خلاصه سیدی معرفت
تکامل در جهت مثبت زمانی انجام میشود که پایه اش محبت باشد، ذره ذره تکامل حاصل میشود.
انسان در مشکلات دائم احساس دلتنگی میکند دلتنگی نکنید، محبت به لمس و سخن گفتن نیست، محبت آغاز و پایانی ندارد، خلقت نیروهایش از بین نمیرود، دائما در حال کامل شدن است، یک پایه از ازل تا امروز بوده، محبت بین دو نفر از الان نبوده از گذشتهها بوده، خاصیت محبت خوبی است، محبت درس است، یک نوع آموزش است؛ اگر محبت نباشد انسان به تکامل نمیرسد
خود افکار انسان تعیین میکند در رنج و عذاب باشد یا در خوشی باشد؛ پس افکار ما تعیین کننده است، یک نفر از حداقل امکانات برخوردار است و لذت میبرد و یک نفرمیلیاردها دلار پول و طلا دارد؛ ولی از زندگی لذت نمیبرد، تفکر ما تعیین کننده است آیا میشود از امروز تصمیم بگیریم محبت بکنیم؟ در آن واحد نمیشود تصمیم بگیریم به زور نمیشود محبت کرد.
روزی یک نفر نابینا را به آن طرف خیابان رد میکند نابینا فحش میدهد و میگوید من نمیخواستم این طرف خیابان بیایم، آنجا کار داشتم.
محبت معرفت است، دانایی به سواد نیست به آموزش و تفکر و تجربه است، تفکر سه قسمت دارد ۱-صحیح ۲-غلط ۳-خنثی
کسی که شکست بخورد از شکست میفهمد مشکل چه است، یک نفر طرز فکرش این است که همه آدمها بد هستند، من را تحویل نمیگیرند میتواند فکرش را عوض کند بگوید؛ اگر رفتار من درست باشد من را تحویل میگیرند، هرچه کنی به خود کنی؛ اگر امروز من را دوست ندارند مشکل من هستم.
یک گروه سقوط آزاد ترک یهویی را روی حیوانات شروع کردیم یک سری با نامروکسون یک سری با ب2 یک سری با متادون، در سقوط آزاد فاکتور رشد فعال میشود، شروع به تومورهای مختلف میکند، سقوط آزاد ضربه میزند شوک وارد میکند، احتمال سکته زیاد است، یک تجربه غلط در کمپ سقوط آزاد مرتب تکرار میشود، درمان سقوط آزاد تجربه بسیار غلط است.
پایه محبت تجربه، تفکر و دانایی است، گفتار تصحیح شود کردار تصحیح میشود، پندار تصحیح میشود. گفتار تصحیح میشود دیگر با زبان حال کسی را خراب نمیکنی، زخم زبان نمیزنی.
با گفتار صحیح پندار صحیح میشود؛ اگر معرفت بود گفتار و کردار صحیح میشود آن موقع درونت شاد میشود؛ اگر درونت شاد نیست گفتار کردار پندارت صحیح نیست، زرتشت گفت گفتار کردار و پندار نیک، پندار سالم به خیر و گفتار و کردار سالم به خیر ختم میشود.
امانت داری خوب است کسی که اسلحه امانت گذاشته باید به او برگردانی؛ ولی طرف عصبانی است نباید اسلحه را به او بدهی.
آنچه در افکار و اندیشه است به گفتار میآید، وقتی محبت دارید همه سایهها را دوست دارید، گلها را دوست دارید نسبت به همه احساس محبت دارید، بدون آنها نمیتوانید زندگی کنید، بدون حیوانات نمیشود زندگی کرد، بدون کوه و بدون زمین نمیشود زندگی کرد.
از محبت عشق زیاد میشود عشق بر مبنای محبت است، دوستت دارم به بیان نیست دوستی داشتم میخواست جشن تولد بگیرد به پدرش گفت میخواهم دوستانم را دعوت کنم پدر گفت من دعوت میکنم و در کارت دعوت نوشت برای حسن مشکلی پیش آمده از شما میخواهم بیایید و مشکل را حل کنیم ولی فقط دو نفر آمدند؛ پس همه کسانی که میگویند ما را دوست دارند واقعا دوست ما نیستند.
رابط خبری: همسفر سهیلا
نویسنده: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر زهرا لژیون (سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر عطیه رهجوی راهنما همسفر زهرا لژیون (سوم)
همسفران نمایندگی شیروان
- تعداد بازدید از این مطلب :
75