تعدادی از رهجویان لژیون دهم نمایندگی رودکی پیرامون دستور جلسه هفته《هفته راهنما》مشارکت کردهاند در ادامه میخوانیم.
سلام رقیه هستم یک همسفر
اول از همه میخواهم هفته راهنما را به آقای مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان و استاد امین و راهنمای عزیزم خانم افسانه تبریک بگویم، امیدوارم همیشه در زندگی بهترینها سهم دل مهربانشان باشد. من اولین روزی که وارد کنگره شدم تقریبا ناامید شده بودم و روح و روانم پر از غم و غصه بود و حس میکردم دیگر توان مبارزه ندارم و بعد از ۳۳ سال مبارزه با شکست مواجه شدهام. جلسه اول تا سوم با راهنمای تازه واردین خانم سهیلای عزیز صحبت کردم، من با حرفهای ایشان امیدوار و آرام شدم. ایشان برای انتخاب راهنما، مرا راهنمایی کردند و راهنمایم را از میان همهی راهنمایان دیدم و خیلی به دلم نشستند، خانمی جوان با صورتی مهربان و آرام که از همان موقع آرامش را به دلم هدیه دادند. با انتخابم وارد دنیای جدیدی شدم و به سمت نور و سلامتی و آرامش حرکت کردم. کمکم غم و غصه و بیقراریها از من و مسافرم دور شد و زندگی روی خوشش را به ما نشان داد و من احساس آرامش کردم. خانم افسانه عزیزم شما به من دلگرمی دادید و ذهنم را از ناخوشیها و ناملایمات دور کردید در این راه فهمیدم که با حرکت کردن راه درست، نمایان و بیراهه گم میشود و من در این راه سعی میکنم به نور و روشنایی برسم و با کمک شما و امید به خدا در این مسیر محکم و استوار بمانم. بابت وقتی که برای من میگذارید، زحمات و کارهایی که برای من انجام میدهید از شما سپاسگزارم.
سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر
راهنمای عزیزم من چندین سال در تاریکی بودم و نمیدانستم که چه کاری باید انجام میدادم، از همهچیز و تمام کسانی که اطرافم بودند ناراحت میشدم و از آنها توقع زیادی داشتم که چرا برای من ارزش قائل نمیشوند؛ چرا خداوند این زندگی را برای من مقدر کرده است، وقتی که پایم به کنگره باز شد، از همه جا درمانده بودم و امیدم از همه جا قطع شده بود، راهنمایم تنها کسی بود که مرا از تاریکی نجات داد و امید و راه را به من نشان دادند، من زندگی را برای خودم و بچههایم جهنم میدیدم و همیشه از خداوند شاکی بودم، من استقامت، محبت و مهر و صفا را در کنگره و از راهنمایم آموختم، تمام کارهای ایشان برای من بیمنت و بدون هیچ توقعی بود. من در کنگره یاد گرفتم که اولین کسی که باید دوست داشته باشم، خودم هستم و هیچ شخصی از شخص دیگری در این دنیای پهناور برتری ندارد و همهی ما انسانها در یک شعاع دایره هستیم و تا زمانی که زنده هستیم باید به هم محبت کنیم. هرچه بکاریم چه نیک و چه بد به خودمان باز میگردد. آرامشی که من اکنون در زندگیام دارم، مدیون راهنمای خود هستم و قبلاً در تاریکی به سر میبردم. انشالله برکات این لحظات شیرین زندگیام در زندگیشان جاری و ساری باشد.
سلام دوستان فرناز هستم یک همسفر
راهنما بارانی است که بیمنت همه را سیراب میکند و جان دوباره میبخشد. این هفتهی باشکوه و ارزشمند را خدمت آقای مهندس و خانواده بزرگ ایشان تبریک عرض میکنم و همچنین به راهنمای عزیز و مهربان خودم خانم افسانه و راهنمای مسافرم آقا ایمان تبریک عرض میکنم و بهترینها را برای این عزیزان آرزومندم. وقتی حرف از راهنما میشود من باید به خودم و زندگی گذشتهام رجوع کنم که چه شخصیتی داشته و کجا و چطور زندگی میکردم که مطمئناً اگر کنگره و راهنمایان کنگره ۶۰ نبود تا به الان زندگی من از هم پاشیده بود و به تباهی میرسید و معلوم نبود چه بلایی سر خودم یا خانوادهام میآمد؛ پس باید قدر این نعمت بزرگ و الهی را دانست و هیچ وقت فراموش نکرد. این زندگی عاشقانه امروزم را مدیون شما راهنمایم هستم که از همه چیز خود با هر شرایطی گذشته و وقت با ارزش خود را در اختیار رهجویان خود بدون منت و چشم داشتی و بدون دستمزد قرار میدهید و همیشه با چهرهای آرام و آغوشی باز از رهجویان خود استقبال میکنید. من در مقابل راهنمای خود سر تعظیم فرود میآورم.
رابط خبری: همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر افسانه (لژیون دهم)
ویرایش و تنظیم مطلب: نگهبان سایت همسفر نگیندار باشد.
- تعداد بازدید از این مطلب :
64