راهنما الگویی تمام عیار برای رهجو است

ساعت‌هاست که می‌خواهم شروع به نوشتن کنم؛ اما کلمات برای بیان احساساتم کم آورده‌اند انگار آنان هم به من می‌گویند با ما نمی‌توانی آن‌طور که شایسته افراد بزرگ است سپاسگزاری کنی. آری؛ قطعاً در قالب کلمات نمی‌توانم این هفته بزرگ را به بزرگوارانی که به لحظه‌لحظه زندگی‌ام نور و امید بخشیده‌اند را تبریک بگویم؛ اما امیدوارم کلامم من را همراهی کند.

مدت‌ها بود در دل کابوس‌ها گم شده بودم، نه می‌توانستم بیدار شوم و نه قدرت ادامه داشتن داشتم، وقتی که هر شب ترس‌ها، ناامیدی‌ها و احساس ضعفی که نسبت به زندگی‌ام داشتم من را در قالب کابوس‌هایی ترسناک دنبال می‌کردند و من از خداوند راه نجاتی طلب می‌کردم، فرشته‌ای در قالب انسان تمام راه نجات من شد، انسانی با عنوان راهنما با شالی نارنجی که شد تمام امید من برای ادامه دادن، برای بیدار شدن و جنگیدن برای بهتر کردن زندگی‌ام‌، زندگی ویران شده‌ای که با دستان خود آن را به سوی تاریکی و تباهی می‌کشاندم.

اما دقیقاً زمانی که در حال سقوط بودم دستانی پر از عشق و محبت من را از لبه پرتگاه بالا کشید و در آغوش خود پناه داد و من در آن آغوش مدت‌هاست آرام گرفته‌ام نه خبری از کابوس‌ها است نه خبری از ناامیدی، در آن آغوش رشد کردم بزرگ شدم و بار دیگر زنده شدم؛ شاید تا آن زمان گمان می‌کردم عشق و محبت فقط مختص مادران است؛ اما من در جایی دور از آغوش مادرم کسی را پیدا کردم که نه تنها عشق خالص بود؛ بلکه الگویی تمام عیار بود برای منی که نابالغ بودم.

راهنما کلمه‌ای که تا آخر عمر چراغ راه من خواهد بود. آرزو، آری آرزو‌های زیاد داشتم؛ اما در کنگره‌۶۰ آموختم خواسته داشته باشم و در راه رسیدن به خواسته‌های خود تماماً فرمان‌بردار راهنمایی باشم که تمام وجودش سراسر عشق و محبت به من است. تمام خواسته‌های من خلاصه شد در بودن کنار راهنمایم در رضایت ایشان از من و در سپاسگزاری از ایشان، آری آرزوهایم در یک کلمه گنجانده شد و آن هم خانم آرزوی عزیزم راهنمای بزرگوار و مهربانی که مدت‌ها برای حضور من و برای بهبود روح دردمند من تلاش کردند.

کلمات برای بیان احساساتم یاری‌‌ام نمی‌کنند؛ اما من می‌نویسم شاید کمی فقط کمی بتوانم حال درونی خود را بیان کنم، خانم آرزوی عزیز با تمام قلبم از شما بابت زحمات بیکران و بی‌وقفه‌تان سپاسگزار هستم و امیدوارم همان‌طور که با دستانی مهربان من را از دل کابوس‌های دردناک بیرون کشیدید روزی من نیز چراغ راه دیگری باشم.

نویسنده: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون یازدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر نفس رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون یازدهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی امام قلی‌خان