ای رب و مربی توانا، ای عالم چیده دست و دانا، ای منجی ضالین خفته بیدارگری تو خفتگان را، با ترس و منیت فراوان نومیدی جهل و فکر ویران، در محضرتان مقیم گشتم با علم شما فهیم گشتم، تو راهنماییم نمودی. خورشید هدایتم تو بودی. ابتدا این هفته را خدمت جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان، سپس تمامی راهنمایان کنگره۶۰ تبریک و تهنیت عرض مینمایم. نوشتند یا صحبت کردن برای مقام راهنما، یعنی راهنمایی که به معنای واقعی کنگره۶۰ آن را درک کردهایم کاری سخت و مشکل است، چون باید آن را درک کنیم و هر کس در وجود خودش آن را احساس کرده است. انسان اوصلأ دو آموزگار دارد یکی آموزگار یا همان معلم و دیگری روزگار. اولی که آموزگار است و به ما با تمام وجود و جان خودش تعلیم میدهد و راه را به رهجو نشان میدهد و اما دومی که روزگار است به قیمت جانت به تو آموزش میدهد و همه آن را گاهی تجربه میکنیم. راهنمای عزیزم ممنون و سپاسگزارم که من را از اعماق تاریکیها به روشناییها هدایت کردی به من آموزش دادی که با تفکر قدم بردارم، به من آموزش دادی از عقل به عنوان فرمانروا استفاده کنم. استاد عزیزم شما به من قدرت کلام و عزت نفس آموزش دادی و گفتی با عشق و محبت در زندگیت قدم بردار. ولی باید بدانم همین یاد گرفتنها است که باعث میشود انسان زندگی بهتری داشته باشد و این یادگیریها و تلاش زندگی را تغییر میدهد و انسانی که چیزهای بیشتری بلد باشد ثروتمندتر و تواناتر است. راهنما کنگره۶۰ یک خواسته دارد و آن خواسته بخشی از درمان رهجو است. من خوشحالی راهنمایم را در موقع رهایی رهجویانشان را در چشمانش دیدم اینها همه نتایج زحمات راهنمایان است. راهنمایان مزرعه و کارخانههای تولیدی ما هستند. من تمامی اینها را در مرحله اول مدیون معلم بزرگ راستین جناب آقای مهندس و استاد امین و خانواده محترمشان هستم و بعد شما راهنمای عزیزم به خاطر حضور امروزم در این دنیا قشنگ شکر شکر شکر.
نویسنده: همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر بتول (لژیون دوم)
رابط خبری: راهنمای ویلیام همسفر زهره
عکاس: همسفر ساناز رهجوی راهنما همسفر سارا (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: راهنمای تازه واردین همسفر رقیه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رازی
- تعداد بازدید از این مطلب :
619