English Version
This Site Is Available In English

روزنه‌ای از نور در وجودم پدیدار شد

روزنه‌ای از نور در وجودم پدیدار شد

با سلام، خدمت راهنما خوبم خانم هاجر، جناب مهندس و خانواده محترمشان‌ که این بستر را برای من و امثال من مهیا نموده‌اند تا به حس و حال خوب برسیم و آرامش سرلوحه زندگی‌مان باشد. روزی که وارد کنگره شدم در سال ۱۴۰۱ بود،  اصلاً حال خوبی نداشتم، طوری که از یک مصرف‌کننده بدتر بودم و وجودی نا‌آرام داشتم، این شما بودید که با راهنمایی‌ها‌یتان من را از اعماق تاریکی‌ها بیرون آوردید و روزنه‌ای از نور در وجودم پدیدار شد. هنوز هم باید در راهم مصمم باشم؛ چون بهبودی کامل حاصل نکردم و با توجه به این‌که تحصیلاتم هم خیلی زیاد نیست، با اشتیاق سعی می‌کنم از کنگره‌60 و شما راهنمای خوبم جدا نشوم؛ چون فقط شما هستید که با آموزش‌هایتان می‌توانید حال خوش را به من هدیه دهید.

داروهای اعصابی که من مصرف می‌کردم، خدا را شکر به نصف رسیده‌اند. من قبل کنگره در خانواده مشکلاتی داشتم که اکثر آن‌ها به خاطر حساسیت‌های زیادی بود که خودم به خرج می‌دادم به خاطر نادانی‌ها و جهالت‌هایی بود که در آن به سر می‌بردم و این ناراحتی‌ها هيچ مشکلی از من حل نمی‌کرد و حالم را بیشتر خراب می‌کرد؛ ولی با این حال راهی به جایی نداشتم و این داروها بیشتر باعث تخریب سیستم‌ ایکس من شده بود و دکترها هم فقط داروهایم را تغییر می‌دادند و میزان  دارو را بالا می‌بردند.

تا اینکه سال ۱۴۰۱ مسیر کنگره60 را مسافر عزیزم که برادرم بودند به من نشان دادند و این را من فقط موهبتی از طرف خداوند می‌دانم که در این مسیر قرار گرفتم. وقتی وارد کنگره‌60 شدم، مرزبان‌های عزیز به خوبی از من استقبال کردند و آغوش گرمشان به من انرژی داد و گفتند: خداوند شما را دوست‌ داشته است که کنگره را سر راه شما قرار داد؛ ولی اول من متوجه نبودم که چه جایی آمدم و آرام‌آرام متوجه شدم و در سه ماه اول مقاومت می‌کردم و می‌گفتم، چرا من باید اینجا بیایم؟ ولی کم‌کم متوجه شدم که چه جایی آمدم از ترس و ناامیدی به طرف شجاعت و مهر، راهنمایی شدم و من اشرف دائماً دل‌شوره، استرس، بی‌خوابی داشتم و در روز زیاد می‌خوابیدم، با رهنمودهای راهنما عزیزم نور امید به قلبم تابید و تأثیراتش در رفتار و خانواده‌ام پدیدار شد. من که از زندگی هيچ لذتی نمی‌بردم و همه چیز تکراری و بی‌معنا شده بود، طوری تغییر کردم که دلگرم به زندگی و آینده شدم.

من هر‌ روزی که در کنگره60 حضور داشتم راهنما خوبم از سی‌دی‌های هفتگی صحبت می‌کردند، دقیقاً وصف حال من بود و من از صحبت‌ها، گفته‌هایشان هم لذت می‌بردم و خیلی استفاده می‌کردم. از راهنما بزرگ کنگره، جناب آقای مهندس و قسمت همسفران خانم آنی کماندار بزرگوار تشکر ویژه دارم، ان‌شاءالله همیشه سلامت باشند و طول عمر را برایشان از خداوند خواستارم و این هفته را به همه‌ راهنمایان عزیز کنگره60 خصوصاً راهنما خودم تبریک و شاد باش می‌گویم. «ای که الفبای زندگی را از نگاهت آموختم، روزت مبارک»

تایپ و نویسنده: همسفر اشرف رهجوی راهنما همسفر هاجر (لژیون هفتم)
ویرایش: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر هاجر (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون هشتم)
ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون هجدهم) دبیر سایت
ارسال‌: راهنمای تازه‌واردین همسفر فریناز نگهبان سایت
همسفران نمایندگی میرداماد اصفهان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .