English Version
This Site Is Available In English

نگاه زیبایت به من عمر دوباره داد

نگاه زیبایت به من عمر دوباره داد

تقدیم به کسی‌که عشق را در وجودم دمید. چه لحظه‌های غم‌انگیزی بود و من هیچ‌کاری نمی‌توانستم انجام دهم، شب و روزهایم همه در تاریکی بودند، نه امیدی و نه دست گرمی که بتواند وجودم را گرم کند. هم‌چون آدمی که دیگر نفس کشیدن و زندگی کردن برایش سخت بود و آن‌گاه بود که من با کنگره آشنا شدم و آن لحظه که راهنمای خودم را دیدم چراغی شد در دستان من و مرا به سرزمین نور و عشق هدایت کرد؛ گویی آغوش گرمش و دستان مهربانش را در زندگی کم داشتم. راهنمای عزیزم آمدی در زندگی من و بدون هیچ چشم‌داشتی با من پیمان بستی که در تمام لحظات، هم‌چون کوه در کنارم باشی تا من بیاموزم امید و راه و رسم زندگی را. شما امید در زندگیم جاری کردید تا خزان زندگی‌ام را به بهار تبدیل کنید.

مانند معلمی دل‌سوز در کنارم الفبای زندگی، عشق، گذشت و صبر و مهربانی را به من آموختی. حرف‌هایت آن‌قدر برایم دل‌نشین بود که تمام ناخوشی‌ها را از یاد می‌بردم و نگاه زیبایت به من عمر دوباره داد. با آمدنت در زندگی‌ام به من یاد دادی تا جاده پر پیچ و خم زندگی را با امید طی کنم. گاهی هم‌چون مادری که متأسفانه ندارمش و با آمدنت جای مادر را برایم پر کردی و همانند او نگرانم هستی. راهنما؛ یعنی کسی‌که نشان دهنده مسیر تاریکی به نور، غم به شادی و نفرت به عشق است و در آخر من چگونه می‌توانم سپاسگزار این همه لطف و بزرگی شما باشم؟ دعای خیرم همیشه بدرقه راه‌تان و امیدوارم همیشه باشید و برای هزاران هزار انسان دیگر مثل من بمانید و بزرگی کنید.

نویسنده: همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم)
رابط خبری: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم)
ویرایش: همسفر یاسمن رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دهم) دبیر سایت
ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پاکدشت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .