نوشتن برای مردان و زنانی دشوار است که عمر خود را وقف جان بخشیدن به کسانی می کنند که آخرین کور سوی امید در زندگیشان در حال خاموش شدن است. چقدر انسانهایی که می خواستند آنقدر مواد مخدر مصرف کنند تا بمیرند. چقدر انسانهایی که عشق و آمال و آرزوهایشان رفت و حالا زندگی در جریان خود تداوم میابد. هر کس مصرف می کند هزار و یک توجیه دارد و اطرافیان دنبال مقصر. ما نیز تافته جدا بافته نبودیم. همه راهها را رفته بودیم . همه قرص ها و شربتها ، همه کمپ ها و سقوط آزادها. تا اینکه دستی الهی دست ما را گرفت و با کنگره آشنا کرد. در قعر ظلمات به کنگره آمدیم.
راهنمای عزیز... از تو آموختم که حرکتها با تفکر آغاز می شود. اما تنها یک جا مهندس این راهنمای بزرگ همه ما ، به ما آموخت که عقل را کنار بگذاریم و فقط و فقط با حس تو را انتخاب کردیم. این اولین و آخرین باری بود که آنچه حس ما گفت انتخاب کردیم.
با تو شروع به سفر کردیم . پایین و بالای هر سفری که سفر ما هم مستثنی نبود. اما تو پای تک تک ما ایستادی. هر که کج رفت چون شمع آنقدر سوختی تا دوباره به صراط مستقیم برگردد. هر که رفت و نیامد داغی شد بر دل تو . هر که رها شد بالی شد در بیکران برای تو . یک تنه کوله بار این سفر را به دوش کشیدی ، یک تنه شمع شدی و سوختی تا نسوزیم تا نوری باشی در مقابل این راه .
چگونه تشکر کنیم؟ چگونه قدر دان تو باشیم تو که تجلی گر جمله معروف مهندس هستی که گفت در تلاش و کوشش چنان باشید که مردگان را زنده گردانید که اگر یک نفر را به زندگی برگردانید انسانیت را به زندگی برگردانده اید .
راهنمای عزیزم . در ناکجا آباد همسفران تو را منتظرند اما دست ما را هم بگیر . که همسفران در آن مکان لایتناهی آنچنان ظرفهای تهی را شکسته اند و با ارابه های آتشین از روی این ظرفها گذر کرده اند که پیامبرانی از جنس خودت به حال تو غبطه خواهند خورد.
با آرزوی طول عمر و سلامتی برای راهنمای عزیزم و تبریک هفته راهنما .
به قلم : مسافر محمد ( لژیون 23 )
ارسال : مسافر مهدی
نمایندگی میرداماد اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
140