خدا را شاکر و سپاسگزارم که یک روز دیگر هم توانستم به کنگره بیایم و روی صندلی بنشینم و آموزش بگیرم. با دنیایی از ناراحتی، تنش و حال خراب وارد کنگره شدم و الان شکر خدا به حال خوش رسیدهام و از تاریکی که در آن غرق شده بودم بیرون آمدم.
از راهنما خوبم ممنونم که مثل آموزگاری مهربان الفبای زندگی را برایم سرمشق گرفتی و در گوشم با صدای پر مهرت زمزمه کرد. عشق را، محبت را، گذشت، صبر، مهربانی و درست زندگی کردن را زیر سایه پر مهرت آموختم. کلامت آنقدر دلنشین بود که تمام ناخوشیهایم را از یاد بردم. خورشید نگاهت آنچنان گرمایی به جان یخ زدهام تاباند که گویی جان تازه به من بخشید. نگاهت هم حرف دارد که نا امیدی را به امید تبدیل میکند. من حتی چگونه فکر کردن را نیز از تو آموختم. همیشه دل گرمم کردی تا جاده پر پیچ و خم زندگی را با امید سپری کنم، دنیایی که تو به من هدیه دادی روح تازهای در من دمید.
راهنمای خوبم تو با فرشته ها هم فرق داری تو راهنمای تاریکی به نور، غم به شادی، نفرت به عشق، راهنمای رسیدن به آرامش، راهنمای راه بهشت هستی. با چه کلامی از تو سپاسگزاری کنم.
تقدیم به راهنما همسفر مریم و تمام راهنماهای کنگره ۶۰
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر شقایق رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم)
ویراستار: همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر حدیقه (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر حدیقه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گرگان
- تعداد بازدید از این مطلب :
4