به نام قدرت مطلق الله
دعوتنامه؛
یک کارت دعوت از طرف خداوند برای بندگانی که خواسته خدمت به مخلوقات خداوند را دارند .
ای بنده من! آماده ای به بندگان دردمند من خدمت کنی بدون مزد ومنت؟ از این به بعد طرف تو؛ من هستم. من تمام این خدمت ها وکمک های تو به بندگانم را خریدارم منِ خدا آیا می پذیری؟
این دعوت از طرف یکی از بندگان شایسته ی من به نام حسین دژاکام به دست شما رسیده که اگر می توانی قبول کنی پیمانی بین من و شما بسته می شود که از این به بعد منِ خدا خریدار تمام خدمتهای صادقانه شما هستم به شرطی که در طول مسیر آگاه باشی که به دردمندانی که آدرس شما را به آنها می دهم یاری برسانی. امیدوارم که قدردان باشند و اگر نبودند از رفتار آنها دلگیر نشوید زیرا در ظلمت و تاریکی درونشان دنبال نقطه روشنی می گردند تا مسیر را برایشان هموار کند تا به سر منشا روشنایی که من هستم برسند و تو چراغ راه باش برای آنها تا برسند به نقطه ومکانی که از آنجا انشعاب یافته اند وبدان که من از آنچه در دل دارید آگاه هستم و می بینم آنچه در دلهای شما می گذرد.((انَ الله بَصیرٌبالعباد))
پیمانی بسته شد که خداوند و تمام نیروهای الهی شاهد این پیمان بودند پس قدر بدانید و شکرگزار باشید وقدر این فرصت را بدانید که تاریخ پیمان مشخص نیست تا چه زمانی فرصت هست.
پیمان بسته شد واین مهر آفرینان شدند دستان خداوند بر روی زمین.
با عرض تبریک و تهنیت به تمام این عزیزان به مناسبت این هفته پر شگون.
لطفاً خود را معرفی کنید واز حس و حال راهنما بودن برایمان بگویید از روزی که پیمان بستید والان که در این جایگاه قرار دارید؟
اگر دوست دارید صحبتی از صمیم دل باتمام رهجوهای کنگره بفرمایید.
واما من راهنما .... صحبتی دارم با .....
.jpg)
راهنما همسفر میترا:
ما بدین در نه پِیِ حشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمدهایم
رهروِ منزلِ عشقیم و زِ سر حدّ عَدَم
تا به اقلیمِ وجود اینهمه راه آمدهایم
سلام دوستان میترا هستم همسفر.
با کمکهای بیدریغ مسافرم در آزمون پذیرفته شدم و در تاریخ ۱۳۹۸/۷/۲۲ از دستان پرمهر آقای مهندس شال راهنمایی را دریافت کردم. حس و حال آن روز قابل توصیف نیست و هر کس خودش؛ باید این حس را تجربه کند؛ اما به قطع که یکی از بهترین حسهاست و من هیچ جایگاه خدمتی را بهاندازه راهنمایی دوست نداشتم و به خاطر خواسته قوی که داشتم راهنما شدم. شروع خدمت شوق و اضطراب داشتم؛ اما بهمرور اضطراب کم شد و جای آن را اشتیاق گرفت. لذت خدمت باعث شده که تا به الآن که ۵ سال و ۵ ماه از شروع خدمتم میگذرد، خسته و بی انرژی نباشم. فراز و نشیبهایی هم در طول این دوره بود که باعث رشد و ارتقای من شد. کرونا شیوع پیدا کرد و لژیونها مجازی شدند که آنهم لطف خودش را داشت. باردار شدم و خدا فرزندی به من عطا کرد که فصل جدیدی از زندگیام رقم خورد. پدرم را از دست دادم که اگر بزرگی و ابهت جایگاه راهنمایی و آموزشهای ناب کنگره و کمکهای استاد امین نبود، زیر بار این غم مچاله میشدم. رهجوهای بسیار خوبی پرورش دادم که باعث عشق و انگیزه در من شدند. درنهایت تا زمانی که کنگره به من اجازه بدهد، من نیز باصداقت خدمت میکنم و از آن لذت میبرم؛ اما من راهنما همسفر میترا با تمامی همسفران سفر دوم صحبتی دارم.
کنگره موهبتی است که؛ باید قدردان آن باشید تا زمانی که ذوق خدمت دارید آن را کور نکنید، همواره در هر جایگاهی که هستید عدالت، معرفت و عمل سالم را سرلوحه کار خود قرار دهید اگر در صراط مستقیم باشید دست های الهی به کمک شما خواهند آمد. هرگز اصل و سنگ بنای کنگره که بر مبنای محبت و احترام پایهریزی شده است را فراموش نکنید و بدانید که جایگاهها تحویل داده میشوند و دیگری جای شمارا میگیرد؛ اما آنچه از شما باقی میماند کردار و گفتار نیک است. شما میتوانید دست های خدا بر روی زمین باشید اگر بخواهید.
هفته راهنما را به آقای مهندس و خانواده محترمشان، راهنمای گرانقدر خودم و مسافرم و همچنین همه راهنمایان بامحبت شعبه تخت جمشید قسمت همسفران تبریک و شادباش میگویم.

راهنماهمسفرسهیلا:
سلام دوستان سهیلا هستم همسفر. من هم روزی که برای دریافت شال راهنمایی به تهران رفتم، حال عجیبی داشتم. وقتی به ساختمان ققنوس رسیدم، دوستانم را که زودتر از من رسیده بودند، آنجا دیدم و کلی خوشحال شدم. جمعیت خیلی زیادی از مسافران و همسفران را دیدم که برای گرفتن شال راهنمایی آمده بودند. اول رفتیم پیماننامههایمان را گرفتیم و امضا کردیم، بعد وارد سالن شدیم. صندلیها را با یک نظم خاص چیده بودند و با هدایت مرزبانان همه در جای خود نشستیم. آقای مهندس دژاکام، خانم آنی کماندار و یک نفر هم بهعنوان دبیر در جایگاه قرار گرفتند. بعد از صحبتهای آقای مهندس، خانم کماندار و آقای دبیر پیماننامهها را به دست گرفتیم و همگی با صدای بلند و روبهقبله در پیشگاه قدرت مطلق عهد و پیمان بستیم که خدمتگزار صادقی برای کنگره و همنوعانمان باشیم. وجودم سرتاسر شور و هیجان بود. همگی بهصف شدیم و یکییکی جلو رفتیم تا نوبت به من رسید، سلام و عرض ادب کردم، خم شدم تا آقای مهندس شال را بر گردنم بیندازد، در پوست خودم نمیگنجیدم خیلی خوشحال بودم. خدا را هزار بار شکر میکردم که آن لحظه برایم اتفاق افتاده بود و من به خواسته خودم رسیده بودم؛ ولی با مسئولیتی جدید و سنگین. سرشار از عشق و انرژی بودم، خیلی حالم خوب بود، دلم نمیخواست جلسه را ترک کنم، منتظر بودم که آقای مهندس شال مسافرها را بدهد و باز برویم خدمتشان برای اینکه نشان پیمان را به روی شال ما بزند که گفتند؛ چون تعداد مسافران زیاد است و وقت کم، دیگر نشان همسفران را خانم آنی کماندار به ما میدهند. خلاصه صف گرفتیم و یکییکی نشان پیمانها را خانم آنی کماندار برایمان به روی شالمان زدند. خیلی روز خوب و پر از خاطره و بهیادماندنی برایم بود. چندین ماه بعد از گرفتن شال بالاخره با اجازه دیدهبان همسفران، ایجنت خانم فاطمه قانع و راهنمای خوبم خانم میترا در تاریخ ۲ بهمن ۱۴۰۲ من هم بهعنوان راهنما در لژیون دهم همسفران نمایندگی تخت جمشید شروع به خدمت کردم. این تاریخ برای من یکی از بهترین روزهای زندگیام هست و خدمت در این جایگاه برای من خیلی شیرین و لذتبخش است و سرتاسر برایم آموزش و انرژی است و از اینکه میتوانم حال یک نفر را با صحبتهایم خوب کنم، خیلی خوشحال میشوم. از خداوند میخواهم کمکم کند تا بتوانم خدمتگزار صادق و خوبی برای کنگره باقی بمانم و بتوانم یار و یاور دردمندان و همنوعان خودم باشم.

راهنما همسفر مریم:
سلام دوستان مریم هستم همسفر.
بهرسم ادب و احترام و تشکر میکنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان و تشکر میکنم از راهنمای خوبم خانم فاطمه شریفی، ایجنت و مرزبانان شعبه تخت جمشید شیراز و اگر از حس و حالم بخواهم بگویم، خیلی خوشحالم که در این جایگاه قرار گرفتم، فقط به خاطر اینکه بتوانم حال یک رهجوی حال خراب را شاد کنم؛ چون خودم یکزمان باحال خراب آمدم و کسانی بودند که من را به روشنایی دعوت کردند و هدفم از راهنما بودن، این بود که خدمت کنم و آموزش بگیرم. قطرهای باشم در اقیانوس که بتوانم در کنگره ۶۰ شخص صادقی باشم و باجان و دل خدمت کنم.
و صحبتی که با همسفران عزیز دارم این است که درراه هدفشان به کنگره ثابتقدم باشند و صبوری کنند و یک فرمانبردار واقعی باشند.

راهنما همسفر فاطمه:
آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است.
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر داوود.
با خواسته قلبی و عشقی که به خدمت در جایگاه راهنمایی داشتم با توجه به بُعد مسافت و اینکه فرسنگها از شعبه دور بودم با جدیت آموزشها را پیگیری میکردم و برای شرکت در آزمون، درسها را میخواندم و در سال ۱۳۹۸ در آزمون شعبه تخت جمشید شیراز شرکت کردم و خداراشکر قبول شدم. در تاریخ ۱۳۹۸/۷/۲۲ با حسی وصفناشدنی، شال راهنمایی را از دستان مبارک آقای مهندس دریافت کردم و ۲۵ مهرماه ۹۸ در لژیون چهارم خدمتم را شروع کردم. حدود پنج سال و پنج ماه هست که در خدمت رهجویان لژیون چهارم شعبه تخت جمشید هستم و از تکتک رهجوها آموزش، عشق و انرژی دریافت میکنم و شاکر خداوند هستم که اذن خدمت به من داده است. در ادامه پنج ماه است که در شعبه لامرد در خدمت همسفران در لژیون یکم هستم.
حس و حال راهنمایی و پیمان این را بیان میکند که در هفته، دوشنبهها و پنجشنبهها ۲۶ الی ۳۰ ساعت با اتوبوس مسیر رفتوبرگشت به شعبه را طی کردن، هیچوقت من را خسته، ناامید و یا کم انرژی نکرد، بلکه روزبهروز حالم بهتر و بهتر و وجودم را سرشار از عشق به خدمت کرد.
حس و حال راهنمایی به نظر من قابل توصیف نیست. حس و عشقی در وجود راهنما هست که توان بیانی برای آن نیست؛ باید با تمام وجود آن را لمس کنید تا بتوانید درکش کنید که چه عشقی در وجود راهنما هست که هیچوقت انرژیاش کم نمیشود و خستگی برایش بیمعناست. درراهنمایی حس و عشقی جریان دارد که با تمام وجودش عشق به خدمت دارد. عشقی بلاعوض و عشق به آموزش دادن دارد برای به حال خوش رسیدن رهجو. عشق به رهجو دارد برای به تعادل رسیدن رهجو. عشق را در نگاه لرزان رهجو دریافت میکند و وجودش از لحظه رهایی رهجو لبریز میشود.
راهنمایی هم عشق است هم مهر.
هم درس هست هم آموزش.
هم سخت هست و هم سهل.
هم آموختن هست هم خدمت.
هم تزکیه و پالایش هست هم آرامش.
هم پیمان هست هم تعهد.
طریقت بهجز خدمت خلق نیست.
به تسبیح و سجاده و دلق نیست.
صحبتی که با همسفران گرامی دارم این است که قدردان مسیری که در آن قرارگرفتهاید باشید و قلبا و عملاً به کنگره، آموزشها و راهنما وصل باشید و بهره کافی ببرید. زمان خیلی کوتاه و زودگذر هست از دست ندهید و فرمانبردار باشید تا به آگاهی و فرماندهی برسید.
هفته راهنما را به آقای مهندس، خانواده محترمشان و همه راهنمایان تبریک عرض میکنم.
با تشکر از شما راهنمایان عزیز که وقت گذاشتید و این مصاحبه زیبا را انجام دادید.
تهیه و تنظیم: راهنما تازه واردین همسفر آمنه
رابط خبری: راهنما همسفر میترا راهنمای لژیون اول
ویرایش: دبیر سایت همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون هشتم)
ارسال:همسفر فائزه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی تخت جمشید
- تعداد بازدید از این مطلب :
346