بحث، بحث تقدیر است بعضیها معتقدند که زندگی جبر یا به اختیار است و بعضی معتقدند نه جبر است نه اختیار، اما در کنگره۶۰ این موضوع پاسخ داده شده است. اگر سوال، درست مطرح شود و پاسخ درست باشد میتوانیم به نتیجه برسیم. اعتیاد مسمومیت و وابستگی نیست، بلکه جایگزینی است مقداری جبر، اختیار و مقداری هم فرمانالهی است، تقدیر، نامه پیشین است بعضی موارد برای ما تقدیر است و این نیست که هر اتفاقی در زندگی میافتد بگوییم این تقدیر است ما به تلاش و کوشش خود ادامه میدهیم بقیه آن با ما نیست.
زندگی ما بر مبنای سه محور استوار است؛ خواست، تقدیر، فرمانالهی، خواست بر عهده ما و تقدیر هم مربوط به ما است. زمان تقدیر باید برسد یعنی هر کاری که میکنیم و به هر دری میزنیم بسته است، اما زمانی هم اینطور نیست و به راحتی انجام میپذیرد و این بستگی به زمان و فرمان دارد. هر مسئلهای یک وقت و زمانی دارد، اگر صبر کنیم و آرام باشیم زمان آن میرسد. یک مسأله مهم در خلقت؛ وجود حیات، لذت و بهره بردن از حیات است. موضوع دیگر تبدیل است که مرتب در هستی تغییر، تبدیل و ترخیص صورت میگیرد.
پایه و اساس حرکت جهان خلقت؛ بر مبنای تبدیل شدن است. جهان، خلقت و انرژی از بین نمیرود. یکی از مهمترین مسئله حیات و خلقت خود حیات است تا تبدیل انجام نگیرد هیچ اتفاقی نمیافتد مانند تبدیل انگور به شراب که برای تبدیل شدن حتما تغییرات لازم است. هر تبدیلی برای خود شرایطی دارد و باید آن شرایط را در نظر داشته باشیم؛ تبدیل در زندگی ما نقش مهمی دارد برای هر تبدیلی یک زمان خاص، شرایط خاص، عناصر تبدیل، نیاز، دانش و هدف از تبدیل مهم است.
اکنون هدف از تبدیل چیست و برای چه میخواهیم تبدیل کنیم؟ مانند درمان اعتیاد که زمان و شرایط خاص خود را میخواهد. هر موضوعی برای تبدیل به یک سری پارامترها نیاز دارد؛ برای تبدیل، یک عامل بسیار مهم وجود دارد که آن ایجاد محبت است، محبت است که میتواند تغییر و تبدیل را به وجود آورد. پایه و ریشه محبت؛ معرفت، شناخت و آگاهی است. معرفت به مفهوم دانایی است یعنی محبت به خودی خود ایجاد نمیشود به زور نمیتوانید کسی را دوست بدارید.
کسی که محبت دارد، معرفت و دانش دارد، اگر دانش، مثبت باشد محبت به وجود میآید و اگر دانش، منفی باشد نفرت به وجود میآید. زمانیکه بین انسانها محبت وجود داشته باشد سازنده میشود مانند راهنمایی که به رهجویان خود محبت دارد و یا بالعکس راهنمایی که نسبت به رهجویان خود بیتفاوت است. در کنگره۶۰، پایه محبت وجود دارد، زیرا دیگران کاشتند و ما خوردیم و ما برای کسب دانش و دوست داشتن باید حتماً محبت داشته باشیم، باید حتماً به آگاهی رسیده باشیم.
پایه محبت، دانش و معرفت است و این دانش هست که میتواند سازنده باشد و برای ما بسیاری از کارها را به انجام برساند. مسئلهای که در تمامی تبدیلات و روابط انسانی نقش بسیار سازندهای دارد پایه آن محبت است، مانند اعضای خانواده که اگر پایه آن محبت باشد سازنده است و این محبت است که همه ما را گرد هم جمع آورده است.
زمانیکه محبت و ارتباط باشد، زبانها یکی میشوند مهم این نیست که به چه زبانی صحبت میکنیم مهم این است که در درون ما چه هست پس با محبت زبانها یکی میشود و آن زمان نگرشها یکی میشود و انسان این را حس میکند و باعث میشود که دلتنگ یکدیگر و نزدیک به هم شویم موضوعی که باعث شد از تنهایی دور شویم همان محبت است.
جهان سرشار از مطالبی است که قابل وصف نیست، جهان بیرون در مقابل جهان درون یک گویی بیشتر نیست و جهان درون در مقابل جهان بیرون بسیار تا بسیار جهان عظیمی است. ما شما را با خود آشنا میکنیم آدرس درون خود را به خود شما میدهیم که خود را پیدا کنید، زمانیکه انسان خود را بشناسند در دگرگونی آن اثر بسیاری دارد یعنی از یک انسان نامتعادل به یک انسان کاملاً متعادل میرسد.
نویسنده: راهنما تازهواردین همسفر فاطمه
عکس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوازدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر راحله (نگهبان سایت)
نمایندگی همسفران سلمانفارسی
- تعداد بازدید از این مطلب :
182