English Version
This Site Is Available In English

سرزمین نور

سرزمین نور

همسفر زهرا
این‌که چگونه به این مسیر کشیده شدم را نمی‌دانم، فقط می‌دانم با دلی خسته پای به این مکان مقدس نهادم و با قلبی پر از درد آمدم، اما هر بار نوری از ایمان، امید و سرزندگی در وجود من به تلاطم آمد، روح و روان من زنده شد و از عشق به زندگی و زیبایی‌هایش سرشار شدم.
با تشکر از راهنمای مهربان و دلسوزم که راه را برای من نمایان نمود و نور امید را در قلب من روشن ساخت.
این هفته را به استاد دژاکام و خانواده محترم ایشان و تک‌تک راهنمایان کنگره۶۰، تبریک می‌گویم و خداوند را هزاران بار شکر می‌کنم که من را در مسیر سبز کنگره۶۰، قرار داد انشالله که بتوانم خدمتگزار خوبی برای این مکان مقدس باشم.

همسفر زهرا 
ای آغاز بی‌پایان، ای وجود بیکران، تو را سپاس، ای والا مقام، ای فراتر از کلام تو را سپاس، ای که هم‌چون باران بر کویر خشک اندیشه‌ام باریدی تو را سپاس، تورا به اندازه تمام مهربانی‌هایت سپاس، ای تویی که با دستان پر عطوفت، گل‌های علم و ایمان را در گلستان وجود می‌پرورانی و شهد شیرین دانش را به کام تشنگان می‌ریزی، تو را ای راهنما به وسعت نامت سپاس می‌گویم.
روزی بود که من وارد تاریکی‌ها شده بودم، از زندگی ناامید بودم، درون من پر از خشم، نفرت و عصبانیت بود، خداوند مهربان دستان من را گرفت و از آسمان برای من فرشته‌ای بر روی زمین فرستاد؛ این فرشته‌ی زمینی من را زیر بال و پر خود گرفت و همانند یک مادر مهربان و دوست داشتنی پرورش داد.
گفتم: ناامید هستم، گفت: خدابزرگ است دلت را به خدا بسپار، گفتم: خسته و عصبانی هستم گفت: صبوری کن، هرچه گفتم: این فرشته مهربان من را با صبوری آموزش می‌داد.
او خود مانند شمع سوخت تا درس عشق و زندگی را به من بیاموزد؛ دوباره جان گرفتم و وارد نور و روشنایی‌ها شدم.
استاد و راهنمای عزیزم خانم فاطمه با وجود شما، دوباره متولد شدم و با عشق زندگی می‌کنم؛ برای تمام زحمات گرانبهای شما بی‌نهایت کمال تشکر را دارم و این روز مقدس را به شما راهنمای عزیز و مهربان تبریک می‌گویم.
تنها دارایی من برای شما، دعای خیری است که می‌توانم بدرقه راهتان کنم؛ دستان پر از محبت شما را می‌بوسم و بهترین‌ها و زیباترین‌ها را برای شما از خدای منان خواستارم، دوستت دارم.

همسغر نسرین 
هفته راهنما را در رأس به استاد بزرگ، مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان و تمام راهنمایان کنگره۶۰، به‌خصوص راهنمای عزیز خود خانم فاطمه تبریک می‌گویم.
قلم را به دست می‌گیرم و با تمام وجود به توصیف زیبایی‌های کرامت می‌پردازم، اما گویا قلم هم مانند من در برابر خوبی‌ها و زیبایی‌هایت قاصر و مات می‌ماند، مروری بر خاطرات می‌کنم و برگه‌های زندگی‌ام را ورق می‌زنم.
شب‌ها و روزهایم تاریک بود و به زندگی هیچ امیدی نداشتم، در چنین حالی آمدی و با آمدنت، چراغی در دست گرفتی و من را به سرزمین نور، عشق و ایمان هدایت کردی، امید را دوباره به زندگی‌ام هدیه دادی، هم‌چون شمع سوختی تا من ساخته شوم؛ مانند آموزگار، عشق را سرمشق زندگی‌ام کردی و به من آموختی چگونه زندگی کنم؛ آمدی و با آمدنت روح تازه‌ای در جان من دمید.
خانم فاطمه، عزیزتر از جان راهنمای باعشق و دوست داشتنی این روز را که مقدس‌ترین روز است به شما تبریک می‌گویم، امیدوارم رهجوی خوبی برای شما و کنگره۶۰، بوده باشم.

نویسندگان: همسفر زهرا،‌ همسفر زهرا،‌ همسفر نسرین،‌ رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون شانزدهم)
ویرایش: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم) دبیر سایت
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر شفیعه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شفا مشهد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .