English Version
This Site Is Available In English

سلام بر مردی که از قلب‌ها وارد می‌شود

سلام بر مردی که از قلب‌ها وارد می‌شود

جلسه یازدهم از دوره دهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی دلیجان با استادی ایجنت مسافر محمد، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر میلاد، با دستور جلسه:"جشن هفته راهنما" در روز چهارشنبه مورخ ۱ اسفند ماه ۱۴۰۳ در ساعت ۱۷ آغاز به کار گردید.

سخنان استاد:

"در ژرفای محبت غوطه ور بودن، یعنی عشق، یعنی توحید،  یعنی وادی چهاردهم و به نظر شخصی من یعنی راهنمایی"

سلام دوستان محمد هستم یک مسافر؛

قبل از هر چیز شاکر خداوندم که امروز فرصت داد در کنگره ۶۰ باشم و این هفته و این روز قشنگ و جشن زیبا را به آقای مهندس استاد راهنمای کنگره ۶۰ و اساتید‌ایشان، تمامی دیده‌بانان و راهنمایان کنگره ۶۰ در سراسر ایران و به ویژه راهنمای درمان اعتیاد خودم آقای ولیخانی، راهنمای درمان سیگارم آقای رحمت اللهی و راهنمایان شعبه دلیجان تبریک می‌گویم.

تشکر می‌کنم از لژیون مرزبانی که این بستر را فراهم نمودند و میزبان جشن برای راهنمایان بودند و از افرادی که از شعبه‌های قم و اصفهان و شهر‌های دیگر در این جلسه حضور دارند تشکر می‌کنم. به عقیده من اگر یک راهنما بخواهد در مورد دستور جلسه راهنما یا خودش صحبت کند شاید سخت باشد و خدا را شکر این باعث شد که من بخواهم از جایگاه ایجنتی به این قضیه نگاه کنم و شاید بتوانم راحت‌تر در مورد این دستور جلسه صحبت کنم. از راهنمایانی که در شعبه دلیجان فعالیت دارند خواهش می‌کنم که بایستند و ما هم به احترامشان می‌ایستیم و آن‌ها را تشویق می‌کنیم. خواهشمندم که در جایگاه تشریف بیاورند.

تبریک می‌گویم به تمامی راهنمایانی که در این سالن نشسته‌اند. با خودم فکر می‌کردم که چه اتفاقی افتاد که من راهنما شدم. من که اصلاً جایگاه راهنمایی در باورم نمی‌گنجید. ما راهنمایان هم مانند شما یک روز مصرف‌کننده بودیم، تازه وارد و سفر اولی بودیم.

به قول آقای اشکذری یک تازه وارد که به کنگره مراجعه می‌کند مانند یک پرنده‌ای است که در خیلی از جا‌ها گیر افتاده است که آسیب دیده است که به بهانه‌های مختلف تقدیر یا زور یا خواست خود وارد کنگره ۶۰ می‌شود و می‌آید که یک بهانه‌ای پیدا کند و در اینجا نماند. وقتی که می‌آید می‌بیند که چقدر انسان‌ها به یکدیگر احترام می‌گذارند و راهنما‌ها از جایگاه بسیار بالایی برخوردار هستند و زمانی که اعضا با احترام با یکدیگر برخورد می‌کنند، در درجه اول باعث می‌شود که آن شخص در کنگره ماندگار باشد درمان شود و در درجه دوم تصمیم می‌گیرد که خدمتگزار باشد. اگر بخواهیم در مورد راهنما در کنگره ۶۰ صحبت کنیم، یک نفر با شال سبز مغز پسته‌ای که راهنمای تازه واردین است.

یک نفر با شال نارنجی که راهنمای DST یا راهنمای درمان مواد می‌باشد. یک نفر با شال سرمه‌ای که راهنمای درمان سیگار است. و راهنمای جونز یا تغذیه سالم هم وجود دارد که هنوز شال آن‌ها مشخص نشده است. و راهنمایانی با شال آبی رنگ هستند که تعداد آن‌ها اندک است و آن‌ها پروسه خاص خودشان را دارند. در بخش مسافران زمانی که یک شخص بخواهد به درجه راهنمایی برسد یازده خان را طی وطریق می‌کند. در وهله اول باید مصرف‌کننده باشد و جهان اعتیاد را با گوشت و پوست واستخوان خود لمس کرده باشد و از تاریکی‌ها گذشته باشد.

در وهله دوم شخص باید به ر‌هایی رسیده باشد وبعد نشان سیگار و شرکت در آزمون و آوردن نمره جهان بینی و فنی است که جمعاً ۱۲۰ سؤال که در یک ساعت باید پاسخ داده شود، افرادی که تقریباً تمام سوالات را جواب می‌دهند شال نارنجی راهنمایی را دریافت می‌کنند و افرادی که یک نمره کمتر آورده باشند شال سبز مغز پسته‌ای را دریافت می‌کنند و در جایگاه راهنمای تازه واردین قرار می‌گیرند که بعد از آوردن نمره قبولی در صورت نداشتن اضافه وزن، کارآموزی افراد شروع می‌شود که در لژیون تازه واردین و لژیون راهنمای درمان و لژیون مرزبانی و اوتی و کلینیک و تأیید ورزشبان و دبیر کنگره ورزشی، نظریه راهنما، نمره مرزبانی و در پایان با دیده‌بان مربوطه مصاحبه می‌نماید و بعد از آن در تهران پیمان می‌بندد و شال از دستان جناب مهندس دریافت می‌کنند.

متن پیمان به این صورت است که مثلاً من محمد یک مسافر در پیشگاه قدرت مطلق و در حضور نگهبان کنگره ۶۰، دیده‌بانان، مسافران، همسفران پیمان می‌بندم که از اصول و قوانین و حرمت کنگره ۶۰ تخطی نکنم و قوانین را محترم شمارم و یک الگو بمانم. که در صفحه آخر جزوه راهنما و راهنمایی نوشته شده است که یک راهنما باید صبر ایوب، مهر حضرت محمد، عدالت علی و شجاعت حسین را داشته باشد.

 بعد از آن راهنما در لژیون خود وارد پروسه تکامل خود می‌شود و به قول آقای منصوری دیده‌بان محترم در لژیون اگر یک راهنما ۱۰ نفر رهجو دارد یعنی ۱۰ تا آموزگار دارد و خدای یک رهجو راهنما است، راهنما خود را در درون رهجو می‌بیند. راهنما پرونده افرادی را قبول می‌کند که در جامعه هیچ‌کس آن‌ها را قبول نکرده است و این راهنما‌ها به صورت رایگان برای این افراد زحمت می‌کشند و می‌گویند حساب عاشق با عشق است و با معشوق هیچ حسابی ندارد.

راهنما زمانی که در پایان لژیون را ترک می‌کند تمام حواسش به افراد لژیونش است تا زمانی که دوباره برگردد و در این فاصله زمانی آموزش می‌گیرد و توشه‌ای ذخیره می‌کند و مطلبی را یاد می‌گیرد و برمی‌گردد و در لژیون می‌نشیند. راهنما امکان دارد که مشکلات کاری و خانوادگی و غیره داشته باشد اما تمام هدف و تفکر او این است که دوباره برگردد و به رهجو‌های خودش برسد. راهنما کنگره را با خودش می‌برد و دوباره برمی‌گرداند اما زمانی که ما به عنوان یک سفر اولی و یا یک سفر دومی غیبت داشته باشیم تمام فکر راهنما درگیر ماست و چشم به راه ماست و یک راهنمای عاشق تمامی رهجو‌های خودش را مانند فرزندان خودش دوست دارد‌.

یک راهنما مسیر یخبندان را برای درمان خودش یک بار رفته است ولی برای درمان هر رهجو برای هر کدام یک بار دیگر این مسیر را طی می‌کند و زمانی که یک راهنما برای هر یک از رهجویان لژیونش برنامه می‌نویسد، همراه با رهجوی خودش آن شب را با درد می‌خوابد و شاید چندین بار تا صبح بیدار شود و به آن رهجو فکر کند.

یا زمانی که برای یک رهجو سقوط آزاد می‌نویسد، حتی اگر راهنما سر کار هم باشد به آن رهجو فکر می‌کند که ممکن است چه اتفاقی برایش بیفتد و این در واقعیت است. یک راهنما راهبر یک لژیون است و عاشق این است که رهجو‌هایش به ر‌هایی برسند. تنها چیزی که برای راهنما شدن لازم است خواسته‌ی شخص است و بهترین لحظات و دوران زندگی یک شخص راهنمایی است.

خصوصیات من این بود که از گشت و‌گذار خیلی لذت می‌بردم اما به این نتیجه رسیدم که بیشتر از همه جا در کنگره به من خوش می‌گذرد و حال خوش در کنگره است. یک راهنما می‌آید و بهترین لحظات عمرش را در کنگره ۶۰ در جهت خدمت به انسان‌ها وقف می‌کندو از عصاره جان خود می‌بخشد و به خاطر این است که حال او در این مکان خوب است و طبیعتاً نتیجه آن را هم خواهد گرفت و این را هم بدانیم که رهجو‌های قوی می‌توانند یک راهنما را قوی کنند. یک راهنما می‌آید و از خواسته‌های معقول خودش می‌گذرد تا به لژیون خودش برسد و به سایر انسان‌ها خدمت کند.

این هفته، هفته‌ی راهنماست و امروز هم جشن راهنما است و تا الان آیا فکر کرده‌اید که چرا جشن راهنما گرفته می‌شود. در طول یک سالی که به کنگره می‌آییم شاید بخواهیم که از راهنمای خودم تشکر کنیم و بار خودمان را سبک کنیم. با توجه به اینکه راهنما و رهجو هیچ‌گونه ارتباطی در بیرون از کنگره با یکدیگر ندارند آقای مهندس این جشن را تعیین کرده است که کنگره خراب و مسموم نشود. من اگر بخواهم کاری برای راهنمای خودم انجام بدهم در این هفته و در این جشن است و اگر غیر از این باشد کنگره فاسد می‌شود.

حتی افراد خیلی زیادی هستند که برای دریافت جایگاه پهلوانی به آقای مهندس مراجعه می‌کنند که این نشان از انتقال درست و صحیح اموزش‌های جناب مهندس توسط راهنماست. در اولین سی دی که وظایف رهجو است استاد رعد می‌فرمایند: «سلام بر مردی که از قلب‌ها وارد می‌شود و با محبت نسخه می‌پیچد که دیگرانی که در دارالفنون حیات هستند از نسخه پیچی آن عاجزند». راهنما هم برای ما این کار را انجام می‌دهد و ما را به چه نقطه‌ای می‌رساند. این هفته را آقای مهندس گذاشته است که بتوانیم از راهنمایان خودمان تشکر و قدردانی کنیم.

انسان‌هایی که این عمل را انجام می‌دهند قطعاً از بیداری به طرف هوشیاری در حرکتند. امیدوارم که خداوند همیشه این اجازه را به ما بدهد تا بتوانیم انجام وظیفه کنیم. هم حال خوبی برای خود به ارمغان بیاوریم هم نشان بدهیم که راهنمای خود را چقدر دوست داریم و‌ایشان و زحمات‌ایشان را می‌بینیم. وباعث شویم که راهنما بتواند با انرژی مضاعفی که به او می‌دهیم دوباره یک سال انرژی صرف ما کند.

تایپ: مسافر عباد- لژیون مرزبانی
عکس و ارسال خبر: مرزبان خبری
نمایندگی دلیجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .