جلسه امروز در مورد وظیفه راهنما و رهجو است. سه هزار سال پیش موسی آمد که انسانها را هدایت کند که چه کار انجام دهند و چه کاری انجام ندهند، عدهای پذیرفتند و عدهای نپذیرفتند. کار ما در کنگره درمان اعتیاد است، یکسری قوانین هم گذاشتهایم؛ مثلاً گفتیم که پول به یکدیگر ندهید، در حرمت کنگره خوانده میشود اگر کسی پول به دیگری قرض داد به ما ربطی ندارد. خیلی رک و صریح میگویم که تکلیف مشخص شود خورشید کارش نور دادن است و به گیاه نور میدهد، گل محمدی در میآید، گل رز، سیب، پرتقال، گیلاس و ... همین خورشید به پِهن میتابد که بوی گندش در میآید. همه انسانها بستگی به جوهر وجودی خودشان دارد که پِهن باشند یا گُل، حال اگر بوی گندشان بلند شود تقصیر خورشید نیست. خودتان باید زندگیتان را بسازید، مقررات را اجرا کنید. بحث امروز راهنما و رهجو است ما بیش از هزار راهنما داریم ممکن است در این هزار نفر چهار نفرشان بد باشند که طبیعی است. شما بیست سال نتوانستی همسرت را درست کنی میخواهی ما یکسالِ درستش کنیم.
ما در این یکسال هروئین و مواد الکلی را از او گرفتیم، دیگر تا چه اندازه میتوانیم کاری انجام دهیم؛ پس برای انجام کار به خودتان و به موضوعات نگاه کنید که انتظار بیش از اندازه نداشته باشید؛ مثلاً اگر شوهر من کنگره نمیآمد بهتر بود، این به ما ربطی ندارد بستگی به جوهر فرد دارد. راهنمای کنگره حتی بدترین راهنما به عقیده من جزء بهترین افراد است؛ چون فرد را هدایت میکند و چندین نفر را به رهایی میرساند. وقتی میگویم راهنما منظورم قسمت همسفران هم میباشد؛ پس نزد ما ارزشمند هستند. ارزش راهنما در کنگره تثبیت شده است، راهنما شدن در کنگره سال به سال سختتر میشود، راهنمایان کنگره به درستی اعتیاد را میشناسند. سؤالات آزمون راهنمایی برای همسفران و مسافران یکی است؛ باید روی جهانبینی بسیار کار شود. یکسری وظایف راهنما دارد که باید صادق باشد، با مهربانی با رهجو برخورد کند، البته مهربانی تنها کافی نیست ممکن است با رهجویش برخورد کند که چرا تکالیف را انجام نداده، این جزء کارش است نباید همیشه مهربان باشد؛ باید تعادل برقرار کند تا بتواند شاگرد را هدایت کند.
راهنما باید حرمت خود را نگه دارد؛ اگر راهنما خارج از قوانین کنگره، با رهجویش مسافرت برود، رهجو دیگر حرف راهنما را گوش نمیدهد. راهنما یک الگو است و الگو هر چه بینقص باشد بهتر است؛ راهنما باید خوبی رهجو را بخواهد، عاشق را حساب با عشق است، با معشوق چه حساب دارد. راهنما باید هدف و عشقش به رهایی رسیدن رهجو باشد. رهجو دست راهنما امانت است، متعلق به سیستم کنگره میباشد، مال من هم نیست؛ پس راهنما باید رهجو را برای سیستم تربیت و هدایت کند. راهنما نباید با شاگردانش شوخی کند باید حد فاصل را نگه دارد و قاطع برخورد کند؛ اگر رهجویی اشتباه کرد به آن مهلت بدهد، دفعه سوم بازخواست کند.
تمام شاگردان باید چهل سیدی خود را بنویسند تا وارد سفر دوم شوند این قانون هم برای همسفران است و هم مسافران. ما در قضیه علم و دانش مدعی شدیم که راه و درمان اعتیاد را بلد هستیم و میخواهیم انتقالش بدهیم، رهجو در مقابل راهنما وظیفه دارد باید گوش به فرمان راهنما باشد، حرفش را بپذیرد، احترام راهنما را کامل نگه دارد، حضور کامل در جلسات داشته باشد، معرکهگیری نکند، بدون اجازه صحبت نکند و باید تسلیم مطلق راهنما باشد. ما به کارهای بیرون از کنگره او کاری نداریم زمانیکه در کنگره است باید تابع قوانین کنگره باشد. ممکن است راهنما اوایلی که لژیون تشکیل میدهد به رهجو باج دهد از ترس این که مبادا رهجو او را ترک کند نه اصلاً نباید پروایی داشته باشد، شاید در ابتدا نتیجه ندهد؛ اما در طولانی مدت به نتیجه میرسید.
در رابطه راهنما و رهجو، ما در مورد اعتیاد صحبت میکنیم و کار راهنما به رهایی رسانیدن فرد از اعتیاد است؛ بنابراین معیار اعتیاد است نه سن و سال افراد. نباید بگوید من هفتاد سال دارم و راهنمای من بیست سال، تو مثل نوه من هستی من از تو چند پیراهن بیشتر پاره کردم، میگویم نه درست است بزرگتر هستید؛ ولی اینجا شاگرد هستید، میگوید من اعتیاد را بلدم؛ اگر بلد بودی که مصرفکننده نمیشدی. همچنین در اینجا بحث سواد مطرح نیست به راهنما میگوید تو دیپلم داری و من دکترا دارم. اینجا فرقی نمیکند چه تحصیلاتی دارید باید سر لژیون بشینید فرق ندارد همسفر باشید یا مسافر. نکتهای که مهم است مشاور تازهواردین است، کسی که برای مشاوره میآید باید در ابتدا چهارچوب برایش مشخص شود؛ مثلاً میگویند خانم شما مصرفکننده هستید؟ میگوید بله دو ماه شیشه میکشیدم، گفتم برای چه اینجا آمدی؟ گفت برای اینکه جلوگیری کنم. پرسیدم آیا معتاد هستی یا نیستی؟ گفت نیستم، گفتم پس بیرون تشریف ببرید. بعدها فهمیدیم که از کودکی شیره میخورده؛ بنابراین شاگرد باید بفهمد اینجا باید تسلیم باشد.
به شاگرد میگویم باید قرص دیازپام را که میخورید کم کنید میگوید؛ نه آقای مهندس اینها را دکتر تجویز کرده است. گفتم مشکل روانی داری؟ گفت بله پروندهاش را دارم، گفتم این مکان برای معتادین است نه بیماران روانی. اینها نکاتی است که راهنما باید به او واقف باشد؛ وقتی راهنما میگوید پله کم کن؛ باید چشم بگوید، باید گوش به فرمان راهنما باشد. زمانیکه برای رهایی میآید باید پیراهن سفید یقهدار بپوشد؛ اگر راهنما به رهجو گفت مدل مو و ریش خود را عوض کن باید عوض کند. بعضیها میگویند آقای مهندس شما میخواهید اعتیاد او را درمان کنید چه کار به مدل مو و ریش او دارید؟ اگر من نتوانم مدل موی او را عوض کنم چطور میتوانم روح و روان او را عوض کنم، چگونه میتوانم مواد را از او بگیرم. راهنما باید قادر باشد در شاگرد تغییرات را ایجاد کند وگرنه حنایش رنگی ندارد.
بارها گفتم راهنما میخواهد پروندهای را قبول کند که هیچکس حاضر نیست آن را قبول کند؛ پس راهنما باید با تمام قدرت و توانش این کار را انجام دهد. راهنما باید آزاداندیش باشد و کار را به عهده رهجو بگذارد؛ اگر انتخابات هست پارتیبازی نکند و بگوید به چه کسی رأی دهید. راهنما باید شاگرد را آموزش بدهد که به کنگره کمک کند یا نکند، راهنما باید یاد بدهد که هفته مرزبان به بهترین شکل از مرزبانان تقدیر کنند. طرف فرزندش بیمارستان روانی بستری شده، پنج میلیون هزینه کرده بعد هفته راهنما پنج هزار تومان گذاشته داخل پاکت برای راهنمایش، این قشنگ نیست. این کار جزء وظایف راهنمایان است که به رهجو آموزش دهند در کارها همکاری داشته باشند. خدا را شکر کنگره خیلی خوب دارد عمل میکند؛ چون وظایف راهنما و رهجو است دارم تأکید میکنم. شاگردانتان را بزرگ پرورش دهید کاری کنید؛ اگر گدا هستند، گدای گردن کلفت باشند که در همه کارها شرکت کنند. ما بیش از سه هزار پرسنل داریم که بدون حقوق کار میکنند.
دیدهبانان ما دائم در حال سفر به این شهر و آن شهر هستند ما باید در هفته دیدهبان به خوبی قدردانی کنیم. نوشتن برنامه OT به عهده راهنماست؛ باید با شاگردان یکییکی صحبت کند و بنویسد. راهنما باید هر هفته دفترچه رهجو را ببیند و تاریخ بزند. رهجو باید فرمانبردار راهنما باشد، همانگونه که رهجو میتواند راهنمایش را عوض کند، راهنما نیز میتواند رهجو را عوض کند؛ اگر راهنما متوجه شد که رهجو مرتب و منظم نیست باید به مرزبانان اطلاع دهد که دیگر نمیتوانم به این رهجو آموزش دهم؛ شاید در لژیون دیگر بهتر بتوانند آموزش دهند. گاهی ممکن است لازم باشد زهرچشم از رهجو گرفته شود او را به مرزبانی میفرستند تا حساب کار دستش بیاید پس باید کوشش کنیم تا رهجوی خوبی پرورش دهیم.
نگارش: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
گردآوری: رابط خبری همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر شکوفه (لژیون اول)
ارسال: راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی گنجعلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
57