درود بر تو ای گوهر گرانقدر کنگره ۶٠ زاهدان، آقاجواد عزیز
قلم در دست گرفتم که دل نوشتهای بنویسم در وصف راهنمای عزیز و بزرگوارم.
روزی که همه درها رو به روی خود بسته دیدم و دیگر توان جنگیدن با دیو بدهیبت اعتیاد را نداشتم خداوند به من نظر کرد و کنگره را درراه من قرار داد. روزهای اول حتی نمیدانستم کجا هستم و چه میکنم...
تو باعلم ودانشی که داری طراوت خاصی به این بدن های خواب ونا آگاه ما بخشیدی، شما باعث شدی تا ما از زندان تاریکی ظلمت جهل ونادانی به سوی روشنایی ونور وعلم ومعرفت راه یابیم. شما به عنوان یک استاد دلسوز هيچگاه دست پر مهر و محبت و مملو از امیدت را از سر ما برنداشتی و شب و روز به راه درست و صراط مستقیم هدایتم کردی. به ما آموختی که چگونه با تفکر و حرکت از حالت سکون خارج شویم و برای اعتياد نقطه پایان بگذاریم وسرآغاز خطی دیگری راشروع کنیم. من رهجو، محمدنصیر باتمام وجودم از شما تشکر وقدردانی میکنم.
نگاه پرمهر ومحبت قدرت مطلق همواره در زندگیتان ساری وجاری باشد.

مسافر محمدنصیر ، رهجوی لژیون یکم ، راهنما آقای جواد
- تعداد بازدید از این مطلب :
101