English Version
This Site Is Available In English

دلنوشته بسیار زیبای مسافر ذبیح‌اله

دلنوشته بسیار زیبای مسافر ذبیح‌اله

💫 خنده هایی که اکنون بر چهره من و خانواده‌ام نقش می‌بندد...

    وقتی حالت چهره به نحوی می شود که گویی داری می‌خندی؛

شاید قبلاً هم این حالت به ما دست می‌داد؛ ولی فقط در *صورت* بود و هیچ درکی از سیرت و عمق شادی نداشت، در نتیجه خیلی زود از میان رخت برمی‌بست و دوباره غم و اندوه و اشک و ناراحتی...

 دندان قروچه های دخترم، ناخن جویدن های پسرم، بغضِ در گلو مانده همسرم..

   آه  

نمی دانم من آمدم در مسیر شما یا اینکه شما... 

یا اصلاً اینطور بود که امواج گردباد عشق و محبت در قالب جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰ ما را به هم رساند.

 

آن هم چه نیکو رساندنی، بله حتماً همین گونه است که حقیقت زیبایی و شادی امواج عشق به خواست خالق آن و در قالب گفتار و کردار راهنما به من و ما دمید

 و تنِ خسته و خویشِ پژمرده مرا با یکدیگر همنوا نمود که فریاد زنم خدایا شکرت بابت همه اتفاقات خوبی که در زندگی من و به دست برگزیده ترین بندگانت جاری نمودی.

راهنمای عزیزم دوستت دارم.

 

هفته گرامیداشت راهنما بر شما و تمام راهنماهای گرانقدر کنگره ۶۰ پرشگون باد.

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .