هفتمین جلسه از دوره نهم سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی بروجرد با استادی راهنمای محترم مسافر سعید و نگهبانی مسافر امیر و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه (هفته راهنما ) روز یکشنبه مورخ ۲۸ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۱۷آغاز بکار کرد.

خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان، سعید هستم مسافر
خدا را شاکرم که توفیق حاصل شد که در این جایگاه، قرار بگیرم.
هفتهی راهنما را به آقای مهندس، اولین راهنمای کنگره ۶۰ و راهنمای خودم که چراغ راهم بوده و هست، همچنین به تمام راهنماهای شعبهی بروجرد، چه شال نارنجی و چه شال سبز تبریک عرض میکنم.
جایگاه راهنما، عظمت بالایی دارد. کسی که در جایگاه راهنما قرار میگیرد، شاید خودش عظمت کاری که انجام میدهد را، نداند.قطعاً سالهای بعد متوجه عظمت این کار خواهد شد.
کسی که در این جایگاه قرار میگیرد، علیرغم سختیهایی که دارد، احساس میکند که در این جایگاه چیزی وجود دارد. تحلیل من از جایگاه راهنما این است که راهنما، حکم بازوهای مهندس را در درمان اعتیاد دارد. فرمان، تفکر، روش، متد و پروتکل همه از سمت مهندس میآیند و راهنما باید اینها را اجرا کند. راهنمای خوب راهنمایی است که فرمان، آموزش و علمی که از سمت مهندس میآید را، بتواند انتقال دهد. راهنما، واسطه است و علم کنگره۶۰ را انتقال میدهد. هدف خود راهنما نیست. راهنما در نوع خودش خاص است؛ ولی چیزی که راهنما را متمایز کرده این است که علمی را که یاد گرفته، منتقل میکند. تا زمانی که این علم را انتقال دهد، خودش آباد است. کسانی که به آگاهی نسبی رسیدهاند، دیدگاهشان باید نسبت به راهنما و راهنمایی به این صورت باشد که باید استحقاق را درون خودم، ایجاد کنم و در نقطهای قرار بگیرم که جریان انرژی، از من رد شود تا من هم، آباد شوم.
حتماً نباید راهنما همه چیز تمام باشد و علوم در او ذخیره شود. او باید علم یاد بگیرد و علم یاد بدهد. خدمت بگیرد و خدمت بدهد. آموزش بگیرد و آموزش بدهد. به یک آگاهی نسبی رسیده باشد و تمام تلاشش را کند تا راهنما شود و به واسطهی راهنما شدن، انرژی آموزش در حین خدمت کردن، نصیبش شود.
در فیلمی که دیدم، ضرب المثلی بود که میگفت: دستی که کمک میکند را، قطع نکن. این ضرب المثل اشارهی مستقیمی به قدردانی میکند. راهنمایی که به کنگره۶۰ میآید و خدمت میکند؛ برای تایید، تعریف و یا گرفتن پاکت، اینکار را انجام نمیدهد؛ بلکه برای انجام خدمت و کمک به کنگره۶۰ آمده است. آن دستی است که برای کمک به سمت منِ رهجو آمده، حالا با من است که این دست را بگیرم یا نه؟ از این کمک بهرهمند شوم یا این دست را رد کنم؟
گاهی اوقات، نیروهای منفی فائق میآیند و نمیگذارند آرام بنشینی. گاهی انسان خشمگین میشود و ناسزا میگوید؛ اما زمانی که حالش خوب شد میگوید: آیا این من بودم که این کارها را انجام دادم؟واقعاً آن لحظه انگارخود آدم نیست که این کارها را انجام میدهد؛ بلکه آن ساختار منفی و تاریکی، قدرت و کنترل را در دست گرفته و کارهای ضد ارزشی را انجام داده است. زمانی که آرام میشوی، میفهمی که کنترل دست دیگری بوده است.
راهنما جز محبت چیز دیگری ندارد. ممکن است دستی که به من کمک میکند را، از روی ناآگاهی رد کنیم. ما باید به این دستور جلسه، بیشتر توجه کرده و دستی که کمک میکند را، بگیریم. در این هفته، منِ رهجو باید بهانهای داشته باشم که روی محبت خودم، نسبت به راهنما کار کنم. من اگر به راهنما محبت داشته باشم مثل این است که، آن دست را گرفتهام و خودم بهرهمند شده و انرژی میگیرم.
زمانی که من در هفتهی راهنما، با پاکت قدردانی میکنم باید بدانم که راهنما، به خاطر پاکت نیامده و من این حسِ محبت را، درون خودم رشد دهم، که باشم و آموزش و انرژی بگیرم.
قدردانی در کنگره۶۰ به صورت پاکت است و اگر کسی نمیتواند، راهنما از او توقع ندارد. رهجو باید با خود فکر کند راهنما برای من چه کرده یا اینکه من در کنگره چه به دست آوردهام؟
قدردانی و شکرگزاری باید در همهی سطوح باشد. آن کسی که خدمت مالی میکند، رهایی میگیرد، درمان میشود، مرزبان میشود، راهنما میشود؛ چون محبت خود را به کنگره۶۰ ابراز کرده است. او کنگره۶۰ و شعبهاش را دوست دارد.
در سطوح پایینتر، زمانی که یک نفر مشارکت میکند، اعلام سفر و یا کسی که آخر سفرش است، من او را آرام تشویق کنم یا اصلاً تشویق نکنم یا برایم اهمیتی نداشته باشد که به مشارکتش گوش کنم؛ یعنی آن محبت و قدردانی را ندارم و آن دریافت را که باید، نمیکنم. من باید درست تشویق کنم نه برای آن شخص؛ بلکه برای خودم، برای اینکه حس و حال خودم خوب شود و انرژی بگیرم.
انشالله که جشن خوبی داشته باشیم.
از اینکه به صحبتهای من گوش کردید، سپاسگزارم.
ویراستاری و تایپ: مسافر کریم
ارسال: مرزبان مسافر رضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
77