English Version
This Site Is Available In English

این عشق دایره‌وار می‌چرخد

این عشق دایره‌وار می‌چرخد

جلسه هشتم از دوره اول کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره60 نمایندگی شیخ‌ بهایی اصفهان با استادی راهنما همسفر زهرا، نگهبانی همسفر عالیه و دبیری همسفر لعیا با دستور جلسه «هفته‌ راهنما» روز دوشنبه ۲۹ بهمن‌ماه ۱۴۰۳ ساعت 15:00 برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:

خدای بزرگ را بسیار شاکرم که اجازه داد در این مکان مقدس حضور داشته باشم و آموزش بگیرم. از آقای مهندس دژاکام و خانواده گرامیشان بسیار سپاسگزارم که این بستر را برای ما فراهم کردند؛ از ایجنت و همه شما راهنمایان بسیار تشکر و قدردانی می‌کنم. آقای مهندس دژاکام سال گذشته متنی را بابت جشن راهنما مکتوب کرده بودند که برای شما می‌خوانم: «ما راهنمایان، همه با هم کمر خم کردیم و زانوی خود را بر روی خاک نهادیم و سجده‌ای آغاز نمودیم، برای‌ شکرگزاری از انجام این عمل عظیم که همانا خروج از جهان ظلمت بود و پیوستن به جهان نور و روشنایی؛ هم اکنون ما آموزش دیده‌ایم تا بتوانیم به انسان‌های دربند خدمت کنیم.» در این صحبت‌ها آقای مهندس دژاکام اشاره کردند که یک راهنما تمام حس‌های تاریکی مثل حسادت، قهر، خشم، نفرت و ... را تجربه کرده و با آموزش‌های استاد عشق به طرف روشنایی‌ها حرکت کرده است؛ راهنما یعنی نشان‌دهنده راه؛ راهنما آموزش دیده و حرکت کرده است؛ این عشق دایره‌وار می‌چرخد و شعاع اضافه می‌کند.

راهنما بر اساس سه ضلع عشق، عقل و ایمان آموزش دیده و یاد گرفته که اگر نفسی را احیاء کند مانند این است که تمام نفس‌های دنیا را احیاء کرده است؛ وقتی راهنما یک نفر را به درمان برساند به یک خانواده و پدر و مادری که از بی‌مهری و بی‌محبتی فرزندش رنج می‌برد کمک کرده است؛ ممکن است این رنج تا 10 هزار سال یا چند نسل ادامه داشته باشد. وادی چهاردهم می‌گوید: «دروازه ورود به رحمت خداوند قلب انسان‌ها و موجودات و کل هستی است»؛ در جای دیگر می‌گوید: «آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است»؛ زمانی‌که من شال راهنمایی دریافت کردم وارد وادی چهاردهم شدم؛ یک راهنما وقتی که در وادی چهاردهم قرار می‌گیرد، می‌داند که باید از وقت و تفریح خود بگذرد و به رهجویانش آموزش بدهد ضمن این‌که می‌داند که این آموزش با عشق و محبت است. همین وادی می‌گوید: «در ژرفای محبت غوطه‌ور بودن یعنی رسیدن به حق یعنی توحید» و همچنین «دست‌هایی که کمک می‌کنند مقدس‌تر از لب‌هایی هستند که دعا می‌کنند.»

عبادت به جز خدمت خلق نیست         به تسبیح و سجاده و دلق نیست

راهنما هم مانند ر‌هجو گذشته‌ای پر از سختی و رنج داشته است؛ در کنگره آموزش گرفته، در آزمون شرکت کرده و از دستان آقای مهندس شال دریافت کرده است‌. به نظر من راهنماها مزد زحمات خود را با دریافت شال گرفته‌اند و به خاطر این‌که به رهجوهای خود آموزش بدهند همیشه در حال مطالعه منابع کنگره هستند و این موضوع باعث می‌شود خود همیشه در حال آموزش گرفتن باشند. در مورد رهجویان، استاد امین می‌فرمایند: «کسانی که می‌خواهند تزکیه و پالایش شوند باید سپاسگزاری و قدردانی را آموزش گرفته باشند»؛ قدردانی به چه معناست؟ به معنی اندازه، قدر؛ من چه‌قدر آموزش گرفته‌ام؟ من در کنگره۶۰ یاد گرفتم که قدردانی با سه پارامتر رفتار، گفتار و عمل است. رفتار یک رهجو باید طبق قوانین و حرمت کنگره باشد؛ گفتار و دل‌نوشته‌ او باید از دل باشد، سپاسگزار آقای مهندس و راهنمای خود و مکانی که در آن قرار گرفته است باشد.

سپاسگزار به چه معنی است؟ سپاسگزار خداوند باشم که به من اجازه داده است که در این مکان مقدس قرار گرفته و آموزش بگیرم، سپاسگزار آقای مهندس دژاکام و خانواده ایشان باشم که چنین بستری را برای ما فراهم کردند که بدون هیچ چشم‌داشتی تمام وقت خود را برای ما گذاشتند؛ سپاسگزار راهنمای مهربان خود باشم که با تمام مشکلات و کارهایی که دارد همه را پشت در کنگره می‌گذارد و می‌آید به شما عشق، انرژی و محبت می‌دهد. استاد امین دژاکام می‌فرمایند: «اگر رهجویی زحمت‌های راهنما را نبیند و نداند که کنگره چه جایی است به خواب می‌رود»؛ به خواب رفتن یعنی به غفلت فرو رفتن؛ یعنی نمی‌بیند، نمی‌شنود و نمی‌تواند آموزش بگیرد. راهنماها هیچ نیازی به تشکر رهجو ندارند؛ همین‌که در شعبه آموزش می‌گیرند و خدمت می‌کنند هستی به صورت خودکار به آن‌ها پاداش می‌دهد. رهجو باید بیدار باشد و یاد بگیرد قدردان باشد. آقای مهندس دژاکام می‌فرمایند: «اگر می‌خواهید تزکیه و پالایش کنید و به راه درست بروید باید قدردان راهنما و مکانی که در آن قرار گرفته‌اید باشید.»

یک تجربه کوچک از خود را به اشتراک می‌گذارم؛ من دختری بودم که از بی‌مهری و بی‌محبتی، همیشه طلبکار خانواده و مادرم بودم؛ زمانی‌که شال نارنجی دریافت کردم وارد وادی چهاردهم شدم؛ بعد از دریافت شال و اولین رهایی که به تهران بردم مادرم 2 ماه در بیمارستان بستری شد و با آموزش‌هایی که گرفتم توانستم در کنارشان باشم؛ آن 2 ماه به یک طرف و 20 سال بی‌مهری به یک طرف. من تمام این مدت عاشقانه با مادرم زندگی کردم، در کنار او خوابیدم، بیدار شدم و لذت بردم؛ به خاطر این‌که من عشق بلاعوض و توقع نداشتن را یاد گرفتم؛ این به واسطه آموزش‌های کنگره۶۰ است؛ خداوند بزرگ را شاکرم که در این مکان مقدس قرار گرفتم. در پایان از راهنمای سفر اول خود بسیار سپاسگزاری می‌کنم که با حال‌ خراب وارد لژیون ایشان شدم؛ همچنین از راهنمای سفر دوم خود بسیار سپاسگزارم که اجازه حضور در لژیون را به من دادند و نقش پررنگی در دریافت شال من داشتند. امیدوارم هر لحظه بیدار و هوشیار باشیم و از تک‌تک لحظات زندگی به خوبی استفاده کنیم.

مرزبانان کشیک: همسفر صفورا و مسافر رسول
تایپ: همسفر اکرم و همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر مائده (لژیون بیست و سوم) و همسفر طیبه رهجوی راهنما مریم (لژیون دوم)
ویراستاری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون پانزدهم)
ارسال: همسفر مینا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شیخ‌ بهایی اصفهان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .