به نام قدرت مطلق الله
سلام حمید هستم یک مسافر
هفته ای که گذشت، هفته راهنما بود. جشن گرفتیم، شادی کردیم، قدردانی کردیم، کیف کردیم، لذت بردیم و آموزش گرفتیم. اما راهنما چطوری راهنما شد؟ مگر غیر از این است که یک مصرف کننده مواد مخدر بوده، مگر نه اینکه کاری بلد نبوده؟ عشق معلمی از کجا آمد؟ عشق به دستگیری از کجا؟ محبت و صبر و نقطه تحمل از کجا؟ من می توانم از کجا؟ عشق بی حد و مرز از کجا؟
و..........
و..........
خواستم بگویم شاید اتفاقی بود، تقارن هفته راهنما و بعد اولین روز دستور جلسه الهام از رمضان در آخرین ماه زمستان، اسفند ماه و روز مهندس
عجب ماهی، زمستانی، الهامی، رمضانی و درختی پوسیده و ویران شده پر از حشرات موذی و البته مهندسی...
جرقه ای در ذهن یک مهندس می خورد و الهامی می شود برایش که خواست روزه بگیرد.
آغاز تحولی عظیم، کشفی بزرگ در جهان، گشایش مسیری درست برای درمان اعتیاد، نوشتن کتابی جامع و ظهور سندهایی بی نقص به عنوان درمان شده بیماری اعتیاد و نمونه هایی از این اسناد به عنوان راهنما
تفکری در جهان ذهنی یک مهندس
روشی نوین، کاربردی به نام DST
روشی برای تنظیم
تنظیم مواد مصرفی، مقدار و زمان مصرف
تنظیم خواب و بیداری
تنظیم با ضریب هشت دهم در طول زمان
تنظیم سیستم ایکس
عجب حساب و کتابی؟
خوابیدیم با حساب و کتاب
بیدار شدیم با حساب و کتاب
خوردیم با حساب و کتاب
نوشتیم با حساب و کتاب
مویی لای درزش نمی رود، همه چیز سر جای خودش قراردارد.
اعتیاد، مهندسی می خواست
کاهش و افزایش، مهندسی می خواست
آموزش و پرورش، مهندسی می خواست
رسیدن به یک مکان، مهندسی می خواست
ساختن پازل انسانیت، مهندسی می خواست
کشفی در یک اتفاق، مهندسی می خواست
اکنون همه ما در این اتفاق قشنگ قرار گرفته ایم و ادامه می دهیم برای دیدن معجزات!
در صفحه 221 کتاب عبور از منطقه ای با 60 درجه زیر صفر:
سوگند خوردی به باوری در ناباوری....
و رسیدن به خط پایان......
به سوگندت ایمان داریم.....
اندکی گفتم تا بلکه هوشیار شوم....
آقای حسین دژاکام
مهندس جان
روزت مبارک
- تعداد بازدید از این مطلب :
224