چهارمین جلسه از دوره بیست و نهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60؛ نمایندگی حسنانی با استادی راهنمای محترم مسافر سعید، نگهبانی مسافر محمدرضا و دبیری مسافر علیرضا با دستور جلسه "الهام از رمضان" در ادامه تولد یک سال رهایی مسافر فرزاد در روز شنبه 4 اسفند ماه 1403، ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.

خدا را شکر میکنم که بار دیگر به من اجازه داده شد این جایگاه را تجربه کنم، دستور جلسه این هفته دو قسمت دارد، قسمت اول الهام از رمضان و بخش دوم تولد اولین سال رهایی مسافر فرزاد میباشد.
نکته مهم این است که دستور جلسه ماه رمضان نیست، من خودم قبلاً این اشتباه را میکردم، عنوان درست دستور جلسه «الهام از رمضان» است، استاد امین در این رابطه میگوید به عنوان مثال اگر کار کسی کوزهگری یا پزشکی باشد قطعاً الهامی که به او میشود به موضوع کاری خودش ربط دارد، در کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر بخشی به عنوان «آغاز تفکر» وجود دارد، در ابتدای آن مطلب بیان شده امسال ماه رمضان روزه گرفتم کاری که سالها انجامش نداده بودم، الهامی که آن سال آقای مهندس از ماه رمضان گرفتند نتیجهاش آزادی و نجات همه ما شد و حالا هم شاهد اضافه کردن شعاع نتیجه آن در قسمتهای دیگر مانند درمان بیماریهای لاعلاجی مثل سرطان هستیم و کماکان تحقیقات آقای مهندس ادامه دارد.
این الهام نقطه شروع یک انقلاب بزرگ در علم و دانش بشری بود، همه ما میدانیم که آقای مهندس 17 سال مصرف کننده بودند و 12 سال از آن را در رابطه با خروج انسان از دام اعتیاد به مواد مخدر تحقیق کردند کاری که من حتی 12 دقیقه هم روی آن زمان نگذاشته بودم.
آقای مهندس با روزه گرفتن میخواستند یک کار درست انجام بدهند و روی نتیجه آن فکر نکرده بودند، در کتاب 60 درجه ایشان عنوان کردند که حتی وقتی به ترک مواد فکر میکردند تمام تنشان میلرزید ولی نتیجه کار درست ایشان همین شد که ما در حال حاضر نظاره گر آن هستیم، در خصوص دیسپ نیز استاد امین گفتند که اصلاً به دنبال نتیجه نبودند و میگویند یک باغ کوچکی داشتند وقتی شاهد ریخته شدن سیبها روی زمین بودند آقای مهندس میگویند چند تا دبه بگیریم که آنها حیف نشوند و قصد تهیه محصولی که یک روزی کرونا را به زانو در آورد را نداشتند.
میخواهم به سفر اولیها بگویم وقتی کار درستی انجام بدهم شاید در ابتدا متوجهاش نباشم ولی نتیجهاش میتواند تمام زندگیمان را متحول کند.
این دستور جلسه غیر از منافع جسمی آن که در سیدیهای مختلف مثل اتوفاژی در مورد آن صحبت شده در خصوص صور پنهان نیز حرفهای زیادی برای گفتن دارد زیرا ما با این کار تربیت نفس انجام میدهیم و این موضوع مهمی است چون در حال حاضر موضوع مواد برای ما حل شده و روی صور پنهان و خواستههای نفسمان کار میکنیم.
قسمت دوم دستور جلسه تولد یکسال رهایی فرزاد میباشد من اولین بار در پارک طالقانی با او هم کلام شدم و او سوالات زیادی در ذهنش داشت، ابتدا به لژیون سیگار من وارد شد و در ادامه درخواست کرد راهنمایش عوض شود و ادمه سفرش را در لژیون 12 انجام داد و در زندگی شخصی و کارش مشکلات زیادی داشت اما ثابت قدم بود و ایستاد و به رهایی رسید، همچنان هم در حال مواجهه با مشکلات است و آمدنش به کنگره او را در مسیر درست نگه داشته، او اواخر سفرش شروع کرد به خدمت و الان خدمتگزار سایت میباشد خیلی خوشحالم که او امسال در آزمون راهنایی شرکت کرد، امیدوارم در سالهای بعد نتیجه مثبت بگیرد، به هر حال مهم این است که ما در این مسیر باشیم و خدمت کنیم.
آرزوی مسافر فرزاد:
آرزو میکنم آنهایی که مسیر کنگره را پیدا نکردهاند، پیدا کنند و آنهایی که به کنگره آمدهاند به معنای واقعی کنگرهایی شوند.
مشارکت مسافر فرزاد:
مهمترین خواسته من رهایی بود که به آن رسیدم، من قبل از ورود به تاریکی همه چیز داشتم، حس خوب، شغل خوب، اعتماد به نفس و ورزش هم میکردم و این برای من یکنواخت شده بود، ولی گاهی اوقات انسان باید بعضی چیزها را از دست بدهد تا دچار خودخواهی نشود، تا به کمال برسد من آن موقعها از خداوند پالایش میخواستم چیزی که در هیچ کتاب مقدسی پیدا نکردم، دوست داشتم متفاوت باشم، چیزی که در انسانهای دور و برم نمیدیدم مدتی از این خواسته من گذشت، در مسیر خودشناسی بودم که فهمیدم این سوال بیشتر انسانها است که چرا به این دنیا آمدهاند، در این افکار بودم که یک مدت لباس تاریک اعتیاد را به تن کردم و بعد از طریق الهام، کنگره را پیدا کردم و الان که رها شدهام فهمیدم دلیل آن تاریکی این بود که من به نور برسم، خدا ما کنگرهایها را خیلی دوست داشته که از دل اعتیاد به جایی آورده که هم نانمان باشد و هم آبمان، هم دنیایمان آباد شود و هم آخرتمان، اولین چیزی که باعث شد من به این رهایی برسم خواستم بود، خواست خیلی مهم است.
وقتی حضرت موسی به آن قوم بهم ریخته رسید، به آنها گفت یک گوساله قربانی کنید، آنها سوالات متعددی از موسی پرسیدند اینکه کوچک باشد یا بزرگ، سفید باشد یا سیاه، نر باشد یا ماده و ...خلاصه اینکه آن گوساله را قربانی کردند، من گوسالهام را قبل از آمدن به کنگره قربانی کردم، خواستهام را شناختم، کنار راهنمایم قرار گرفتم و به رهایی رسیدم من در زمان اعتیادم حرکتهایی را انجام دادم که در شأنم نبود، کابل برق اتاقی که در آن مصرف میکردم را فروخته بودم تا خرج موادم را تهیه کنم، هم در صور پنهان در تاریکی بودم هم در صور آشکار و هیچ چیزی برایم نمانده بود، خدا را شکر میکنم که توانستم بخشی از این گرفتاریها را بر طرف کنم، ممنون از این که به صحبتهایم گوش کردید.

تهیه و تنظیم: گروه سایت نمایندگی حسنانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
125