زندگی ما بر مبنای سه محور استوار است. بعضیها معتقدند که زندگی جبر است و تا زمانی که خداوند امر نکند، برگی از درخت نمیافتد و همه چیز بر پیشانی ما نوشته شده است. بعضی بر این باورند زندگی اختیار است. ما در کنگره اعتقاد داریم که زندگی بر پایه جبر، اختیار و فرمان الهی است. تقدیر، نامه پیشین است. تقدیر یعنی چیزی که قبلاً کاشتهایم. خواست به عهده ما است و تقدیر هم مربوط به گذشته ما است؛ ولی یادمان نیست. فرمان الهی هم در اختیار ما نیست.
از اول خلقت تا یک خلق دیگر، ما بودهایم و هستیم و همه در گردش و چرخش هستیم که این گردشها و چرخشها تبدیل را انجام میدهند. یکی از اهداف خلقت، خودِ حیات است. بودن در حیات و لذتبردن از حیات، مسئله خیلی مهمی است.
در هستی مرتب تغییر، تبدیل و ترخیص صورت میگیرد. پایه و اساس جهان خلقت بر این مبنا است و دائماً در حال تبدیل است. هیچچیز در جهان خلقت از بین نمیرود. خلقت، انرژی و نیروهایی که پرورش داده را لازم دارد و بهخاطر حیات، ارتقا و بهرهبرداری آنها را از دست نمیدهد.
تا زمانی که تبدیل انجام نگیرد، هیچ اتفاقی نمیافتد. هر تبدیلی برای خود، مراحل و شرایطی دارد. برای هر تبدیلی یک زمان خاص داریم. یعنی بدون گذراندن آن زمان نمیتوانیم در آن تبدیل انجام دهیم. مثلاً برای درمان اعتیاد ده ماه زمان لازم است. هر چیزی بخواهد تبدیل شود چند پارامتر نیاز دارد. مانند: شرایط تبدیل، زمان تبدیل، عناصر تبدیل، هدف از تبدیل، دانش تبدیل و... یک عامل بسیار مهم برای تبدیل وجود دارد و آن ایجاد محبت است. محبت میتواند تغییر و تبدیل را به وجود آورد. پایه محبت، معرفت است و معرفت به مفهوم دانایی است. دانایی نیز شامل تجربه، آموزش و تفکر است. اگر دانش مثبت باشد که میشود تقوا و از آن محبت به وجود میآید. اگر منفی باشد، میشود فجور که از آن نفرت به وجود میآید. دانش منفی مانند ساخت بمب شیمیایی است.
ما سه حالت داریم یا محبت هست یا محبت نیست، یعنی خنثی هستیم و یا محبت نیست و بهجای آن نفرت هست. جایی که بین انسانها محبت باشد، آنجا ارتقا و سازندگی است. معلمی که به شاگردانش محبت دارد، چه شاگردانی پرورش میدهد؟ یا اگر به شاگردانش نفرت داشته باشد، چه شاگردانی تربیت مینماید؟ بهخاطر اینکه پایه محبت در کنگره وجود دارد، ساختارها به وجود آمدهاند. هرکسی وارد کنگره میشود، بدون توجه به شغل و درآمد و دینش به او کمک میکنند که به درمان برسد. خدمات کنگره کاملاً رایگان هستند. اگر اینطور نبود، هرگز به نقطهای که امروز قرار گرفته، نمیرسید. برای تبدیل باید محبت در جریان باشد و این محبت است که ما را دور هم جمع کرده است.
نیروی الهی که همه ما را به هم نزدیک میکند، همان امواج مطبوع الهی و امواج عشق هستند. چیزی که باعث شده ما انسانها از تنهایی رها شویم، محبت است. بعضی از انسانها در خلأ هستند. همه چیز دارند؛ ولی کسی دوستشان ندارد و کسی را هم دوست ندارند، آوارهاند. بین هزاران نفر هستند؛ ولی تنها هستند. وقتی محبت است، ارتباط هست و آن موقع زبانها و دیدنها یکی میشود. گاهی همه فارسی صحبت میکنند؛ ولی حرف هم را نمیفهمند. اینکه چه زبانی صحبت میکنیم، مهم نیست؛ مهم آن است که در درونمان چه هست. وقتی محبت باشد؛ اگر دردمندی مشکلی دارد، دردش را حس میکنیم و سعی میکنیم کمکش کنیم. بعضی انسانها جاهل هستند و مرتب برای خودشان دشمن درست میکنند و همه را ناراحت میکنند. ما در کنگره محبت را یاد میگیریم. انسانها فطرتاً مثبتنگر هستند و محبت و عشق را دوست دارند.
در کنگره درون انسانها را به خودشان آدرس میدهیم تا خودشان را پیدا کنند. خیلی از انسانها گم شدهاند. وقتی انسانها خودشان را بشناسند، در دگرگونیشان اثر بسیاری دارد. یعنی از یک انسان بههمریخته و نامتعادل به یک انسان کاملاً متعادل تبدیل میشوند؛ زیرا نشانی خودشان را پیدا کردهاند و جایگاه و ارزش خودشان را درک کردهاند.
نویسنده: همسفر زهرا رهجو راهنما همسفر انسیه (لژیون پنجم)
ویرایش: همسفر سمیه
ویراستاری و ارسال: همسفر راضیه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی عطار نیشابوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
218