سیدی «معلم» از صحبتهای استاد امین است که در تاریخ ۵/۲/ ۸۶ در مورد آن صحبت کردند. آقای امین فرمودند: «علم دو قسمت دارد؛ یکی مصرف و دیگری تولید. ممکن است یک نفر خیلی کتاب بخواند؛ ولی تولید نداشته باشد. خداوند میگویند: کسانی که تولید نمیکنند، مانند حماری هستند که کتاب فقط حمل میکنند؛ اما چرا حمار؛ چون به درستی که بدترین صدا صدای خر است؛ یعنی اگر کسی یاد بگیرد و یاد ندهد فقط داد میزند که من میدانم. ما زمانی نشان از آدم داریم که بتوانیم تعلیم دهیم. در ادامه آقای امین روز معلم را تبریک گفتند و فرمودند: در کنگره معلمین زیادی حضور دارند که هر کدام شاگردان زیادی را پرورش دادند و همه آنها قابل احترام و تحسین هستند؛ چرا که به خاطر رها شدن و بهخاطر خدمت کردن اینجا هستند، انشاءالله سال پرباری داشته باشند؛ چرا که نیاز ما در دل دیگران است و نیاز دیگران در دل ما است».
داستان آدم و حوا از خلقت انسان شروع میشود، یک جفت آفریده میشوند که این داستان چند بار در کلامالله به کار رفته است و تکرار شده داستانهایی که چند بار تکرار شود یک چیز مهمی در آن هست و بعد سجده شیطان مطرح میشود، شیطان نمیپذیرد و میگوید: من حاضر نیستم چنین حرکتی را انجام بدهم و به انسان سجده کنم، این حرکتی که شیطان انجام میدهد اسمش است عصیان و عصیان در مقابل امر پروردگار و خداوند. به او میگوید برو بیرون او هم میگوید: به من مهلت بده تا زمان مشخص که من تمام زور خودم را بزنم. خداوند میگوید: برو از مهلت یافتگان هستی و خداوند به آدم و حوا میگوید: اینجا که شما هستید در حال حاضر در بهشت هستید و هر چیزی را که بخواهید برایتان فراهم میشود؛ اصولاً معنی بهشت همین است مربوط به جای خاصی نیست و یک جایگاه است. اگر انسان چیزی را که میخواهد البته خواستهای که دارد؛ باید معقول باشد به اجرا در میآید. وقتی خواستهای داریم و در دلمان مطرح میکنیم شرایط برایش فراهم میشود آن را اجابت میکنیم این اتفاق افتادن؛ یعنی نزدیک بهشت بودن هم میتواند باشد، چرا چون خواستههای انسان به اجرا در میآید و آن جایگاه که در آن قرار دارند، مانند بهشت است.
نقض فرمان کردن ابتدا و نقطه آغاز سقوط انسان است. در همه چیز و در همه کارها اگر انسان میخواهد وارد تاریکی بشود شرط این است که؛ باید حتماً نقض فرمان کند و اگر این تداوم پیدا کند سقوطش بیشتر میشود و همینطور به طرف پایین میرود و به تاریکی میرسد. تاریکی یعنی چه؟ یعنی اینکه آن کسی که در اوج اعتیاد است و یا در رنج و تاریکی است، دارد عذاب میکشد و ویژگی دارد، نیروهای طبیعی که در انسان تحت فرمان و تحت امرش هستند دیگر در درون انسان تحت امرش نمیباشند و اگر بخواهند تحت امرش در بیایند به صورت مشروط میباشد.
وقتی یک مصرفکننده سقوط آزاد انجام میدهد تمام آن نیروهایی که مشروط و تحت فرمانش هستند از کنترلش کاملاً خارج میشود و همه آنها مقابل او قرار میگیرند و حالت خماری این است که نیرویی در مقابل او قرار میگیرد فکرش آرام نیست، دائماً در فکر و ذهنش افکار ناراحت کنندهای میآید و تکرار میشود، اینجا نیروی ذهن در کنترل انسان نیست، اگر نیروی ذهن در کنترل انسان قرار بگیرد؛ یعنی وضعیت خوب میشود. انسان وقتی نیروهایی که خداوند در خلقت از آن استفاده کرده، بیاید و تحت فرمان و تحت امرش قرار بگیرند آنجا بهشت میشود. میخواهد تمرکز کند، تمرکز میکند. میخواهد فلان مطلب را در ذهنش ثبت کند، ثبت میشود و اجرا میشود. تاریکی، اصولاً یعنی اینکه نیروهای انسان تحت فرمانش نیستند، مقابل او قرار میگیرند یا اصلاً حرفش را گوش نمیکنند.
حالا هر چقدر این تاریکی عمیقتر باشد این نیروها بیشتر تحت فرمانش نیستند و این نقطه آغازش نقض فرمان و وارد تاریکی شدن است و حالا اگر نقطه مقابل را داشته باشیم و این از تاریکی بخواهد به بیرون برگردد، راهش و شرایطش چه هست؟ این است که مجوز میدهد که انسان برود به روشنایی. فرمانبرداری است از فرمان تا خودفرمانی خیلی فاصله است، اگر ما خود فرمان باشیم، اذن خروج از تاریکی به انسان داده نمیشود و برای خروج از تاریکی باید سلسله مراتب را رعایت کند. یکسری انسانها هستند که از تاریکی خارج شدهاند و این خواسته در وجودشان است که انسان دیگری را از تاریکی نجات بدهند؛ باید این ویژگی را داشته باشند؛ یعنی خودش از آن تاریکی خارج شده باشد و توبه کرده باشد و فرمانبرداری را اجرا کرده باشد و حال اگر فرمانبردار باشد به درجه از فرماندهی میرسد و مهم نیست که چقدر در تاریکی قرار داشته است، مهم این است که چقدر به آن فرمانبرداری عمل میکند. اگر این ویژگی را داشته باشند خارج شدن از تاریکی شروع میشود و بقیه چیزها به کمکش میآیند؛ یعنی تفکر، عشق و ایمان که آن را از تاریکی خارج میکنند.
در سیستم الهی کسی که خدمت میکند، همان جایگاه راهنمایی، حمایت و پشتیبانی میشود و راهنمای آن طرف قضیه است. درست است که تاریکی را تجربه کرده و بخشی از وجودش روشنایی است و یک بخشی از وجودش هنوز تاریکی است و آن تاریکی را تبدیل به روشنایی کرده؛ ولی در رهجو هنوز تاریکی است. بین راهنما و رهجو پیمان بسته میشود و رهجو تحت امر و تحت حمایت است. راهنما، مربی و رب تاریکی را عقب زده و به تعادل رسانده وقتی که رهجو میآید و شروع به حرکت میکند در رهجو آن تاریکی عصیان میکند و میخواهد آن تاریکی را برگرداند. راهنما کنار رهجو قرار میگیرد که اگر لازم باشد در یک مواقعی آن نیروی تاریکی را متوقف کند تا رهجو از آن گذرگاه عبور کند. اگر رهجو فرمانپذیر نباشد و اگر آن فرمان را قطع کند، آن اتصال برداشته میشود و رهجو میماند با آن نیروی منفی و باید با آن بجنگد که آیا پیروز میشود یا نه! راهنما کارش سخت است؛ باید بر خودخواهی خودش، منیت و قدرت طلبی خودش غلبه کند؛ چون تاریکی خودش از پشت به او فشار میآورد و تاریکی رهجو از جلو، اگر راهنما از نفس خودش پیروی بکند آن وقت جفتشان با هم سقوط میکنند و این کار راحتی نیست. راهنما باید حواسش جمع باشد؛ چون وقتی که آن شخص از تاریکی عبور کرد راهنما در آن مسئله که دارد انجام میدهد به فرمان عقل نزدیک میشود؛ یعنی آن دانایی که داشته به دانایی موثر تبدیل میشود و فرمان عقل را در وجود خودش بیشتر احساس میکند و این اتفاقی است که در بین راهنما و رهجو میافتد که در کلامالله آمده است که از تو در مورد روح سوال میکنم و تو بگو که روح در امر مربی من است آن چیزی که باعث میشود انسان علم را یاد بگیرد با کمک روح انجام میشود.
اگر انسان میخواهد فرمانروای وجود خودش باشد؛ باید علم داشته باشد و باید به کمک روح این علم را بیاموزد و روح که میخواهد کار خودش را انجام بدهد، تحت امر رب است. آخر کار هم میرسد به دست راهنما و اگر به روح نیرو بدهد و راه را به آن نشان بدهد روح، علم را در شخص احیاء میکند؛ یعنی علم در درون ما زنده میشود و وقتی که زنده شد، میتوانیم به خیلی از مسائل آگاهی پیدا کنیم و ماهیت مسئله برای انسان روشن میشود. علم به معنی دانستن قوانین هستی است، روح میآید انسان را روشن میکند وقتی که دید ماهیت قضیه را حرکتش را انجام میدهد؛ بعضی از ما سقوط آزاد انجام میدهند، سقوط آزاد در کنگره به این معنی است من دیگر به نفسم باج نمیدهم و تمام سیستم فیزیک و بیولوژی همه به هم میریزد و چنان ترسی به انسان دست میدهد که احساس میکند تک و تنها است و هیچکس را ندارد بعد نیروها در مقابلش قرار میگیرند. انسان اگر بخواهد در یک سطحی بماند لازم نیست خدمت زیادی بکند، خیانت نکند خدمت هم نکرده طوری نیست؛ ولی اگر بخواهد آن حالت را تجربه بکند؛ باید از تاریکی بیرون آمده و شروع به آزاد کردن کند و فرایند آزادسازی را انجام دهند.
نتیجهگیری از سیدی «معلم» این است که انسان همیشه تحت فرمان باید باشد و این خصلت را در خودش داشته باشد، اگر میخواهد از تاریکی خارج شود؛ باید ویژگیهایی را داشته باشد، نقض فرمان انجام ندهد و فرمانبردار باشد تا فرماندهی را نیز یاد بگیرد تا فرمانبرداری را یاد نگیرد، هیچوقت نمیتواند فرمانده خوبی باشد و ورود به تاریکی علت آن نقض فرامین الهی است و برای خروج باید فرامین الهی را اجرا کند. روح مظهر علم، دانش، دانستن و آگاهی به امر رب است. رب؛ یعنی مربی، استاد و معلم. اگر انسان ارتقاء پیدا میکند، فقط توسط مربی و رب است و برای ارتقاء پیدا کردن باید فرمانبردار خوبی باشیم.
منبع: سیدی معلم (استاد امین دژاکام)
نویسنده: راهنمای تازهواردین همسفر محبوبه
رابط خبری: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون چهارم)
عکس: همسفر زهرا مرزبان خبری
ویراستاری: همسفر مریم رهجوی راهنما زینب (لژیون سوم) دبیر سایت
ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زاگرس
- تعداد بازدید از این مطلب :
72