هفته راهنما، نخست به اولین و بهترین راهنمای کنگره۶۰، آقای مهندس دژاکام که سنگ بنای این بنیان را گذاشتند و همچنین استاد امین و خانواده گرامی ایشان تبریک و تهنیت عرض میکنم و امیدوارم در پناه خداوند باشند. به راهنما خودم همسفر پروانه تبریک عرض میکنم و امیدوارم نور این خدمت همیشه در زندگیشان تابان باشد.
شاید تعریف لغوی راهنما خیلی آسان باشد، راهنما یعنی کسی که راه را نشان میدهد؛ ولی به نظر من راهنما در کنگره۶۰ هیچ تعریف خاصی ندارد، از آن جهت که از خود گذشتگی، ایثار و لطف راهنما در کنگره۶۰ قابل وصف در کلمه و جمله نیست. عشق و محبت به راهنما را باید با قلب احساس کرد.
من نمیدانم راهنمایی که درس عشق و عزت به رهجوهایش میآموزد را باید چگونه عزیز شمرد؟ من همسفر که به نقل از امیرالمومنین(ع) شنیده بودم «هرکس کلمهای به من بیاموزد، مرا بندهی خود ساخته است». راهنما که راه زندگی را به من میآموزد، چگونه گرامی بدارم؟ راهنما چراغ راه است، راهی که خود رفته و مزه تلخیهایش کشیده و رنج دیده، چراغ به دست، کنار رهجوهایش است تا این راه را سهل به مقصد برساند. راهنما ترکیبی از علم و عشق است، بدون اندکی غضب و غرض راه گشای رهجوهای در راه است.
در رابطه دو نفر، میان راهنما و رهجو هر کدام تکلیفی برعهده دارند. زمانی رهجو برای آموزش گرفتن، راهنما انتخاب میکند؛ بایستی از راهنما خویش حرف شنوی داشته باشد، سیدی بنویسد، حضور بهموقع و منظم، ظاهرش آراسته و مرتب باشد، در لژیون به راهنما و لژیونهای دیگر احترام بگذارد، در خارج از لژیون احترام مرزبان را بداند، با این کارها وظیفه اولیه خود را نسبت به راهنما به عمل بیاورد.
رهجو نباید کم کاری خود را گردن راهنما بیاندازد؛ چون طبق گفتهی آقای مهندس: «هر کسی مسئول اعمال خویش است». در مقابل راهنما هم در آموزش دادن به رهجو مثل گوش دادن به سیدی و سیدی نوشتن سختگیر است؛ ولی در محبت کردن به رهجو، بسیار دست و دلباز است. وقتی راهنما به پاس آرامشی که در گرو رهایی و آزادی خود و رهجواش از بند اعتیاد و تبعات ناخوشایند آن از جان و دل برای رهجو خود وقت میگذارد، رهجو هم باید نسبت به حرفهای راهنما خویش سرتا، پاگوش باشد.
من هنوز هم بعد از گذشت سه ماه از ورودم به کنگره نمیدانم راهنماها از جنس چه هستند؟! که اینگونه با آغوش باز و با عشق پذیرای رهجو هستند، شاید از جنس نوراند یا خورشید که گرمابخش اندیشه زندگی یخ زده رهجوهای سفر اولی! شاید هم آب زلال و پاک که میشویند تمام غبار و ناراحتیهای رهجوهای مثل من را. وقتی بیرون از کنگره میگوئیم هیچ کدام از عوامل کنگره۶۰ در درمان مسافران و همسفران در هیچ کدام از شعبهها مبلغی دریافت نمیکنند، برای همه قابل باور نیست! با خنده میگویند: در این دوره و زمانه مگر کسی هم مجانی کار میکند؟! این جا است که من بارها در دلم آقای مهندس و خانوادهشان را تمجید و تحسین میکنم که کمک به همدرد خود را بدون در نظر گرفتن شغل، وضعیت مالی و خانواده و .... بنا کردهاند.
من خودم در بدترین شرایط روحی پا به کنگره گذاشتم، خیلی با خودم کلنجار میرفتم که آیا باید به کنگره بیایم یا نه؟ ولی بعضی اوقات یک حرف از شخص پخته، جواب خیلی از سوالهای من بیتجربه است، راهنما برای من همچین حکمی دارد، مقام راهنما قابل قیاس با مربی و معلم نیست، راهنما از جنس نور و امید است. راهنمای من در تاریکترین زمان زندگیام به من گرما و نوری مثل خورشید تابید، هیچ وقت این نور و گرما از خاطرم نمیرود. و در آخر باید خیلی قدردان و متشکر راهنما باشیم، اگر راهنما نباشد، مسافر و همسفر هیچ وقت به مقصد مدنظر نمیرسند.
نویسنده: همسفر مریم (ا) رهجوی راهنما همسفر پروانه (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر پروانه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی طارم
- تعداد بازدید از این مطلب :
29