English Version
This Site Is Available In English

بین من و راهنما فقط محبت است

بین من و راهنما فقط محبت است

جلسه اول از دوره چهارم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی محمدی‌پور قم با استادی راهنما مسافر مهدی، نگهبانی مسافر حامد و دبیری مسافر روح‌الله با دستور جلسه «هفته راهنما» پنج‌شنبه 2 اسفند‌ ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به‌ کار کرد.

سخنان استاد:

خدا را شاکرم که یک بار دیگر اجازه داد تا در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم و آموزش بگیرم. از ایجنت محترم و گروه مرزبانی تشکر می‌کنم و خداقوت می‌گویم بابت آماده‌سازی سالن برای جشن راهنما. تبریک ویژه‌ای دارم به تمام راهنمایان شعبه، چه در قسمت مسافران و همسفران، و همچنین به دوستانی که در آزمون راهنمایی قبول شدند. ان‌شاءالله که شالشون را از دستان پرتوان جناب مهندس دریافت می‌کنند و لژیون خود را برقرار می‌سازند.
خب، اولین تبریک را خدمت استاد راهنمای بزرگ و خانواده محترمشان و همچنین تمام دیده‌بانان و راهنمای عزیز خودم، آقای سعید نمکی و آقای آقایی و رهنمای لژیون خود، آقای مهران عزیز عرض می‌کنم. امیدوارم تمام آموزش‌هایی که در کنگره 60 می‌گیرم را بتوانم به‌کار ببرم. تمام آموزش‌هایی که در کنگره 60 وجود دارد، شامل راهنماها و جشن‌های مختلف است؛ همه‌ی این‌ها آموزش‌هایی است برای من، مهدی، که این‌ها را یاد بگیرم، ببینم و در جامعه و خانواده‌ام به‌کار ببرم.
راهنما در کنگره 60 با دیگر جاها متفاوت است. کسی می‌تواند راهنما شود که با روش دی‌اس‌تی به درمان رسیده و پارامترهایی را گذرانده باشد. او هم خدمت می‌کند و هم در آزمون کمک راهنمایی قبول شده است و شرایط نرمالی در شعبه دارد. باید به چندین نکته توجه کنیم تا بتوانیم شال راهنمایی و اجازه لژیون زدن را بگیریم. بسیاری از دوستان در گذشته آمده‌اند، آزمون را قبول کرده‌اند و شال هم گرفته‌اند، اما نتوانسته‌اند لژیون بزنند.
بیایید حواسمان باشد و بدانیم که خداوند به هر کسی اجازه خدمت در این جایگاه را نمی‌دهد. من هرچقدر هم شاکر خداوند باشم بابت این خدمتی که به ما داده، کم است. می‌گویند شکر نعمت، نعمتت افزون کند و کفر نعمت از کفت بیرون کند. باید بدانم که در کنگره 60 چه چیزهایی را از من گرفته‌اند و در قبالش چه نعمت‌هایی به من داده‌اند. همه ما می‌دانیم که در گذشته چه اتفاقاتی افتاده که الان توانسته‌ایم به اینجا برسیم. یک صندلی رایگان به من مهدی داده‌اند و هیچ چیزی از من نپرسیدند. اما از من خواسته‌اند که گوش به فرمان راهنمایم، مرزبانان، ایجنت محترم و پیشکسوتم باشم و چیز زیادی از من نخواستند.
اگر خودم را رهجو بدانم، باید لباس سفید بپوشم، بدون تأخیر در جلسه حضور داشته باشم، در پارک حضور داشته باشم، اوتی را به وقت خودم بخورم، در هر سه جلسه هفته حضور داشته باشم و سی‌دی‌هایم را بنویسم و گوش به فرمان جناب مهندس باشم. صراط مستقیم را راهنما بدون هیچ چشم‌داشتی به من نشان می‌دهد. چنین چیزی به‌صورت رایگان در اختیار من قرار داده شده است.
در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که عصا را از کور می‌دزدند. بیایید کمی فکر کنیم که چه افرادی به ما خدمت می‌کنند، آن هم با محبت. محبتی که دانش کنگره 60 است و جناب مهندس در اختیارش قرار داده است. اگر من رهجو هستم، یک راهنما دارم. جناب مهندس می‌گویند من راهنما دارم و من، مهدی، می‌گویم راهنما دارم. چه در کنگره 60 باشم یا نباشم، حواسم را باید جمع کنم. اگر این را فراموش کنم، یعنی ناشکری کرده‌ام و برمی‌گردم به جایی که بوده‌ام.
اگر این شال را دارم و دارم خدمت می‌کنم، وظیفه‌ام را انجام می‌دهم. پس من رهجو هم وظیفه‌ای دارم نسبت به خودم که کارم را درست انجام دهم تا راهنمای من از من راضی باشد. راهنما چیز زیادی از من نمی‌خواهد. سه جلسه در مورد راهنما صحبت شده است و امیدوارم آن‌هایی که فراموش کردند یا در جشن راهنما در شعبه حضور نداشتند، حتماً خدمت راهنمایشان برسند و با زبان و پاکت قدردانی کنند.
اینکه ما در مقابل راهنمایمان قرار می‌گیریم و می‌گوییم: "آقا، من عاشقتم، آقا، من کوچیکتم"، نیاز ندارد. یک آقا می‌خواهد که سفر کند. من به بچه‌های لژیونم می‌گفتم که اگر کسی این‌ها را گفت، برو 50 تومان کارت بکش تا دفعه بعدی این‌ها را به زبان نیاوری.
امیدوارم که بتوانیم قدر راهنمایمان را بدانیم. بین من و راهنما فقط محبت است و همین. اجازه می‌خواهم که پیشاپیش ماه رمضان را تبریک بگویم. ماه خیلی قشنگی است. همه ما باید به حرف راهنمایمان گوش کنیم، مخصوصاً سفر اولی‌ها که راهنما بگوید چه کاری انجام بدهند. هرکسی برود پیش راهنمای خودش. من اینجا نمی‌توانم هیچ صحبتی در مورد رهجوی کسی بکنم، فقط این را می‌دانم که ما به بهترین شکل در کنگره 60 افطاری داریم با وسایل خوب. جناب مهندس هفته پیش اعلام کردند: ایجنت محترم بهترین وسیله، بهترین برنج، بهترین روغن، بهترین گوشت و هر چیزی که فکر کنید بهترینش را می‌آورد.
پس یک چیزی باید پشت این باشد که این بهترین‌ها انجام بگیرد. فرقی هم نمی‌کند همسفران چه مسافران؛ همه ما وظیفه داریم این صندوق را حمایت کنیم. چون اگر به خانه خودمان برویم و چیزی نبریم، همسر ما می‌تواند چیزی درست کند؟ قدیمی‌ها گفتند: "بی‌مایه فطیر است". باید به نحو احسن این سبد را حمایت کنیم. مرزبان‌های محترم سبد را بیرون گذاشتند و من اولین نفر خودم انجام وظیفه کردم و باز هم انجام می‌دهم. وظیفه من است و خودم سر این سفره می‌نشینم و جای دوری هم نمی‌رود.
این ماه، ماه خیلی خوبی است؛ ماهی است که روش دی‌اس‌تی در این ماه به جناب مهندس الهام شد. من همیشه سپاس‌گزار جناب مهندس و این راه و این متد و خانواده محترمشان و تمام خدمتگزاران هستم.

تهیه و تنظیم: گروه سایت مسافران شعبه محمدی‌پور قم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .