انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت
آقای مهندس در سیدی مسیر میفرمایند؛ زندگی بر پایه سه محور پایهگذاری شده؛ خواست، تقدیر و فرمان الهی. تقدیر؛ نامه پیشین ما انسانها است که در مسیر نمایان میشود و ما به یاد نداریم؛ مانند چکپولی است که برای تاریخ یک ماه بعد امضا شده و باید پرداخت کنیم؛ یعنی هر آنچه را کاشتهایم همان را برداشت میکنیم خواه خرمای شیرین باشد، خواه حنظل تلخ باشد؛ وقتی در مسیر با تقدیر روبهرو میشویم، نشانهاش این است که به هر در میزنی باز نمیشود؛ ولی بعضی مواقع به در نزده باز میشود. همه ما از آغاز خلقت تا خلق دیگری در گردش و چرخش هستیم؛ یعنی رهسپار شدن در حیاتهای متفاوت و تبدیل شدن؛ چون ما در هستی مرتب در حال تبدیل، تغییر و ترخیص هستیم ولی آیا تبدیل یک شب اتفاق میافتد؟ خیر بلکه برای یک تبدیل صحیح باید تغییرات اندکاندک صورت گیرد؛ یعنی مراحل باید پشت سر هم طی شود و از یک سری کاتالیزورها رد بشویم به عنوان مثال یک بچه نه ماه زمان میبرد تا به دنیا بیاید، پس پارامتر زمان هم اینجا خیلی نقش مهمی دارد. آقای مهندس میفرماید؛ یکی از مسائل حیات خود حیات است، زندگی و بودن در آن هم گوارا و هم ارزشمند است گاهی خوردن یک لیوان چای در کنار عزیزانت و گاهی . . .
همه ادیان آمدند تا انسانها را تغییر دهند تا تبدیل به انسانهای آگاه و متعادل شوند و این ساختن انسان مسیری را میطلبد که با تغییر و تبدیل با استفاده از وسایل و ابزاری به مقصدی خوش منتهی شود و ما نیازمند مثلث دانایی هستیم و اما عامل بسیار مهم در مسیر تبدیل شدن محبت است. پایه محبت معرفت، شناخت و آگاهی است. انسان نمیتواند همه را دوست بدارد؛ بلکه بایستی اول دانش و معرفت محبت را کسب کنیم که چرا من باید همه را دوست بدارم؟ گاهی وقتها محبت وجود دارد ولی خنثی است و گاهی هم جای محبت را تنفر میگیرد و شخصی پیدا میشود و یک ویروس میسازد و باعث نابودی هزاران آدم میشود که ریشه در دانش منفی دارد نه دانش مثبت. دانش مثبت پایانش محبت است؛ زیرا از تقوای الهی سرچشمه میگیرد و سازندگی در بردارد. این سازندگی را میتوان در کنگره به روشنی نظاره کرد.
ساختار کنگره مثبت است؛ چون آقای مهندس از محبت وارد قلبها میشود و میفرمایند؛ هر کس از این در، آمد نانش دهید، از ایمانش مپرسید؛ چون اگر قرار بود کسی را از در برانیم اکنون به این ساختار عظیم دست پیدا نمیکردیم. در میان ما انسانها و تمامی جهانها نیرویی بسیار و قوی حاکم است که همه را به هم متصل میکند و آن امواج عشق یا همان نیروی الهی است که اگر نبود ما در فضا معلق بودیم و در یکجا متمرکز نمیشدیم تا سینهی من و تو محبت موج میزند، برای همین نوشتههای من به دل شما مینشیند. محبت یعنی یک زبانی، حرف هم را فهمیدن، همدل بودن و همه را دوست داشتن. میدانم تو در جمع تنهایی؛ ولی یاران در راهند تا تو را از تنهایی دریابند.
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر آذر (لژیون هشتم)
رابطخبری: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر آذر ( لژیون هشتم)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون سوم) دبیرسایت
نگهبانسایت: همسفر راحله رهجوی راهنما همسفر آذر (لژیون هشتم)
همسفران نمایندگی رودهن
- تعداد بازدید از این مطلب :
57