English Version
This Site Is Available In English

اساس کار راهنما عشق و محبت بلاعوض

اساس کار راهنما عشق و محبت بلاعوض

راهنما، یعنی نشان‌دهنده مسیر تاریکی به نور، غم به شادی، نفرت به عشق... 

مسافر علی
بنام خدایی که زیباست وزیبایی ها را دوست دارد.
هرکه دلارام دید از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت
یاد تو می رفت و ما عاشق بیدل بُدیم
پرده برانداختی کار به اتمام رفت

راهنمای عزیزم با کدامین لغت برای محبت و عشق بی حد و مرز، تو را تکریم و برایت تعظیم کنم؟
فراموش نکرده ام روزی که با نامیدی و با دستانی خسته و از همه جا رانده به شما پناه آوردم و دست کمک به سوی شما دراز کردم و شما با کلام گرمتان و با دستان پر از مهرتان مرا به اغوش گرفتید و ذره ذره محبت و ارامش را به من وخانواده ام هدیه دادید. همیشه با سخنان دلنشین تان مرا به زندگی و ادامه دادن آن هدایت نمودید.
همچون شمع سوختی و هدایتگر زندگی ام شدی و مهر و محبت را در وجودم کاشتی!  راهنمای عزیزم، مقام والایت را می ستایم.
هفته راهنما بر تمام راهنمایان کنگره ۶۰ مبارک و پرشگون باد. 

مسافر عباس 
در ابتدا هفته راهنما را خدمت آقای مهندس و خانواده محترمشان و تمامی راهنمایان کنگره‌۶۰ به ویژه راهنمای گرانقدر خودم پهلوان احمد تبریک عرض می‌کنم.
خداوند را شاکرم که در مسیر کنگره قرار گرفتم و توانستم به کمک این بزرگ مردان راه و مسیر درست را بیابم. من با وجود تمام تاریکی و ناامیدی‌های زیاد وارد کنگره‌۶۰ شدم و با آغوش گرم و پر از محبت خدمتگزاران دلگرم به سفر کردن شدم. در اوایل سفر برای من سخت بود باور کنم چطور می‌ شود افرادی بیایند از وقت و کارشان بزنند و بدون دریافت هیچ دستمزدی به دیگران خدمت کنند. اما با گذشت زمان متوجه فداکاری و ازخودگذشتگی آنان شدم که چقدر با عشق و خستگی ناپذیر خدمت می‌کنند و به عنوان راهنما راه را به ما نشان می‌دهند. به فرموده جناب مهندس در کنگره‌۶۰ راهنما جایگاه استاد برای رهجو را دارد و مانند نوری است در تاریکی که راه را نمایان می‌کند. راهنما راه را خوب می‌داند و عبور دادن رهجو از گذرگاه‌های سخت را بلد است. این هفته فرصت خوبی است برای قدر‌دانی و سپاسگزاری امیدوارم همه ما بتوانیم آن گونه که شایسته است از استادان خود قدردانی کنیم. 

مسافر حسین
قبل از ورود به کنگره در اوج نا امیدی و استیصال کامل زندگی می کردم. درمانده از همه چیز، عاجز و ناتوان در حل معضل بزرگ اعتیاد بودم. در آستانه ی چهل سالگی به دنبال راهی برای قطع مصرف می گشتم اما راه حل درستی پیدا نمی شد. تا اینکه معجزه ای به وقوع پیوست و من کنگره ۶۰ را پیدا کردم همان طور که شرکت در کارگاه‌ها و لژیون را ادامه دادم به اهمیت درخواست کمک پی بردم و اینکه در این مسیر سخت و دشوار نیازمند یک راهنما هستم تا با کمک او بتوانم به درمان برسم. رابطه من با راهنما تبدیل به اولین رابطه ای شد که می توانستم با انسان های دیگر داشته باشم. کسی که قلب مرا به روی امکان تبدیل شدن به انسانیت باز کرد او چهره ای دوستانه در جهانی پر از خشم بود و به من کمک کرد تا از تاریکی‌ها و ضد ارزش‌ها عبور کنم و صفات گذشته ی خودم را تغییر دهم.
در زمان هایی که دیگر توانایی ادامه دادن نداشتم او‌کسی بود که کمک می‌کرد تا به راه خودم ادامه دهم. راهنما برای من کاری می‌کند که حتی نزدیکترین افراد زندگی ام نتوانستند انجام دهند. ما رفقای خیلی صمیمی نیستیم، من با او بیرون نمی روم یا مرتبا به خانه او سر نمی زنم اما در زمان های مشخصی با او صحبت می کنم، به حرف هایش گوش می‌دهم و فرمان برداری می کنم. مطمئنا اگر عشق راهنما نبود من رهجو نمی‌توانستم از هیچ بندی رها شوم هر چند که نمی‌ شود روی این عشق قیمت گذاشت ولی سعی می کنم تمام توان خودم را بگذارم تا ذره ای از عشق و محبت راهنمایم را جبران کنم. امیدوارم بتوانم این قدردانی را بقول جناب مهندس به صورت دلی، کلامی و عملی انجام دهم.
با سپاس فراوان از راهنمای
درمان اعتیاد احمدآقا
درمان سیگار حمید آقا
تازه واردین مهدی آقا 

مسافر حسن
یک روز باید در خلوت بنشینم، فیلم زندگیم را با خدا نگاه کنم یک دفعه از جا بلند شوم و با انگشت به تلویزیون اشاره کنم و بگویم همین جا نگهدار، خودشه این جای زندگیم خیلی خیلی اذیت شدم. ولی از اینجا به بعد با یک مکان خوب و یک آدم خوبی آشنا شدم. کسی که در آنجا راهنما بود و نور عجیبی در چهره داشت، فهمیدم که خودت او را فرستادی تا بتوانم نیروهای خفته درونم را بیدار کنم و آنچه توسط تو در وجودم نهادینه شده بود استفاده کنم.  بتوانم دنیا را از روزنه قشنگ‌تری نگاه کنم و از آنجا بود که لنگر کشی را کشیدم و پای در دنیای تازه گذاشتم. اینجاست که فیلم را با دقت نگاه کنم و از خدا می پُرسم چرا آن شخصی که فرستادی در اینجای فیلم نیست ولی حضورش را کاملاً احساس می‌کنم. او برای من خیلی زحمت کشیده است آنجا خدا به من گفت او از دور حواسش به تو هست این تو هستی که حواست نیست. از این به بعد باید خیلی حواست جمع باشد که صدای پایش را بشنوی و از آنجا برای راهنمای عزیزم دست تکان بدهم و بگویم خیلی خوبه که هستی قدر‌ زحمات شما را می‌دانم و لبخندی بر چهره بیندازد. می‌ دانید خدا درون من چه گفت؟ گفت: این شخص برای من خیلی عزیز است پس قدرش را بدان!
راهنمای عزیزم احمد آقا قدردان زحمات شما هستم و ممنونم که از دور حواست به من هست.
روزت مبارک 

مسافر امیرعباس
بنام آنکه در ما گفتن آموخت
به انسان در معنی سفتن آموخت
کلمات قاصر از بیان عظمت و شکوه
مقام راهنما هستند.
اگر بخواهیم درچند سطر دلنوشته که هیچ، یک کتاب هم بنویسیم حتی یک روز از زحماتی که راهنما برای ما کشیده را نمی‌توانیم جبران کنیم. مربی، معلم، راهنما این ها واژه های مقدسی هستند که اگر نبودند ما در جهل و نادانی به سر می بردیم و غرق درضد ارزش ها و منیت ها بودیم.
مصرف کننده شدم شاید حکمت این بوده که به این مکان بیایم و راه درست زندگی کردن را بیاموزم، بخشش را یاد بگیرم و لطف بیکران دوستان را ببینم.
خدا را شکر می کنم کنگره ای وجود داشت تا منِ حال خراب با کوله باری از مشکلات وارد کنگره 60 شوم و از استادم علم زندگی کردن که بالاترین علم هست بیاموزم.
همه این ها را مدیون جناب مهندس و راهنمای گرانقدرم احمد اقا و تمام خدمتگزاران کنگره ۶۰ هستم.
هفته راهنما مبارک 

ویراستار: مسافر حبیب
ارسال خبر: مسافر حمید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .