English Version
This Site Is Available In English

راهنما، عاقلی‌ است که عاشق شده

راهنما، عاقلی‌ است که عاشق شده

چهارمین جلسه از دوره شصت و دوم از سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران نمایندگی خلیج‌فارس بوشهر با استادی مسافر علی، نگهبانی مسافر هادی و دبیری مسافر ناصر با دستور جلسه «هفته راهنما» روز سه‌شنبه 30 بهمن‌ماه 1403 ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان علی هستم یک مسافر.
سپاسگزار خداوند هستم بابت نعمت سلامتی، هفته راهنما را به اولین راهنمای کنگره ۶۰ جناب آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان، جناب استاد امین و به همه راهنمایان کنگره ۶۰ در سراسر کشور و همچنین به راهنمایان عزیر نمایندگی خلیج‌فارس بوشهر که دارای عناوین مختلف مثل تازه واردین، راهنمایان دی اس تی و ... تبریک عرض می‌کنم انشاالله رنگ شال‌های گوناگون که هر کدام در کنگره مسئولیتی را به عهده خواهند داشت به جمع  ما اضافه شوند تا بتوانیم شعبه‌ای قدرتمند داشته باشیم و  بتوانیم به سایر انسان‌های دردمند کمک کنیم.

به عزیزانی هم که در آزمون سراسری راهنمایی کنگره ۶۰ قبول شده‌اند تبریک می‌گويم، البته شرط راهنمایی بستن پیمان است، بعد از بستن پیمان وارد این جرگه می‌شويد و عشق بازی‌ها از آن موقع  شروع می‌شود، هرچند که همین الان هم این بازی شروع شده است و گره‌ها می‌آید که باید بتوانید این گره‌ها را باز کنید و خیلی هم لذت‌بخش است.

امیدوارم نهایت لذت را از این مرحله‌ای که در آن قرار گرفته‌اید ببرید و بهره لازم را دریافت کنید و سعی کنید که قدر این جایگاهی را که به دست آورده‌اید را بیشتر  بدانید.

جناب مهندس می‌فرمایند ما به صفات انسان‌ها باید توجه‌ کنیم  و هیچ کاری به ذات آن‌ها نداریم؛ ببینید انسان‌ها  چه کاری انجام می‌دهند، مثلا  چه دلیلی می‌تواند وجود داشته باشد که یک انسان  از اینجا چهارصد کیلومتر حرکت می‌کند تا خودش را برای خدمت به لامرد برساند.

چه چیزی باعث می‌شود که این مسیر چهارصد کیلومتری را جهت برگزاری جلسات و کمک کردن به یک فردی که نیاز دارد به او کمک بشود تا به رهایی برسد یا مثلاً در تایباد که لب مرز و جایی است که در آن‌جا بزرگترین محموله‌های مواد مخدر آن‌جاست؛ چه چیزی باعث می‌شود تا افراد بروند آن‌جا و لژیون بزنند برای کمک به سایر انسان‌های دردمند و نیازمند تا بتوانند به رهایی برسند.

وقتی بخواهید حسابگرانه نگاه کنید می‌بینید که اصلا با عقل جور در نمی‌آید و اصلا ارزش مادی ندارد، مگر اینکه از روی  عقل آمده باشید و این کار را انجام بدهید، آن هم عقلی که عقل معاش و عقل معاد نباشد و این همان عقلی است که جناب مهندس می‌فرمایند ما همه دیوانه هستیم، راهنمایان کنگره ۶۰ دیوانه هستند و اگر دیوانه نباشند که چنین جاهایی پا نمی‌گذارند که بخواهند در چنین جاهایی خدمت کنند ولی یک راهنما با عقلش این کار را انجام می‌دهد هرچند که از نظر دیگران  این کار دیوانگی است.

راهنمایی که چنین کاری را انجام می‌دهد دیوانه‌ای است که حالا عاقل شده در واقع عاقلی است که عاشق شده است. 

کسانی که راهنما می‌شوند یا عزیزانی که مرزبان هستند،  این‌ها اتفاقا خیلی هم عاقل هستند و خیلی هم  عاشق هستند ولی عاقلانی هستند که عاشق هستند و میزان دانایی آن فرد آن‌قدر بالا رفته که دیگرخودش را  در نظر نمی‌گيرد و به وادی عشق و محبت رسیده است.

بعضی از افراد روی علاقه‌ای که به راهنمای خودشان دارند و یا بخاطر احترامی که به سایر راهنمایان محترم قائل می‌شوند یک سری  عناوین و الفاظ  مثل استاد، بزرگ و ... به کار می‌برند که خواستم با بیان این داستان که جناب مهندس آن‌را بیان فرمودند  توجه عزیزان  را به این نکته جلب کنم.

جناب مهندس  بیان می‌کنند که فردی تصمیم می‌گیرد که از مغازه پرنده فروشی طوطی خریداری نماید،  وقتی به مغازه پرنده فروشی مراجعه می‌کند، وقتی  از قیمت‌های طوطیان سئوال می‌پرسد مغازه‌دار می‌گوید این یکی مثلا پنجاه میلیون، خریدار می‌پرسد چرا پنجاه میلیون؟ فروشنده می‌گويد که این طوطی حافظ دیوان حافظ است؛

یکی دیگر را می‌پرسد فروشنده می‌گوید این یکی صد میلیون، چون این طوطی علاوه بر دیوان حافظ، دیوان سعدی را هم حفظ است  و وقتی قیمت یکی دیگر را می‌پرسد فروشنده می‌گوید این طوطی علاوه بر دیوان حافظ و سعدی ،شاهنامه فردوسی را هم حفظ است و قیمت آن صد و پنجاه میلیون تومان است. 

فروشنده نگاه می‌کند و می‌بیند یک طوطی آن طرف‌تر کنج مغازه هست  که پرهای سرش ریخته و کچل شده و تمام پرهایش ریخته و خیلی هم  درب و داغون است، خریدار کنجکاو می‌شود و می‌پرسد این طوطی چند؟ فروشنده می‌گويد این طوطی سیصد میلیون هست! خریدار می‌پرسد که مگر این طوطی چه تفاوتی با آن سه‌ تا دارد؟! فروشنده می‌گويد خودم هم نمی‌دانم تا حالا هم حرفی نزده؛ فقط این را می‌دانم که این سه تا طوطی به او می‌گویند "استاد"

حالا این داستان خود ماست که  فکر می‌کنیم به یک جایی رسیده‌ایم، در حالی که ما هنوز رهجو هستیم و ما راهنمایان هم ممکن است  گاهی اوقات  اشتباه بکنیم، همه اشتباه می‌کنند ولی مهم این است که اشتباه خودمان را بپذیریم و سعی کنیم دیگر آن را  تکرار نکنیم.

راهنما نماد عشق است ، سعدی شعری دارد که می‌فرمایند:


اینان مگر ز رحمت محض آفریده‌اند
کآرام جان و انس دل و نور دیده‌اند

لطف آیتی‌ست در حق اینان و کبر و ناز
پیراهنی که بر قد ایشان بریده‌اند

رضوان مگر سراچهٔ فردوس برگشاد
کاین حوریان به ساحت دنیا خزیده‌اند

آقای مهندس که بنیان کنگره ۶۰ هستند  اگر تنها بودند می‌توانستند چند نفر را در سال درمان کنند؟ جناب مهندس به تنهایی آمدند ولی کار را تا به این مرحله رساندند که بتوانند به همنوع خودشان کمک کنند؛ جناب مهندس اگر تنها بود سالی ۵۰ نفر را هم درمان می‌کردند در این بیست سال می‌شد هزار نفر!

بار اصلی روی دوش راهنمایان است تا افراد را به درمان برسانند و این افراد که آزمون می‌دهند و قبول می‌شوند بعد از قبولی با نمره بالا به قول معروف کارآموزی شروع می‌شود و باید بعد از این مراحل به آن‌ها اجازه داده می‌شود که شال بگیرند و این ارزشمند است.

بنابراین باید مراتب قدرشناسی را به جا بیاوریم و از این عزیزان قدردانی کنیم،  من سر تعظیم در برابر تمامی راهنمایان  کنگره ۶۰ فرود می‌آورم و دست همه آن‌ها را می‌بوسم.
از همه شما سپاسگزارم.

گزارش تصویری از جشن هفته راهنما

نگارش: مسافر ناصر (لژیون پنجم)
ویرایش: مسافر علی‌اکبر (لژیون یکم)
تهیه گزارش تصویری: مسافر کاوه (لژیون ششم)، مسافر صادق (لژیون هفتم)
ثبت: مسافر اسماعیل

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .