بنام قدرت مطلق
نهمین جلسه از دوره دوم کارگاه های خصوصی کنگره 60 نمایندگی لواسان به استادی راهنما مسافر ایمان و نگهبانی مسافر مجتبی و دبیری مسافر فرزاد با دستور جلسه هفته راهنما راس ساعت 17 آغاز بکار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان ایمان هستم یک مسافر خداوند را شاکرم که یک بار دیگه فرصت این را داشتم که خدمتگذار شما باشم و امیدوارم امروز با انرژی بالا جلسه را ادامه بدهیم . در ابتدا این هفته ی عزیز را به جناب آقای مهندس ، اولین راهنمای کنگره 60 اولین راهنمای تمام راهنما ها و رهجو ها و تمام افراد کنگره تبریک می گویم . به دیده بان محترم آقای ترابخانی دیده بان راهنما ها تبریک می گویم. در مورد هفته راهنما اگر سایت کنگره را چک کرده باشید صحبت های بسیار زیبایی شده و مطالب های عمیق و جذابی گفته شدند. از شهرستان هایی که در نوار مرزی ایران قرار دارند زاهدان، کردستان و کرمانشاه و نقاط دیگر هفته راهنما را توضیح دادند. به نظر من هر دستور جلسه ای دو تا صور دارد، آشکار و پنهان. آشکار که هفته ی راهنما است اما راهنما کسی است که فانوسی در دست دارد به نام علم و آگاهی که این فانوس را نمی تواند پشست سر و نه می تواند جلوتر قرار بدهد چون در این صورت رهجو راه را نخواهد دید، باید این فانوس کنارش باشد تا راه نمایان بشود برای رهجو، نه برای همه، رهجو کسی است که طالب یافتن راه درست باشد و با تمام وجود بخواهد که راه را پیدا کند. مساله بعدی شکرگذاری و قدردانی است و به اعتقاد من تبریک گفتن صور آشکار است هم مسافر ها و هم همسفر ها چون ما در کنگره آموزش می گیریم قدر دان نعمات خداوند باشیم. دروازه ورود به شکرگذاری خداوند، شکرگذاری کردن از مخلوق است. کسی نمی تواندبگوید من عاشق خداوند هستم در صف اول نماز هستم ولی بنده آذاری هم می کنم و این خلاف دوست داشتن خداوند است. کسی می تواند خداوند را دوست داشته باشد ودرب قلب اش را باز کند که مردم آذاری در کارش نباشد. وانسان ها را دوست داشته باشد نه با کلام و نه با حس، بلکه با عمل اش. هنوز در قسمت صور آشکار هستیم در پیام سفر اول آنجایی که می گوید اگر درست سفر را انجام داده باشید برایتان پاداشی نیکو خواهد بود و آن پاداش بند عشقی است بین تو و قدرت مطلق . با باز شدن هر بند که بدترین آنها بند اعتیاد است بندی است که دروغ ، فساد، تهمت،بدچشمی،بد احساسی،تنفر و همه اینها داخل اعتیاد است و زمانی که این بند تحت فرمان قطع می شود در پایان سفر اول بند عشقی بین تو و قدرت مطلق ایجاد می شود و آن بند عشق بند راهنما است. بند در در قسمت ضد ارزش ها باز می شود و هر بندی که باز بشود ، یک بند دیگر از ارزش ها به دور گردن فرد آویخته می شود. خب در کتاب های آسمانی همیشه از رب و مربی سخن گفته شده و معدود کسانی هستند که خداوند را به عنوان رب خود قبول ندارند؛ کار نیرو های بازدارنده این است که یک انسان را در نا آگاهی نگه می دارد و از طریق القا های منفی که کارش را از پیدایش خلقت آغاز نموده اند است . مگر ما چند بار به این دنیا می آییم و زندگی می کنیم ؟ پس بهتر است در قید و بند نباشیم .
.jpg)
ندانستن،نداشتن علم و آگاهی اینها فرصت زندگی کردن را هم می گیرند . جناب مهندس در کنگره بستری فراهم کرده است که در مسیر درست علم و آگاهی را آموزش می گیریم و تجربه می کنیم. من به عنوان رهجو وقتی می بینم که راهنما برای من وقت و انرژی می گذارد را باید بفهمم و اگر نا سپاسی بکنم یعنی با نیروی های بازدارنده یکی شده ام.
وقتی کلام به کار می رود سپس حس جاری می شود، مانند عشقم، عزیزم این کلمات را جاری نکند، بین زن و شوهر، بین راهنما و رهجو حسی به وجود نخواهد آمد و باید در عمل فرمانبردار باشم و ثابت کنم که من رب خودم را دوست دارم، راهنمای خودم را دوست دارم و هر چه این تشکر زیبا تر عمل شود اطمینان داشته باشید خداوند افرادی را که سپاسگذار هستند را بیشتر دوست دارد.
بهترین صور تبدیل شدن، تبدیل شدن به یک راهنما است کسانی که از ظلمات و دنیای تاریکی ها خارج شده اند و قدم زدند و راه پیدا کردند به دنیای نور و نه اینکه تمام کرده باشند، بلکه راه را پیدا کرده اند و تازه قدم زدن را آغاز کرده اند و در ادامه است که کارنامه شان مشخص می شود. یک راهنما آینه خودش را در رهجو می بیند و آموزش می گیرد.من به عنوان راهنما باید بدانم که در صور پنهان من چیز خاصی نیستم، بلکه این جایگاه راهنمایی است که من را انتخاب کرده تا خدمت کنم و آموزش بگیرم.من اگر بتوانم بیرون از درب کنگره حال کسی را خوب کنم تازه آن موقع توانسته ام راهنما بشوم، قنون کائنات گیرنده و دهنده است، هر دست دهنده ای یک گیرنده دارد و هر گیرنده ای یک فرستنده دارد .
با احترام مسافر علیرضا لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
51