش می‌رسیم که هیچ‌چیزی مال ما نیست.

بعضی از مسافران سفر درمان اعتیاد خود را خیلی منظم انجام می‌دهند و خدا را شکر به رهایی می‌رسند؛ اما در سفر نیکوتین به خوبی عمل نمی‌کنند و پارازیت‌های خود را به همراه دارد، چه صحبتی برای آن‌ها و همسفرانشان دارید؟

اشتباه می‌کنند. سیگار مثل چه می‌ماند؟ مثل شمعک آبگرمکن می‌ماند، همیشه آماده است که شعله‌ور شود. آقای مهندس می‌فرمایند: «سیگار، مثل هروئین می‌ماند»، این‌قدر ضد ارزش است. آقای مهندس به سیگار و اضافه وزن خیلی تاکید می‌کنند و این‌ها پله‌های تکامل است؛ لژیون‌هایی که در سفر دوم است پله‌های تکامل هستند، اگر نتوانی بروی نمی‌توانی بروی. همسفران موجودات ناشناخته‌ای هستند؛ عشق و محبت از آن زن است و بخشش از آن مرد است، این مثلث کامل می‌شود؛ یعنی عشق و محبت در کنار بخشش است که کامل می‌شود. بخشش، جنسش مردانه است و عشق و محبت، جنسش زنانه است؛ ولی در کنگره یک زن می‌تواند مرد باشد؛ یعنی هم عشق و محبت را دارد و اگر مفهوم بخشش را بفهمد و ببخشد، معادله متفاوت می‌شود. انسان‌ها برای این‌که ارتقاء پیدا کنند و از فازی به فاز دیگری بروند، باید این سه ضلع را با خودشان داشته باشند و برای همین کنگره می‌گوید؛ باید یک بال پرواز باشد و در آخر باید ببخشند.

خدا را شکر امسال ساخت‌وساز ساختمان شعبه زاگرس شروع شده است، از نظر شما بهترین عملکرد اعضاء در ادامه ساختوساز چگونه باید باشد؟

ما که در کنگره و در شعبه زاگرس (بوئین‌میاندشت) هستیم به فکر انسان‌های دیگر هم باشیم؛ در آفریقای جنوبی، آمریکا، اروپا، استرالیا و … کسانی که از درد و رنج و بیماری‌هایی که هنوز برای آن‌ها علاجی نیست و امروز ما به‌واسطه علم و تفکر آقای مهندس معالجه شدیم، به فکر آن‌ها باشیم. حال یک سازه‌ای برای خودشان می‌سازند؛ باید تلاش کنند پایه‌های مالی کنگره را مستحکم کنند تا دیگر انسان‌ها بهره‌مند شوند، ما با هم هستیم، فکر نکنیم کنگره جدا است، کنگره۶۰ خانه، خانواده و قوم ماست و ما با هم فامیل هستیم؛ اگر این را بفهمیم خیلی قدرتمند عمل می‌کنیم؛ مخصوصاً همسفرانی که گدابازی در می‌آورند و می‌گویند: آن‌ها مال ماست، این‌ها مال ماست، نه! نه! ندهیم بچه داریم، این را داریم، آن را داریم! اگر بالا، کائنات را نگاه کنیم بازی طور دیگری است؛ ولی بخشیدن ما شرط و شروط دارد.

نمایندگی زاگرس ؟

فکر می‌کنم شعبه شما چهار ساله می‌باشد و خوب است. در کنگره باید تک‌تیرانداز باشیم، درست است ما در گروه و در جمع هستیم. یک گروه داریم، یک لژیون داریم و یک شعبه داریم؛ من نمی‌توانم برای شعبه توصیف کنم، من می‌توانم برای شخص توصیف کنم و آن کلام برای آقای مهندس دژاکام است، من به‌عنوان یک عضو کوچک از کنگره می‌توانم تجربه خودم را بگویم: اصلاً هیچ‌کس مهم نیست، همه مهم‌ هستند، هیچ‌کس مهم نیست؛ تک‌تیرانداز باشید، آن چیزی که آقای مهندس می‌فرمایند را شخصاً انجام دهید، نه این‌که گروهی انجام بدهید.

کلام پایانی:

موفق و موید باشید.

از طرف همه اعضاء و خدمتگزاران همسفران نمایندگی زاگرس از دیده‌بان محترم مسافر علیرضا بابت زمانی که به سایت نمایندگی اختصاص دادند و بابت شکیبایی در این گفتگو صمیمانه تشکر می‌کنیم و ان‌شاء‌الله مسیر زندگی‌تان همواره سبز باشد.

طراح سوالات، مصاحبه، تایپ و ویراستاری: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون پنجم)
عکاس: مرزبان همسفر زهرا
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زاگرس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .