English Version
This Site Is Available In English

راهنماها به معنای واقعی عاشق هستند.

راهنماها به معنای واقعی عاشق هستند.

جلسه دوم از دور هشتم کارگاههای آموزشی عمومی نمایندگی قشم به استادی مسافر علی نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر پیمان با دستور جلسه (*هفته راهنما*) در تاریخ ۲ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ در محل دانشگاه کنگره ۶۰ آغاز به کار نمود.

         

سلام دوستان علی هستم مسافر، هفته راهنما را خدمت جناب مهندس، راهنماهای سراسرشعب و راهنماهای نمایندگی قشم چه در قسمت مسافران و چه در قسمت همسفران تبریک می‌گویم من امروز در مورد خودم سخن نمی‌گویم، بلکه در مورد جایگاه راهنما صحبت می‌کنم .
در ابتدا از راهنمای تازه واردین می‌گویم، بعد از ۸ سال هنوز صدای او در گوش من است و هنوز مثال‌های که برای من می‌زد را به یاد می‌آورم، جذب مصرف کنندگان و استارت سفر در کنگره با راهنمای تازه وارد است، و این جایگاه به مراتب هم سخت و هم شیرین است و از حساسیت بالای برخوردار است ، صحبت در مورد جایگاه راهنما، استاد، رب و کسی که به انسان درس یاد می دهد کار بسیار سختی است. جناب مهندس گفتند در کلام الله آمده است وعده خداوند دروغ نیست و کسی که به بنده‌های من کمک کند من هم کمکش می‌کنم و دستش را می‌گیرم و در همه حال مراقبش هستم، خیلی وقت‌ها فکر می‌کنم من نباید الان این جا می‌بودم و یک سری موفقیت‌ها را کسب می‌کردم ولی پازل را که کنار هم می‌چینیم می‌بینم که همه این‌ها به لطفا خداوند و کنگره است که اتفاق افتاده است.
در جزوه راهنما و راهنمای آمده است کسانی که عدالت حضرت علی، صبر ایوب، مهر و گذشت و تفکر رسول اکرم و شهامت امام حسین را ندارند به سراغ کار دیگری بروند، وقتی آدم این را می‌خواند یک ترس و واهمه‌ای به جانش می‌افتد، من به خاطر همین جمله سال‌ها از امتحان راهنمای فرار می‌کردم و همیشه برای امتحان ندادن بهانه می‌آوردم چون که جایگاه راهنما برای من خیلی بزرگ بود ولی آقای سلامی در قشم به من گفتند؛ نافرمانی نکن وظیفه ما این است که به جامعه کمک کنیم و اگر قسمت باشد حتما راهنما می‌شوی در جهان‌بینی می‌خوانیم که ترس تفکر را می‌خورد و اگر ترس داشته باشی نمی‌توانی پیشرفت کنی و من امتحان دادم و به لطف خداوند قبول شدم و از روزی که قبول شدم کارها پیچیده تر و لذت بخش تر شد، شخصی که کمک می‌کند یک رهجو به رهایی برسد وقتی که خدمت جناب مهندس برای رهایی حاضر می‌شود واقعاً چه چیزی می‌تواند جای آن را بگیرد و چه حسی را تجربه می‌کند، این حرف‌ها را تا تجربه نکنی برای آدم مبهم است، این حس غیر قابل وصف است و نمیتوان در وصف آن کلمه‌ای پیدا کرد ؛ برداشت من به این صورت است که راهنماها به معنای واقعی عاشق هستند و برای او فرقی نمی‌کند که رهجو مسلمان است یا مسیحی، راهنما مثل باران است مثل خورشید است و فرقی نمی‌کند شخصی که در لژیونش است چه کسی است، شاید حتی اسم واقعی آن رهجو را نداند و چقدر رهجو برای راهنما مهم می‌شود و این فقط از عشق سرچشمه می‌گیرد .
امیدوارم خدا کمک کند تا آخر عمر در کنگره حضور داشته باشم و خدمت کنم، من در ۲۳ سالگی وارد کنگره شدم و سابقه چندین بار خودکشی داشتم روزی که وارد کنگره شدم با تنفر و کینه به آدم‌ها نگاه می‌کردم و می‌گفتم این‌ها دروغ می‌گویند، ولی راهنمایم را می‌دیدم که با عشق پذیرای من شد تا من به رهایی رسیدم و یک روز راهنمای من به من گفت تنها راه جبران و تشکر این است که در آزمون قبول شوی و راهنما شوی .

 

ویرایش و تایپ : مسافر پیمان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .