سلام دوستان نجمه هستم همسفر
خداوند در قرآن میفرمایند: «آموخت انسان از رب خویش سخنانی» خداوند ربالعالمین است او صاحب هستی و کائنات است و امکان ندارد که همه انسانها را راهنمایی کند؛ بنابراین برای اینکه انسانها بتوانند مسیر خود را پیدا کنند آموزگاران و مربیانی را انتخاب میکند . رب و مربی کسی است که من را برای رسیدن به خواستهها و اهدافم یاری می کند و آموزش میدهد؛ بنابراین جایگاه رب و مربی بسیار ارزشمند است.
راهنما یعنی نمایانگر راه ،راه رسیدن به آرامش، راه بهشت و نجات از جهنم درون، نجات از جهل و ناآگاهی که سالها در وجود و زندگی من رهجو رخنه کرده بود. راهنما یعنی کسی که سالها رنج و سختی کشیده است و این راه را طی کرده است و کسی است که کویر وجودی خود را تبدیل به دریای عشق و محبت کرده است و میتواند انسانهای دیگر را هم از عشق و محبت سیراب کند و اکنون بهعنوان یک مربی و معلم به دردمندان و کسانیکه سالها در تاریکی بودهاند کمک میکند و بارانی است که بی منت همه را سیراب میکند. راهنما به من درس زندگی میآموزد؛ درس انسانیت و انسان بودن را. به من کمک میکند که از جهل و ناآگاهی بیرون بیایم؛ از کینه، نفرت، دروغ و ... پرهیز کنم و به صراطمستقیم برگردم.
از نگاه و کلام زیبای راهنمای خود عشق و انرژی دریافت میکنم؛ ناخوشیها و ناملایمات زندگی برایم کمرنگ میشود. خداوند چه عشق و انرژی در وجود راهنما گذاشته که چنین معجزه میکند، که یک انسان ضعیف، ناامید و شکستخورده را به یک انسان قوی و امیدوار تبدیل میکند و جان و زندگی دوباره به او میبخشد. راهنما براساس عمل سالم و معرفت درس عشق و محبت را به من میآموزد درسهایی که حتی مادر نمیتواند به فرزند خود آموزش دهد. او بهترینها را به رهجو انتقال میدهد؛ بهترین حس، بهترین افکار و اندیشه و بهترین راهوروش زندگی کردن.
وقتی فکر میکنم تاکنون کسی را ندیدهام که اینچنین به انسانهای دیگر عشق بورزد بدون هیچ منت و هیچ چشمداشتی و با نیت خالصانه از خود گذشتگی کند؛ به رایگان از وقت خود، از خانواده و فرزند کوچک خود بگذرد تا ساعتی را در کنار من رهجو باشد تا بتواند با تلاش و کوشش خود مرا از تاریکی و ناآگاهی بیرون بیاورد. راهنمای عزیزم به خود ببالید که شما برگزیده خدا هستید؛ اینچنین عشقی خداوند در وجودتان نهاده است که صادقانه و خالصانه خدمت میکنید.
میگویند لازمه راهنما شدن داشتن صبر ایوب، تفکر و گذشت حضرت رسول خدا(ص)، عدالت حضرت علی(ع) و شجاعت امام حسین(ع) است. پس بدانیم که کار راهنما چهقدر ارزشمند و والا است و بسیار زیباست که کسی بتواند به این جایگاه برسد. از خداوند سپاسگزارم که کنگره را در مسیر زندگی من و مسافرم قرار داد و خدا را برای وجود آقای مهندس و خانواده محترمشان شکر میکنم و از راهنمای بزرگوارم و راهنمای محترم مسافرم سپاسگزارم. انشاءالله که در این راه عاشقی پیروز و پایدار باشید.
سلام دوستان سکینه هستم همسفر
بارانی که بی منت همه را سیراب میکند و جانی دوباره میبخشد. هفته راهنما را به آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان و همچنین به استاد جهانبینی آقای امین دژاکام و راهنمای خوبم همسفر زهرا تبریک عرض میکنم. اِنشاءالله بتوانم یک رهجوی خوب برای ایشان و یک خدمتگزار واقعی برای کنگره۶۰ باشم.
راهنما یعنی نشاندهنده راه درست؛ یعنی الگو بودن؛ یعنی کسیکه بهترین حس خوبیها را به رهجویش انتقال میدهد؛ کسی که حال خوب شاگردش برایش بهترین حس دنیا است. هفته راهنما یعنی تشکر و قدردانی، حالا ما چگونه میتوانیم این عشق و محبتی را که به ما آموختهاند جبران کنیم؟ میدانیم که نمیتوانیم هیچیک از محبتهای آنها را جبران کنیم، راهنمایی که با خنده من خندید و با ناراحتی من ناراحت شد و همیشه به شاگردش امید و باور آموخت؛ مثل یک مادر دلسوز. در حقیقت راهنمایان کنگره۶۰ انسانهایی هستند که واژه انسانیت برازندهشان است و محبتهایشان جبرانناپذیر است.
واژه سپاس در برابر از خود گذشتگیها و ایثار شما بسیار کوچک است و بیان شدنی نیست، به راستی اگر راهنمایان نبودند؛ دستان ما را نمیگرفتند؛ ما را همراهی نمیکردند و راه درست زندگی کردن را به ما نشان نمیدادند مگر امکان داشت در راه راست قرار بگیریم؟ همه ما از تعادل خارج شده بودیم؛ اگر راهنمایان نبودند و از جان خودشان مایه نمیگذاشتند چطور میشد به این تعادل برسیم؟ چگونه میخواهیم از این عزیزان زحمتکش قدردانی کنیم؟ ما هیچگونه نمیتوانیم قدردان زحمتهای این عزیزان باشیم؟ من هیچوقت تا زمانیکه زنده باشم فراموش نخواهم کرد که با چه حالی وارد کنگره شدم. من کاملاً در تاریکیها بودم و اصلاً نمیدانستم معنی تاریکیها و روشناییها چیست، تا اینکه وارد کنگره شدم و با صحبتهای خانم معصومه راهنمای تازهواردین که با صحبتها و آموزشهایی که به من دادند باعث شدند ماندگار بشوم. راهنمایان چراغهای شعبه هستند. آنها برمبنای عمل سالم و معرفت درس عشق و محبت را به ما میآموزند و به ما امید و باور میدهند.
اوایلی که به کنگره آمده بودم همهچیز برام بیمعنی و نامفهوم بود؛ اصلاً کنگره را قبول نمیکردم؛ همیشه به مسافرم میگفتم من به خاطر شما میآیم؛ ولی بعد از دو سه ماه همهچیز تغییر کرد و متوجه شدم، نه من خودم حالم از مسافرم خرابتر است؛ ولی باتلاش و کوشش و با آموزشهایی که از راهنمای خوب و مهربانم همسفر زهرا گرفتم باعث شد که من رهجو از عمق تاریکیها بیرون بیایم؛ اگر راهنمایم نبود و کمک ایشان نبود مگر امکان داشت به حال خوش برسم؟ همه ما از تعادل خارج شده بودیم اگر راهنمایان نبودند و از جان مایه نمیگذاشتند ما چگونه میتوانستیم به این تعادل برسیم؟ به هر صورت من بهعنوان یک شاگرد چیزی برای جبران ندارم و فقط دستان پر مهر راهنمای عزیزم همسفر زهرا را صمیمانه میبوسم و تا ابد سپاسگزار زحمات ایشان هستم. وظیفه خود میدانم که فرمانبردار باشم و تمام فرمانهای راهنمایم را اجراء کنم.
ویرایش و رابطخبری: همسفر حمیده رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفراننمایندگی ارگ کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
75